«آواتار: آتش و خاکستر» برای پرده سینماست/ نمیخواهم هوش مصنوعی جایگزین آدم شود/ همه چیز متوسط میشود
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنتنیوز، فرنچایز بلاکباستر «آواتار» از همان نخستین نمایش خود در سال ۲۰۰۹، نشان داد فراتر از یک پروژه سینمایی است و با فیلمهای تخیلی معمولی تفاوت دارد. این فیلم به سرعت با استقبال جهانی مواجه شد و به نوعی مفهوم سرگرمی تصویری را بازتعریف کرد. جیمز کامرون با خلق دنیای پاندورا، علاوه بر ایجاد تحول در فناوری تصویر و سینمای سهبعدی، الگویی تازه برای جهانسازی در سینمای معاصر به وجود آورد؛ الگویی که روایت، فناوری، محیطزیست و اسطورهپردازی را در ساختاری منسجم به هم پیوند میزد. بازگشت این جهان در سال ۲۰۲۲ با «آواتار: راه آب» نشان داد که پروژه کامرون یک تجربه مقطعی نبوده، بلکه بخشی از یک حماسه بلندمدت و چندفصلی است که با دقتی بینظیر طراحی شده است.
اکنون سومین قسمت این مجموعه با عنوان «آواتار: آتش و خاکستر» (Avatar: Fire and Ash) در جایگاهی جدید از این روایت چندگانه قرار گرفته است. این فیلم که ادامه مستقیم مسیر خانواده سالی محسوب میشود، داستان را به مرحلهای تیرهتر، خشنتر و از نظر عاطفی پیچیدهتر میبرد. محوریت یافتن مفاهیمی چون سوگ، خشم، انتقام و پیامدهای چرخه خشونت، «آتش و خاکستر» را از دو قسمت پیشین متمایز میکند. معرفی قبیله جدید «مردم خاکستر» و ورود عنصر آتش به مرکز تقابلهای داستانی، جهان پاندورا را از فضای آبی و طبیعت آرام قسمت دوم، به اقلیمهای آتشفشانی و تضادهای رادیکال سوق میدهد؛ تغییری که هم در لحن بصری اثر و هم در ساختار درام کاملا محسوس است.
در این میان، نقش جیمز کامرون بیش از هر زمان دیگری پررنگ به نظر میرسد. او نهفقط کارگردان، بلکه خالق این حماسه سینمایی است. فیلمسازی که هر قسمت «آواتار» را همچون یک فصل از یک رمان حماسی عظیم طراحی میکند. کامرون بارها تاکید کرده که «آتش و خاکستر» شخصیترین و چالشبرانگیزترین قسمت مجموعه برای اوست؛ فیلمی که بهجای تمرکز صرف بر نبردهای بزرگ و جلوههای بصری، به لایههای درونی شخصیتها، بحرانهای اخلاقی و تقابلهای انسانی و فرهنگی میپردازد.
از همین رو «آواتار: آتش و خاکستر» نه صرفا یک دنباله، بلکه نقطه عطفی در مسیر پنجقسمتی این فرنچایز محسوب میشود؛ نقطهای که هم جمعبندی یک دوره است و هم مقدمهای برای چرخشهای بزرگتر در آینده این جهان.
به زودی این فیلم در سینماهای جهان اکران میشود. به همین مناسبت بد ندیدیم که مصاحبه جیمز کامرون با نشریه ورایتی درباره یکی از جاهطلبانهترین پروژههای تاریخ سینما را برای خوانندگان خوب فیلمنت ترجمه کنیم. این گفتوگو را با هم بخوانیم.
* «آواتار: آتش و خاکستر» احتمالا احساسیترین اثر شماست. برای روایت چنین داستانی از چه چیزی الهام گرفتید؟
– فکر میکنم مدتهاست که داریم زمینه این داستان را آماده میکنیم. در فیلم اول، دنیای متفاوتی را ساختیم و یک داستان عاشقانه نسبتا ساده را روایت کردیم، چون نگاه ما بیشتر به اطراف، موجودات جدید و جهانی معطوف بود که تازه کشفش کرده بودیم. همهچیز خیلی تازگی داشت. هیچکس تا آن زمان چیزی شبیه به آن ندیده بود. خود من هم پیش از آن چنین کاری انجام نداده بودم.
در فیلم دوم، مخاطب را به بخشهای متفاوتی از آن دنیا بردیم و داستان پیچیدهتر شد. شخصیتهای تازهای از جمله تولکونها و مردم ریف و موارد دیگر معرفی شدند.
در فیلم جدید، با معرفی مردم خاکستر، یک سطح بالاتر از پیچیدگی را تجربه میکنیم. در فیلم دوم پسر بزرگ خانواده مُرد که یک اتفاق تراژیک بود. برای من بسیار مهم بود که فیلم با وجود فضای بسیار فانتزی و تصویری عظیمش، بر واکنشهای واقعی انسانی نسبت به مسائلی مانند ضربه روحی، فقدان و اندوه استوار باشد.
* جایی گفتهاید که «آواتار: آتش و خاکستر» صرفا یک دنباله نیست.
– بله. من این فیلم را بهعنوان نقطه اوج و تکمیل یک داستان طولانی میبینم که از ابتدا برایش برنامهریزی شده بود. وقتی شما یک قوس داستانی چندفصلی را شروع میکنید، هر فیلم صرفا ادامه قسمت قبل نیست؛ بلکه باید یک فصل مستقل هم باشد که تعادل بین داستان، شخصیتها و تمها را حفظ کند. در این فیلم، ما روی مفاهیم غم، فقدان و پیامدهای اخلاقی خشونت تمرکز کردهایم، چیزی که در قسمتهای قبلی به اندازه کافی فرصت بروز پیدا نکرده بود. من میخواستم که این فیلم یک نقطه عطف واقعی در داستان فرنچایز باشد؛ جایی که شخصیتها هم رشد کردهاند و هم با چالشهای تازهای مواجه میشوند.
از طرفی، میخواستم مشخص شود کاری که ما در این سطح از پرفورمنس کپچر انجام میدهیم، از بهترین بازیهایی است که این بازیگران در تمام دوران حرفهای خود ارائه دادهاند. درباره برندگان اسکار مثل کیت وینسلت و زویی سالدانا صحبت میکنیم. همچنین سیگورنی ویور که سه بار نامزد اسکار شده است. خودشان هم به شما خواهند گفت که بازی در این فیلم از بهترین بازیهایشان بوده، اما معمولا نادیده گرفته میشود.
«آواتار: آتش و خاکستر» را پس از انتشار در فیلمنت ببینید
* پس چرا خیلیها تصور میکنند که بخش زیادی از این فیلم با هوش مصنوعی ساخته شده است؟
– صنعت سینما و جامعه بازیگری به صورت تلویحی گفتهاند این بازیگری واقعی نیست و بیشتر شبیه نوعی انیمیشن است که درست درکش نمیکنیم. دلیلش هم این است که آن را نمیشناسند. چیزی را که تجربه نکردهای، نمیتوانی بفهمی. من سالها فرآیند کاریمان را از دید عموم پنهان میکردم، چون میخواستم مردم فقط به شخصیتها واکنش نشان بدهند، انگار که انسانهای واقعی هستند، نه این که بازیگری را با کلاه و دوربین روی سر تصور کنند.
* قسمتهای بعدی «آواتار» تا چه اندازه میتوانند از هوش مصنوعی بهره ببرند. برنامهای برایش دارید؟
– دقیقا نمیدانیم مسیر هوش مصنوعی به کجا میرسد. احساس میکنم یک چالش بزرگ برای تمدن انسانی است. شخصا معتقدم میتواند منافع بزرگی داشته باشد، اما در عین حال خطرات عظیمی هم در دل خود دارد.
خیلیها همهچیز را با هم قاطی میکنند و مثلا میگویند تو با فیلم «ترمیناتور» (The Terminator) درباره هوش مصنوعی هشدار داده بودی. دغدغه نمایشدادهشده در آن فیلم، مربوط به یک هوش مصنوعی عظیم مثل اسکاینت بود. چیزی که الان میبینیم، بحثش جداست.
من در صنعت سرگرمی کار میکنم که بنیادی هنری دارد. با هنرمندان کار میکنم و خودم هم یک هنرمندم. امروز هوش مصنوعی مولد وجود دارد که میتواند با مبدلهای متن به ویدیو، بر اساس تمام تصاویری که انسانها در طول تاریخ به نوعی ارزشمند دانستهاند، ویدیوهای بسیار شبیه به واقعیت تولید کند. من به این موضوع علاقهای ندارم. فکر نمیکنم این راه ساخت فیلم باشد.
اگر همه کارهایی را که دیگران انجام دادهاند داخل یک مخلوطکن بریزی و خروجی بگیری، نتیجه چه میشود؟ یک تصویر تازه به ظاهر جدید، اما در اصل یک میانگین. دیگر نگاه منحصربهفرد یک هنرمند با تجربه شخصی خودش معنا ندارد. من دوست دارم فیلمنامهای بخوانم که حاصل تجربه زیسته یک فرد مشخص باشد، نه یک میانگین. بله، این فناوری کار میکند. قسمت ترسناک ماجرا هم همین است که کار میکند، اما من نمیخواهم تصاویرم را اینگونه خلق کنم. به هیچوجه هم نمیخواهم تصاویر خلقشده با هوش مصنوعی جایگزین بازیگران واقعی شود و هیچوقت سراغش نخواهم رفت.
فرآیند ساخت «آواتار» همیشه مبتنی بر بازیگر بوده است. برای من خلق یک پلان توسط بازیگر، لحظه مقدسی است. هوش مصنوعی مولد دقیقا در نقطه مقابل این نگاه قرار دارد. ممکن است نسل جدیدی از فیلمسازان بگویند اصلا به بازیگر نیاز ندارند و همهچیز را مستقیما با ایدههایشان خلق کنند.
ما به عنوان فیلمنامهنویس تا حدی خودمان را جای بازیگر میگذاریم، چون هنگام نوشتن، در ذهنمان باید تمام شخصیتها را تجسم کنیم، اما از یک جایی به بعد، عنان کار را به بازیگر میسپاریم و آن شخصیت به نسخه منحصربهفرد همان بازیگر تبدیل میشود. هوش مصنوعی چنین کاری نمیکند.
* قبلا اشاره کرده بودید که ساخت فیلمهای «آواتار» بسیار پرهزینه است. گفته میشود چهار فیلمی که در دست ساخت دارید، مجموعا بیش از یک میلیارد دلار هزینه تولید خواهند داشت.
– این شیوه تجارت شاید احمقانه باشد. منظورم این است که در حالیکه هنوز حتی یک خط فیلمنامه نوشته نشده یا یک روز فیلمبرداری انجام نشده، فیلم باید جزو ۱۰ فیلم پرفروش تاریخ قرار بگیرد و پروژه از پیش موفق شود. همه فکر میکنند ساخت یک فیلم «آواتار» ایده فوقالعادهای است، اما وقتی محاسبات مالی را ببینند، نظرشان عوض میشود. هیچکس نمیتواند چنین موفقیتی را تضمین کند. سوال این است که حاشیه سود چقدر است؟ آیا آنقدر هست که انگیزه کافی برای ادامه این مسیر باشد یا نه. یا شاید صبر کنیم تا ببینیم چطور میتوان هزینهها را کاهش داد. چون هزینه تولید در چند سال اخیر مخصوصا جلوههای ویژه بهشدت بالا رفته و دارد ساخت فیلمهایی با این مقیاس را سختتر میکند.
با این حال از یک نکته نباید غافل شد: هرچه پول بیشتری خرج کنیم، شغلهای بیشتری ایجاد میشود و تا جایی که من میدانم، ایجاد شغل و چرخه مالی همیشه چیز خوبی است. در تیتراژ «آواتار: آتش و خاکستر» نام ۳۸۰۰ نفر آمده است. یعنی ۳۸۰۰ شغل. خیلی از این افراد حدود چهار یا پنج سال روی فیلم کار کردهاند. اگر بتوانم فیلمی با هزینه ۲ میلیارد دلار بسازم، این کار را انجام میدهم، چون دوست دارم آدمها مشغول کار هنری باشند، از آن لذت ببرند و در قبالش دستمزد بگیرند.
* اما این بازار محدودیتهایی هم دارد.
– مشکل از جایی شروع میشود که بازار نمایش سینمایی کوچکتر شده است. ما این فیلمها را برای پرده سینما میسازیم. البته فیلم بعد از اکران به استریم، نمایش خانگی و سایر قالبها راه مییابد. با این حال یک داستان خوب در هر اندازهای تاثیر خودش را میگذارد. امروز دیگر تلویزیونها هم کوچک نیستند، خیلیها سیستم صوتی خوب هم دارند.
خودم به شخصه یک آدم سنتی هستم، چون هنوز به تجربه سینما اعتقاد دارم. تماشای فیلم روی پرده برای من تجربه ویژهایست. از کودکی عاشقش بودهام و ۴۵ سال است که در این صنعت کار میکنم و قصد ندارم نگاهم را عوض کنم. فیلمهای «آواتار» برای پرده سینما ساخته میشود. قرار است باشکوه، پرجزییات و کاملا مسحورکننده باشد. این فیلم را نباید توی گوشی تلفن همراه دید.
برای ساخت چنین فیلمهایی یا باید دکورهای عظیم بسازید، مثل کاری که در فیلم «تایتانیک» (Titanic) انجام دادیم، یا باید با جلوههای ویژه دنیاسازی کنید. حتی خود شخصیتها هم نیاز به پرداخت بسیار دقیقی دارند. ما این شخصیتها را انیمیت نمیکنیم، بلکه بهنوعی روی چهره بازیگران، یک لایه شخصیت دیجیتالی میگذاریم. اجرای نقش را خود بازیگران انجام میدهند، اما همین لایه دیجیتالی باید با جزییات بسیار زیاد رندر شود و این بسیار پرهزینه است.
* دلیل استفاده از این لایه دیجیتالی چیست؟
– چون چشمهای کاراکترهای مجموعه فیلمهای «آواتار» بزرگتر از چیزی است که بتوان با گریم معمولی ساخت. سلاح مخفی ما احساسات و انسانیت در چشمها و صورتهای این موجودات بیگانه است. به همین دلیل است که مردم این فیلمها را چندبار میبینند و با تماشای آنها رویاسازی میکنند. خب، این هم هزینه دارد.
* بازخورد اولیه نسبت به فیلم چطور بود؟
– وقتی فیلم را برای گروه کوچکی از افراد منتخب نمایش دادیم، واکنشها فراتر از انتظار بود. بسیاری گفتند این قسمت از نظر عمق احساسی و تعهد به شخصیتها، از دو قسمت قبلی خیلی بهتر است. واکنشها به صحنههایی که شخصیتها با از دست دادن، تروما و چالشهای اخلاقی روبرو میشوند، برایم خیلی مهم بود. اینکه مخاطب متوجه شود این موقعیتها چگونه روی تصمیمهای کاراکترها و تعاملشان با دیگران اثر میگذارد. بازخوردها نشان داد که بیننده واقعا متوجه شد که ما صرفا یک فیلم اکشن نساختهایم، بلکه تجربهای انسانی و پر از جزییات روانشناختی و اخلاقی ارائه دادهایم. امیدوارم این فیلم مورد استقبال مخاطب عام نیز قرار گیرد.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد
بیشتر بخوانید
انتظارها از «آواتار: آتش و خاکستر»/ گامی جسورانه در عمق تاریکتر پاندورا

