یک منتقد در یادداشتی به سریال «دفتر یادداشت» پرداخته و انتخاب بازیگران آن به ویژه زوج عطاران معجونی را انتخابی هوشمندانه دانسته است.
به گزارش فیلم نت نیوز، هنگامی که سریالهای تولید شده در پلتفرمهای نمایش آنلاین ایرانی را مورد بررسی قرار میدهیم، به دو ژانر کمدی و معمایی-پلیسی میرسیم که هردو از قدیمیترین و در عین حال محبوبترین ژانرهای تاریخ سینما به حساب میآیند. مخاطبان علاقمند به معما برای دنبال کردن قصههایی از این دست مشکل چندانی نداشته و عموما با آن همراه میشوند. به ویژه هنگامی که با المانهای سینمای کمدی ترکیب شده و مخاطبانی میلیونی را جذب کرده است. سریال دفتر یادداشت ساخته کیارش اسدیزاده که این روزها در حال پخش از پلتفرم فیلمنت است، تازهترین نمونه در این باب است که به دلیل همین ویژگیهای اشاره شده در بالا بسیار موفق ظاهر شده و در همان سه قسمت نخست مخاطبان پروپاقرصی پیدا کرده است.
مسعود خاکباز به عنوان نویسنده فیلمنامه، در قسمت نخست به خوبی قهرمانهای خود (ایرج و حمید) را معرفی کرده و بدون فوت وقت روی خط اصلی داستان (مرگ سیمین خواهر ایرج) متمرکز میشود. در عین حال حضور ایرج در آسایشگاه روانی، ایده مناسبی برای آشنا شدن بیشتر مخاطب با او و مشکلات مربوط به حافظهاش به حساب میآید. با ورود حمید و ایرج به خانه سیمین، قصه چرخش ظریفی کرده و وجوه معماییاش تقویت میشود. ایده حضور منیر رییس آسایشگاه در مجتمع آپارتمانی محل سکونت سیمین در حالی که مدیر مجتمع هم محسوب میشود، دست نویسنده را برای خلق شوخیهای متعدد باز گذاشته که نمونه آن را در بلندگوهای فعال داخل راهروی مجتمع و حضور همیشگی صدای لابی من آن میبینیم. در عین حال روی رابطه دوستانه و قدیمی ایرج و حمید و نیز کاراگاه پلیس بودن ایرج هم مانور زیادی داده شده که نوعی کاشت اطلاعات هم به حساب میآید. در عین حال، بخشی از شوخیهای درخشان کار نیز بر این اساس شکل گرفته است. از سوی دیگر، خاکباز در پایان هر قسمت و به روش آشنای سریالنویسی یک نقطه عطف قرار داده تا قصه به سمت و سوی تازهای پرتاب شده و مخاطب را منتظر قسمت بعدی نگه میدارد. نقطه عطف قسمت نخست نیز اطمینان ایرج از به قتل رسیدن سیمین است که ذهن مخاطب را درگیر میکند.
تلاش قهرمانهای «دفتر یادداشت» برای اثبات به قتل رسیدن سیمین، موتور حرکت قسمتهای دوم و سوم به حساب میآید که شوخیهای بانمکی هم حول محور آن شکل گرفته و برای نمونه هم میتوان به حضور ایرج و حمید در اداره پلیس اشاره کرد که شکل جذابی از کمدی موقعیت محسوب میشود. از طرف دیگر، شخصیت دیگری به نام کارآگاه غراب نیز در همین قسمت وارد ماجرا شده و در جهت پیشبرد داستان در کنار حمید و ایرج میایستد. نویسنده فیلمنامه برای گسترش داستان خود تنها روی خط اصلی آن مانور نداده و داستانکهایی را به موازات آن خلق کرده که عمده آنها هم خوب از کار درآمده است. برای مثال می توان به دوستی نازنین و امیر به عنوان ساکنین مجتمع اشاره کرد که فرم سینوسی داشته و از عشق به نفرت تبدیل شده است.
در قسمت سوم و به موازات تحقیقات پلیسی ایرج به شیوه خودش و همراهی حمید، با بخشی از گذشته او آشنا شده و بیشتر پی به علاقه سیمین تحقیقات پلیسی میبریم. در عین حال وارد زندگی شخصی منیر با مردی بسیار بزرگتر از خودش میشویم که شوخیهای بامزهای هم از دل آن بیرون میآید. همچنین رابطه نازنین و مادر معتاد به نوشابهاش که گوشه چشمی هم به ایرج دارد! رسیدن ایرج به یک قبر خالی در قبرستانی قدیمی، نقطه عطف دیگر دفتر یادداشت به حساب میآید که در نهایت به نقطه عطف بعدی (مرگ مرموز امیر در وام حمام) میرسد.
کیارش اسدیزاده به عنوان کارگردان در «دفتر یادداشت» دست به ریسک بزرگی زده و قصه معمایی خود را به کمدی گره زده است. با این حال از این چالش بزرگ به سلامت بیرون آمده و مخاطبان زیادی را جذب کرده است. او در انتخاب بازیگرانش نیز عالی عمل کرده که اوج آن را در زوج رضا عطاران و حسن معجونی شاهد هستیم؛ دو بازیگر آشنا با سینمای کمدی و زمانبندی در اجرای شوخی که به نقطه قوت اصلی کار تبدیل شدهاند. در عین حال این ظرافت در انتخاب دیگر بازیگران هم به چشم میخورد که نمونه آن را در مینا ساداتی، داریوش کاردان و سوگل خلیق میبینیم. به لحاظ فنی نیز این سریال جزو شسته رفتهترین سریالهای شبکه نمایش خانگی در یکی دو سال اخیر به حساب میآید که طراحی صحنه و دکور آن کاملا در خدمت داستان قرار داشته و چشم نواز به نظر میرسد.
محمد جلیلوند عضو انجمن منتقدان سینما