«استاد» از تبدیل اعتبار اجتماعی به ابزار سلطه میگوید
به گزارش فیلم نت نیوز، فیلم «استاد» که در بخش سینما آنلاین فیلم نت عرضه شده است هرچند در ظاهر با داستانی شخصی آغاز میشود ــ نیاز یک دانشجوی جوان به توصیهنامه تحصیلی و مواجهه او با استادی که از موقعیت حرفهای و فرهنگیاش سواستفاده میکند ــ اما بهتدریج وارد لایههایی میشود که از یک روایت فردی فراتر میرود و ابعادی اجتماعیـساختاری را مورد پرسش قرار میدهد. دقیقا از همین نقطه است که اثر، امکان خوانش جامعهشناختی و رسانهای مییابد.
از نظر رسانهای، فیلم هوشمندانه در حالتی بین خبر و روایت قرار میگیرد. ساختار دراماتیک بهگونهای طراحی شده که مخاطب نه با یک بیانیه یا موضعگیری مستقیم، بلکه از طریق چینش جزئیات، وارد میدان قضاوت میشود. این روش، گامی معکوس نسبت به بسیاری از مواجهههای رسانهای با جنبشهایی نظیر «میتو» در ایران است که اغلب یا به قضاوت قطعی میرسند یا قربانی را در تصویری صرفا سمپاتیک بازنمایی میکنند.
«استاد» با ترککردن این دوگانه، میدان خاکستری روابط قدرت را نشان میدهد؛ جایی که میل به مهاجرت، فشار آموزشی، بحران هویتی استاد و تنهایی دانشجو، همگی در پدیدآیی ماجرا نقش دارند. اما در سطح جامعهشناختی، فیلم به یک نکته مهم اشاره میکند: خشونتِ جنسی لزوما محصول انحراف فردی نیست، بلکه میتواند در دل ساختارهایی رخ دهد که به ظاهر «فرهیخته» یا «هنری» هستند. این موضوع در جامعهای که ارزشهای اخلاقی را با جایگاه فرهنگی یکی میگیرد، حائز اهمیت است؛ زیرا جامعه همواره از «استاد»، «هنرمند» یا «معمار» انتظار الگو بودن دارد. فیلم دقیقا این افسانه را میشکند و نشان میدهد که دسترسی به سرمایه فرهنگی، نه تنها ضامن اخلاق نیست، بلکه میتواند ابزار جدیدی برای اعمال سلطه باشد.
در عین حال فیلم از قربانیسازی سطحی فاصله میگیرد و حتی عملکرد شخصیت زن را نیز در پیوند با ساختارهای اجتماعی ــ مانند نیاز به تایید از سوی سیستم آموزشی، فقدان حمایت نهادی، و مهاجرت بهعنوان رهایی ــ تحلیلپذیر میکند. این چشمانداز، بهجای فردیسازی مساله، آن را در سطح نظم اجتماعی قابل مطالعه میکند؛ امری که در آثار مشابه کمتر دیده شده است.
در فیلم «استاد» قدرت نه بهعنوان یک کنش آشکار یا خشن، بلکه به شکل یک «سرمایه نمادین» عمل میکند. استاد ادریس صاحب سه نوع سرمایه است:
سرمایه فرهنگی (جایگاه هنری، شهرت و سابقه تدریس)، سرمایه اجتماعی (شبکهای از ارتباطات که میتواند برای دانشجو فرصتساز باشد) و سرمایه نمادین (تصویری که جامعه از او بهعنوان «هنرمند معتبر» ساخته است)
این مجموع سرمایهها، اعتبار اجتماعی او را شکل میدهند و همین اعتبار، به او قدرتی پنهان میدهد تا در میدانی کاملا نامتقارن، قواعد بازی را تعیین کند. گلنوش برای رسیدن به هدفی مشروع (ادامه تحصیل) ناچار است وارد این میدان نابرابر شود. از همینجا قدرت بهعنوان «قابلیتِ تعریف موقعیت برای دیگری» عمل میکند: استاد میتواند مسیر آینده دانشجو را تعیین/مسدود کند.
فیلم دقیقا نشان میدهد که اعتبار اجتماعی چگونه میتواند به مکانیزم سکوت و انکار تبدیل شود؛ اطرافیان استاد ابتدا امکان خطا یا سوءاستفاده را نمیپذیرند، چون تصویر ذهنی آنها از استاد با چنین رفتاری سازگار نیست. دانشجو نیز تا لحظهای خاص نمیتواند این سازوکار را صراحتا «خشونت» بنامد، چون در نگاه او نیز اعتبار اجتماعی استاد مثل یک سپر دفاعی عمل میکند.
به بیان دیگر، اعتبار اجتماعی در فیلم نه صرفا یک «ویژگی» شخصیت است، بلکه بخشی از ساختار قدرت است که باعث میشود قربانی دچار تردید و انفعال شود و جامعه نیز دیر یا سخت واکنش نشان دهد.
از منظر جامعهشناختی، فیلم میگوید: «هرجا نسبت قدرت نامتوازن و تعریفناپذیر باشد، اعتبار اجتماعی میتواند بهراحتی به ابزارِ مشروعیتبخشیِ خشونت تبدیل شود.»
در نهایت، «استاد» را میتوان تلاشی برای انتقال گفتمان «قدرت ـ خشونت ـ اعتبار اجتماعی» از حوزههای سیاسی به حوزه روابط بینفردی در بافتهای آکادمیک و هنری دانست. فیلم نه در ستایش قربانی سخن میگوید و نه در محکومیت مستقیمِ مجرم؛ بلکه پیامی صریح میدهد: روابط عاطفی و آموزشی، در صورت نبود نهادهای نظارتی و بازخورد اجتماعی، میتوانند به میدان اعمال سلطه تبدیل شوند، حتی اگر زیر سقف زیباترین آتلیههای هنری رخ دهند.
محسن سلیمانی فاخر
فیلم استاد در سینما آنلاین فیلم نت