تحلیل طراحی لباس و استایل شخصیتها در سریال «وحشی»
از خشونت تا سکوت؛ لباسهایی تیره و وحشی
به گزارش فیلم نت نیوز، «وحشی» جهان درهمپیچیدهای است که هومن سیدی آن را خلق کرده و با بازی جواد عزتی، پیچیدگیهای آن بیشتر در هم گره میخورد. مارال جیرانی طراح لباس این سریال هم، استایل را طوری ساخته که در آن لباس و فضا فقط پوشش نیستند و زبان دوم شخصیتها هستند. همانقدر که دیالوگها کوتاه و حسابشدهاند، طراحی لباس هم با دقتی وسواسی و گاه نادیدهگرفتهشده، ابعاد پنهان روان شخصیتها را فریاد میزند. در این فضا لباس نه تزئینی است، نه فقط هماهنگ با ژانر؛ لباس یک ابزار بیانی است، لباسی که سکوت شخصیت را میپوشد و گاهی وحشیترین درد را بیکلام روایت میکند.
لباسهایی که بر تن اهالی «وحشی» دیده میشوند، ساکتند اما صدا دارند. خاکستریهای غلیظ، سیاه و گاه آبی تیره و سبز لجنی، فریاد درون آدمهای خستهای است که نای حرف زدن ندارند. لباسهای سیاه کار در معدن، صدا دارند؛ صدای کارگرانی که روزهای گرم تابستان سنگینی این لباسها آنان را به سکوت واداشته است. آدمهایی که نه امید دارند نه رویا. لباسهای کارگران در فضایی خفه و بیقرار در مرز پوسیدگی ایستادهاند، درست مثل روان آدمهایی که هومن سیدی خلق میکند.
لباسها نه درخشانند نه مدرن. بیزمان هستند. نه به گذشته تعلق دارند نه به حال. پالت رنگی سریال به جای آن که شخصیتها را برجسته کند، آنها را در پسزمینهای خفه و دلهرهآور حل میکند تا جایی که فقط چهره، خشونت یا نگاههای سرکوبشده در قاب باقی میماند.
لباسهای داوود اشرف خسته است؛ مثل خودش…
لباسهای داود اشرف سادهاند. عرقگیر کهنه، شلوار جینهای تیره، تیشرتهایی بینام و نشان با رنگهای تیره که گاهی آنقدر بیهویت هستند که در جمع گم میشوند. این بیهویتی در استایل او همان چیزی است که شخصیت را تعریف میکند. او لباسهایی میپوشد که انگار متعلق به آدم دیگری هستند؛ گویی همیشه آماده فرار است. استایلش نتیجه انتخاب نیست، بلکه اجبار است.
در جایی از سریال قرار است داود وارد زندان شود و مامور زندان از او میخواهد لباسهایش را دربیاورد. تیشرتی بیدکمه، کهنه و بییقه بر تن دارد که انگار برای چنین روزی خریده شده است. جزئیات کوچکی مثل نوع کفش به وضوح نشانههایی از طبقه اجتماعی و بیثباتی روانی او دارند. لباسهای داوود اشرف شرور نیستند؛ فقط خستهاند مثل خودش.
وکیلی بازنده با لباسی افسرده
رها جهانشاهی؛ وکیلی که تا امروز در هیچ پروندهای پیروز نشده است. در سریالهای هومن سیدی معمولا زنان کاراکترهای پررنگی ندارند اما آنچه درباره لباس زن اصلی داستان در وحشی اهمیت دارد، دقت در تناسب لباس با ساختار روانی و اجتماعی داستان است. لباسی با فرم اداری، ساده و تیره با کمترین ریسک. لباسی که برای فرم کارمندی طراحی شده و بسیاری از زنان جامعه با آن آشنا هستند؛ زنانی که گاهی در هیچ پروندهای از زندگی خود پیروز نشدهاند و این لباس بار افسردگی آنان را به دوش میکشد.
دیگر شخصیت زن داستان که شکوفه است، دختری که در آستانه ۱۸ سالگی قرار دارد و قرار است همسر داود شود. او طراوت دارد و شاداب است. لباسهای رنگی بر تن شکوفه خبر از امید میدهند؛ رنگهای روشن و شاد که میتوانند نویدبخش آغاز زندگی جدیدی باشند.
در طراحی لباس این سریال، سادگی نوعی خشونت پنهان را منتقل میکند. لباسهایی که قرار نیست زیبا باشند بلکه باید زخمی باشند. آنها رد انگشتهای سرنوشت را بر خود دارند. پاره نیستند اما پوسیدهاند. برند ندارند اما معنا دارند؛ مصداق آن لباس فرم مدرسه کهنهای است که بر تن دو کودک در قسمت اول سریال دیده میشود.
بخش مهمی از طراحی لباس در وحشی رابطه نزدیکی با جغرافیا و طبقه اجتماعی دارد. جادههای کشیده و زرد، بیدرخت و بیسبزی. علفزاری سبز که خشک و پیچدرپیچ و مرموز است. و آدمهایی که با لباسهای تیره از میان این علفزار میدوند و فرار میکنند. لباسها نیز هماهنگ با این فضا انتخاب شدهاند. در دنیای «وحشی» شخصیتها نه دنبال جلب توجهاند نه حتی تمایز؛ فقط میخواهند گم شوند.
استایلها تا حد زیادی به طبقه متوسط رو به پایین تعلق دارند، اما طراح لباس هوشمندانه از افتادن در کلیشهها پرهیز کرده است. هیچ تظاهر اغراقشدهای به فقر یا خشونت در لباس نیست بلکه همهچیز با حدی از واقعگرایی و تلخی طراحی شده که کاملا به فضای ذهنی اثر میچسبد.
استایلها بیشتر به طبقه متوسط رو به پایین تعلق دارند اما طراح لباس هوشمندانه از افتادن در کلیشهها پرهیز کرده. هیچ تظاهر اغراقشدهای به فقر یا خشونت در لباسها نیست بلکه همهچیز با حدی از واقعگرایی و تلخی طراحی شده که کاملا به فضای ذهنی اثر میچسبد.
به نظر میآید طراحی لباس در «وحشی» فراتر از زیباییشناسی بصری است؛ بازتابی از فروپاشی درونی شخصیتها، از خشمی که سرکوب شده، از خاطراتی که پشت یک تیشرت خاکستری در یک ماشین قراضه دفن شدهاند.
هومن سیدی و تیم طراحی لباسش در «وحشی» به جای تعریف استایل سراغ تعریف روان رفتهاند. لباس در این اثر پوست دوم شخصیتهاست؛ زخمخورده، فرسوده، گاهی خاموش و گاهی فریادگر. در نهایت، طراحی لباس در «وحشی» همان چیزی است که از یک درام روانشناختی و اجتماعی انتظار داریم؛ لباسهایی بیانگر، زنده و گاهی وحشی.
مریم محمودخواه فشن ژورنالیست و نویسنده مد و فشن