عاشقانه‌ای زیر سایه هدفمندی یارانه‌ها

- 18 دقیقه مطالعه

کارگردان فیلم «انارهای نارس» درباره دلیل پرداختن به قشر کارگر در فیلمش می گوید.

به گزارش فیلم نت نیوز، فیلم سینمایی «انارهای نارس» که پیش از این و در سال های دور در سینماهای «هنروتجربه» اکران شده بود این روزها در بخش «سینمای دیگر» فیلم نت در حال نمایش است. به همین بهانه یک مصاحبه با مجیدرضا مصطفوی کارگردان اثر را بازخوانی کرده ایم.

مجیدرضا مصطفوی از فیلمسازان جوانی است که در اصفهان، سینما را نزد زنده‌یاد زاون قوکاسیان آموخت و بعد با ساخت و تدوین فیلم های کوتاه، راه خود را به سوی مناسبات حرفه‌ای سینما گشود. نخستین فیلم مجیدرضا مصطفوی با عنوان «انارهای نارس» این روزها در قالب طرح اکران هنروتجربه، بر پرده سینماهاست. به این بهانه پای گفت‌وگوی مصطفوی نشسته‌ایم.

*فیلم را به مدت ۹۰ دقیقه آماده کردید و به جشنواره سی‌ودوم دادید.
-تا مردادماه ۹۲ گرفتار تدوین بودم. بهمن اردلان هم صداگذاری فیلم را انجام داد. اما در اصلاح رنگ، به دلیل آن که فیلم در فصل بهار فیلمبرداری شده بود و ما می‌خواستیم جلوه‌ای پاییزی داشته باشیم، کمی طول کشید. در طراحی صحنه و لباس هم از ابتدا فصل وقوع داستان را در پاییز دیده بودیم. در اصلاح رنگ هم روی رنگ برگ درختان و شکسته کردن چهره‌ها کار کردیم. این کارها سه، چهارماهی وقت ما را گرفت. اواخر آذرماه و به عنوان یکی از آخرین فیلم‌های ارسال شده، فیلم را به دفتر جشنواره ارائه کردیم. همزمان «انارهای نارس» در فهرست پنج فیلم اولیه‌ای که قرار بود به جشنواره برلین ارائه شود قرار گرفت. در نهایت از ستاد جشنواره می‌شنیدم که «انارهای نارس» همراه با «چندمتر مکعب عشق» تنها فیلم‌هایی بودند که هر هفت نفر عضو هیات انتخاب روی آنها نظر مثبت داشتند و فیلم به بخش مسابقه راه یافت. فیلم هم در جشنواره یک فضای دوقطبی ایجاد کرد. راستش خودم هم از این فضای دوقطبی ایجاد شده پیرامون فیلم بدم نمی‌آمد. با همه منتقدان ارتباط برقرار می‌کردم و نظرات مثبت و منفی را می‌شنیدم. بالاخره وقتی یک کار فرهنگی مثل ساخت فیلم انجام می‌دهید، شنیدن نظرات گوناگون می‌تواند جالب و مفید باشد؛ نزدیک به ۱۱۰ نقد و نظر از منتقدان و صاحب‌نظران جمع آوری کردم.

*چرا نقدها اینقدر برایتان مهم بود که همه را جمع کردید؟
-فیلمسازی را با خواندن نقد آغاز کرده‌ام و مثل برخی سینماگران نیستم که می‌گویند منتقد خوردنی است یا پوشیدنی. همانقدر که کارگردان و تهیه‌کننده خوب برای سینما لازم است، حضور نقد و منتقد خوب را هم لازم می‌دانم. ۱۰۰ سال دیگر هم اگر فیلم بسازم و نقد منفی بشنوم، علیه منتقد گارد نمی‌گیرم. برآیند نظر منتقدانی که «انارهای نارس» را دیده بودند، باعث شد فیلم را هشت دقیقه دیگر هم کوتاه کنم. این نسخه همان است که اولین بار به جشنواره مسکو ارائه شد و این روزها هم بر پرده سینماها رفته است.

*کارتان را از سینمای جوان اصفهان آغاز کرده‌اید؟
-نه. من در سینمای جوان نبوده‌ام. اصفهان دو کانون فیلم داشت که هر دو را زاون قوکاسیان راه‌اندازی کرده بود. زاون تا اواخر سال ۷۵ چندان در اصفهان فعال نبود که فضای بسته فرهنگی آن زمان هم در این امر بی‌تاثیر نبود. سال ۷۶ دعوت به کار شد و کانون‌های فیلم اصفهان مثل کانون فیلم کودک و نوجوان، کانون فیلم حوزه هنری و مدرسه عالی سوره اصفهان به او سپرده شد. کانون فیلم کودک اصفهان همان نهادی بود که در پایان هر دوره و پیش از برگزاری جشنواره فیلم کودک اصفهان که همواره مهرماه برگزار می‌شود، هیات داوران کودک و نوجوان را به ستاد جشنواره معرفی می‌کرد. آنجا ۱۰، ۱۵ کودک و نوجوان را، طی امتحانی، برمی‌گزیدند که فیلم‌های آن دوره جشنواره را داوری کنند. ۱۳ ساله بودم که نخستین بار در کانون شرکت کردم و داور جشنواره اصفهان شدم. از همان جا زاون که استادم بود با پدرم که اهل کتاب و فیلم دیدن است، دوستانی صمیمی شدند. سال دوم عضو هیات داوران بخش بین‌الملل شدم و بعد قرار شد به عنوان داور به جشنواره کودک و نوجوان جیفونی ایتالیا بروم که آخر هم نشد. همزمان به عنوان مستمع آزاد در کلاس‌های زاون در دانشگاه سوره اصفهان حضور پیدا می‌کردم. من ۱۳، ۱۴ ساله بودم و بقیه دانشجویان حدودا ۲۰ ساله.

*در مورد تاثیر زاون بر شما و باقی بچه‌های اصفهان که به مناسبات حرفه‌ای سینما وارد شدند، صحبت کنید.
-زاون با سایر مدرسان سینما تفاوت داشت؛ انسانی عاطفی بود و در حق شاگردانش پدری می‌کرد. او پیش از آنکه مدرس یا منتقد خوبی باشد، برای نسلی از بچه‌ها پدر خوبی بود. زاون یک کودک درون بازیگوش هم داشت که او را به ما نزدیک می‌کرد. خیلی هم به‌روز بود و خود را مقید می‌دانست که به جشنواره‌های خارجی برود و فیلم ببیند و کتاب‌های روز سینما را بخواند. بدون هیچ چشمداشتی هم فیلم‌ها و کتاب‌هایش را بین بچه‌ها پخش می‌کرد. همیشه مشکلات بچه‌ها یادش می‌ماند و ممکن بود ۱۰ سال بعد از یکی در مورد مشکلی که داشته پرس‌وجو کند. هفت، هشت سال درگیر پروژه تاریخ شفاهی سینمای ایران بود که در موزه سینما انجام می‌شد. او جشنواره فیلم کوتاه اصفهان را پایه‌ریزی کرد که وزن داورانش بالا بود؛ با تمام نامهربانی‌ها، امیدش به آینده را از دست نمی‌داد.

*فیلم شما حضور جهانی نسبتا خوبی هم داشته است. دستاورد حضور «انارهای نارس» در جشنواره‌های بین‌المللی چگونه بود؟
-«انارهای نارس» در دو جشنواره فیلم مسکو و سائوپائولوی برزیل شرکت کرد. در مسکو به عنوان فیلم افتتاحیه به نمایش درآمد. فدراسیون جهانی منتقدان (فیپرشی) و مجله هالیوود ریپورتر هم فیلم را ستودند. کمپانی «کمر مدیا تون» روسیه هم حق پخش فیلم در سینماها و بعد شبکه‌های تلویزیونی را خرید. در سائوپائولو هم در دانشگاه‌های برزیل چند نمایش داشت. قبلا چندبار به عنوان تماشاگر به جشنواره مسکو رفته‌ام و می‌دانستم که مدیر بسیار سختگیری در گزینش فیلم‌ها دارد. روزی که محمد اطبایی که حضور بین‌المللی فیلم را مدیریت می‌کرد ایمیلی برایم فرستاد و خبر پذیرش فیلمم در جشنواره مسکو را داد، خیلی خوشحال شدم و فکر ‌کردم که بازار خوبی هم برای فیلم خواهد بود. آنجا نیکیتا میخالکوف، فیلمساز روس وقتی آنا نعمتی را دید و من به عنوان بازیگر اصلی فیلم معرفی‌اش کردم، خیال می‌کرد شوخی می‌کنم. میخالکوف گفت سه فیلم جشنواره را پسندیده که «انارهای نارس» یکی از آن سه بود. بعد هم تحریریه هالیوودریپورتر که به طور اختصاصی فیلم را می‌بینند، آن را مورد تحسین قرار می‌دهند. در جدول نظرسنجی منتقدان هم پس از «لویاتان» زویاگینتسف (نامزد روسیه برای اسکار خارجی‌زبان) و یک فیلم اوکراینی، «انارهای نارس» در جای سوم قرار داشت. فیپرشی هم در مورد کارگردانی و بازی آنا نعمتی مطالب مثبتی بیان کردند. همه خیال می‌کردند که آنا نعمتی نابازیگر است.

*به نظر شما اینکه یک فیلمساز، با تدوین هم آشنا باشد و فیلمش را خودش تدوین کند چقدر می‌تواند در کارگردانی و تولید فیلم موثر باشد؟ از آن طرف هم وقتی کارگردانی می‌کنید با علم به اینکه تدوین را هم خودتان بر عهده خواهید داشت، احتمالا در کارتان تاثیری مثبت یا منفی می‌گذارد؟
-از منظر کارگردانی که تدوین بداند، کارگردان می‌داند هر پلان را چگونه بگیرد. به این ترتیب زمان فیلمبرداری پایین می‌آید و فشار کمتری به عوامل وارد می‌شود. هنگام تدوین هم با حجم زیادی پلان و راش مواجه نیستی که تازه بخواهی تصمیم بگیری از کدام استفاده کنی و کدام را کنار بگذاری. چون می‌دانی بهترین پلان را گرفته‌ای. می‌توانی ریتم را هم هنگام فیلمبرداری کنترل کنی. می‌دانستم ریتم فیلم «انارهای نارس» همین است و قصه همین را می‌طلبد. این‌گونه نبود که هنگام تدوین متوجه شویم ریتم فیلم کند یا تند شده. ولی این امر معایبی هم دارد. به عنوان کارگردان می‌روی پشت میز مونتاژ می‌نشینی و بعضی پلان‌ها را می‌بینی که خوبند. ولی جایی در فیلم نمی‌یابند. حال اگر با کارگردانی مواجه باشید که تدوین هم می‌کند و تازه تهیه‌کننده فیلم هم هست، قضیه پیچیده‌تر می‌شود. می‌بینی که این پلان خوب اجرا شده، نور و صدا و بازی‌هایش هم درست است و همه‌چیز در حد استاندارد قرار دارد ولی جایش در فیلم نیست. اینجا کار خیلی سخت می‌شود. پیشنهادم به همنسلان فیلمسازم این است که اگر تدوین می‌دانند، حس تدوینگر بودن را با خود سر صحنه ببرند. ولی تدوین فیلم را به فرد دیگری بسپارند. تو هر دو نسخه ۹۰ و ۸۲ دقیقه‌ای فیلم را دیده‌ای. در نسخه ۹۰ دقیقه‌ای همه پلان‌هایم را دوست دارم. در نسخه دوم دیگر خودِ کارگردانم را کنار گذاشته و از علایقم گذر کرده‌ام.

*اما نسخه کنونی بهتر است. نسخه اولیه ریتم بسیار کندی داشت و حتی از مقتضیات قصه هم گذر کرده و ملال‌آور شده بود. اینجا با یک ریتم معقول و متوازن مواجهیم.
-همین تجربه باعث شد که امروز می‌گویم هرچند خودم تدوین می‌دانم، ولی بهتر است فیلم را شخص دیگری تدوین کند. شرایط مالی هم موثر است. اینکه به عنوان فیلم اولت علاقه خاصی به اثر داری و سخت است که کار را به کس دیگری بسپاری. بهتر است تدوین را به فرد دیگری بسپاری. مثلا من فکر می‌کنم اگر «انارهای نارس» را یک زن تدوین کرده بود، فیلم جلوه دیگری می‌یافت و با اقبال بیشتری در جشنواره فجر مواجه می‌شد. با اعضای هیات داوران هم که صحبت می‌کردم، همه می‌گفتند فیلم را دوست داشته‌اند اما به نظرشان یک چیزهایی کم بود. حتی خود تو و دوستان هم که پیش از جشنواره کار را دیده بودید، پیشنهاد می‌کردید کمی فیلم را کوتاه‌تر کنم. ولی فیلم در جشنواره پذیرفته ‌شده و دیگر زمانی برای تدوین مجدد نبود.

*فیلم اول‌تان در مقام کارگردان این روزها اکران شده و مشغول تهیه مقدمات فیلم دوم هستید. امروز اگر فیلمسازی شما را به عنوان تدوینگر برای همکاری فرابخواند، می‌پذیرید؟
-چرا که نه؟ حتما تدوین فیلم‌های همکاران دیگر را می‌پذیرم. جالب است که مثلا در فیلم‌های کوتاهی که تدوین کرده‌ام، خیلی وقت‌ها پیش آمده که خود فیلم و کارگردانی‌اش مورد توجه قرار نگرفته، اما تدوین من جایزه گرفته است. حتی تدوین «انارهای نارس» هم محل بحث شد. مثلا هوشنگ گلمکانی وقتی فیلم را دید گفت با توجه به شناختی که از تو دارم از تدوین فیلمت انتظار بیشتری داشتم. در مجموع تدوینگر حرفه‌ای می‌تواند روی فیلم تاثیر بهتری بگذارد. به نظرم تدوین مثل رتوش نقاشی‌های قدیمی است. نقاش قدیمی را نمی‌توانی پیدا کنی. اینجا هم فیلمبردار و کارگردان را نمی‌توانی سرکار بیاوری. برخی اوقات ریتم درونی فیلمنامه کند است، اما در تدوین این کندی به
چشم نمی‌آید.

*فیلم دوم‌تان هم قرار است داستانی تازه از طبقه کارگر را روایت کند. علت علاقه‌ شما به این طبقه چیست؟
-خودم از طبقه کارگر نیستم، ولی در کنار سینما، فعالیت‌های اجتماعی هم انجام می‌دهم. قشر کارگر در ایران طبقه عظیمی است و سقوط اقتصادی این طبقه به شدت ملموس است. صدای له‌شدن شانه‌های این طبقه زیر بار فشار اقتصادی را می‌شنویم اما این آدم‌ها از یکسری اخلاقیات خود گذر نمی‌کنند. عواطف و اخلاقیات در مناسبات این قشر، ناب و زلال است. جرقه اولیه این رویکرد، شعارهایی بود که دولت نهم و دهم سر می‌دادند و این شعارها به عمل نزدیک نشد. مخصوصا شبی که هدفمندی یارانه‌ها اجرایی شد، رئیس‌جمهور سابق به تلویزیون آمد و درباره طبقه کارگر سخن گفت. صحنه‌ای در فیلم هم هست که صدای این سخنرانی به گوش می‌رسد. اینکه رئیس جمهور وقت می‌گفت خانواده‌های پرجمعیت کارگری با پس‌انداز یارانه‌های واریز شده می‌توانند صاحب‌خانه شوند. آن روز نه به عنوان یک فیلمساز، بلکه به عنوان یک انسان به من توهین شد. اگر کسی ۱۰ فرزند داشته باشد و نزدیک ۴۰۰ هزار تومان در ماه هم یارانه بگیرد و پس انداز کند، با توجه به نرخ تورم و بحران اقتصادی موجود حتی پس از ۵۰۰ سال نمی‌تواند صاحب‌خانه شود. این شعارهای باور‌ناپذیر از حد گذشت و من را هم آزرده کرد.

*شیوه کار با بازیگران حرفه‌ای چگونه بود؟
-تست گریم را دو ماه قبل از فیلمبرداری زدیم و بلافاصله جلسات دورخوانی را آغاز کردیم. همه بازیگران هم در این جلسات حضور داشتند. حتی رابعه مدنی که اغلب بازی‌اش در سکوت می‌گذرد و دیالوگ‌های اندکی دارد هم در همه جلسات دورخوانی حاضر بود. چندین جلسه دورخوانی با حضور ۱۰ یا ۱۲ نفر از بازیگران داشتیم. بعد برای هر کاراکتر یک شناسنامه طراحی کردم. مثلا پنج صفحه دستنوشته به پژمان بازغی دادم که مثلا شخصیت ذبیح کجا به دنیا آمده، چه سالی متولد شده، چرا درسش را ادامه نداده و چرا در نوجوانی رفته کار کرده، خانواده‌اش چه کسانی هستند و همه اینها. شناسنامه پررنگی هم برای شخصیت انسی طراحی کردم و به آنا نعمتی دادم. با جزئیاتی در این حد که رنگ و غذای مورد علاقه‌اش کدام است و ترس‌ها و ناراحتی‌هایش. این شناسنامه‌ها خیلی به بازیگران کمک کرد. چندین جلسه هم در جغرافیای اصلی و مکان‌های کارگری حاضر شدیم. از آنجا که فیلمنامه چندبار بازنویسی شده و کامل بود، هنگام فیلمبرداری نیاز چندانی به روتوش کردن نقش نداشتیم. شاید در حد تغییر یک یا دو دیالوگ. با اینکه همه لوکیشن‌ها را از مدت‌ها قبل دیده و حتی بر مبنای آنها دکوپاژ هم کرده بودم، می‌شد که سر صحنه‌ای برویم و ناگهان تغییری در دکوپاژ به وجود آورده‌ام.

فرهیختگان

«انارهای نارس» را اینجا ببینید.

برچسب‌ها: انارهای نارس،تیتر یک،سینمای دیگر،مجیدرضا مصطفوی
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها