مصاحبه با کارگردان، نویسنده و بازیگران سریال «نوجوانی»
خودشه! این پسر مثل رابرت دنیرو است/ میخواستم فوتبالیست شوم
به گزارش فیلمنتنیوز، وقتی یک سریال بین مخاطبها در سراسر جهان سر زبانها میافتد حتما کار متفاوتی است. سریالبینها اینطور سریالها را به هم معرفی میکنند. برشهایی از آن در اینستاگرام وایرال میشود و همه جا درباره آن صحبت میشود. مینیسریال چهارقسمتی «نوجوانی» (Adolescence) یکی دو ماه است که حتی مخاطبان و منتقدان سختگیر را هم به وجد آورده و همه دوست دارند با اوون کوپر (Owen Cooper) بازیگر نقش اول این سریال نفسگیر که این روزها به پربینندهترین سریال نتفلیکس تبدیل شده، بیشتر آشنا شوند. حیرتانگیز آن که «نوجوانی» نهتنها اولین حضور کوپر جلوی دوربین، بلکه اساسا اولین تجربه بازیگری او به شمار میرود.
این درام ویرانگر احساسی به کارگردانی «فیلیپ بارانتینی» و نویسندگی جک تورن و «استفن گراهام»، داستان تکاندهنده خانوادهای بریتانیایی را روایت میکند که زندگیشان با یک اتفاق زیرورو میشود؛ جیمی پسر ۱۳ ساله خانواده که ظاهرا عادی و سازگار به نظر میرسد، به جرم قتل یک دختر نوجوان (همکلاسیاش) دستگیر میشود.

هر قسمت (مانند سریال «نقطه جوش» (Boiling Point) ساخته بارانتینی که برنده جایزه بفتا شد) در یک سکانسپلان (سکانسی بدون برش و در یک برداشت) فیلمبرداری شده است.
استیفن گراهام علاوه بر همکاری در نویسندگی و تهیهکنندگی، خود نیز در سریال بازی میکند. ارین دوهرتی که پیشتر در سریال «تاج» (The Crown) درخشیده و به تازگی در کنار گراهام در سریال «هزار ضربه» (A Thousand Blows) دیده شده نیز در نقش روانشناس کودک فوقالعاده ظاهر شده است.
استعداد اوون از چشمها دور نمانده است. زمانی که سریال «نوجوانی» هنوز در مرحله تولید بود، اوون کوپر برای بازی در فیلم پرستاره «بلندیهای بادگیر» (اقتباسی از رمان برونته) به کارگردانی امرالد فنل انتخاب شد. اگر بخواهیم درباره شروع مسیر حرفهای صحبت کنیم، اولین حضور تلویزیونی در یک درام سکانسپلان نتفلیکس در کنار استفن گراهام و بلافاصله پس از آن، اولین تجربه سینمایی در فیلمی هالیوودی و اقتباسی در کنار مارگو رابی و جیکوب الوردی، شروعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت.
همین درخشش باعث میشود که رسانههای معتبر جهانی به سراغ عوامل و بازیگران «نوجوانی» بروند و با آنها مصاحبه کنند. نشریه ورایتی فرانسه مصاحبهای با فیلیپ بارانتینی و اوون کوپر داشته و نیویورکتایمز نیز مصاحبه ویدویی با استیفن گراهام و اوون کوپر منتشر کرده است. در این مطلب، بخشهایی از هر کدام را با محوریت اوون کوپر انتخاب و تنظیم کردهایم که با هم میخوانیم.
*تبریک میگویم اوون! بازیات فوقالعاده بود. واکنش کسانی که «نوجوانی» را دیدهاند، چطور بوده است؟
اوون کوپر: همه حرفهای خیلی خوبی زدند. مدیر برنامهام گفت واقعا خوب بود. البته من نمیتوانم مثل یک سریال معمولی تماشایش کنم، فقط چون خودم در آن بازی کردهام سریال را دیدم برای همین نمیتوانم درست قضاوت کنم، اما هر کسی که با من صحبت کرد، گفت فوقالعاده بود. در کل بازخوردهای مثبتی شنیدم.

*وقتی بعد از پخش سریال به مدرسه برگشتی، واکنش بچهها چطور بود؟
اوون کوپر: روز اول واقعا دیوانهوار بود. همه همکلاسیها دورم جمع شده بودند. معلمها به رویم لبخند میزدند. بچههای کلاسهای پایینتر از دور با صدای بلند اسمم را صدا میزدند و وقتی به آنها نگاه میکردم، فرار میکردند. روز عجیبی بود. بعد کمکم عادی شد و حالا دیگر توجه کمتر شده است ولی همچنان پدر و مادر دانشآموزها که مرا میبینند، لبخند میزنند و از بازیام تعریف میکنند و این خیلی حس خوبی دارد.
*تماشای خودت روی صفحه تلویزیون چطور بود؟ بعضی بازیگرها از این کار متنفرند.
اوون کوپر: تماشای خودم عجیب بود، اما بیشتر یادآور خاطرات فیلمبرداری بود. با دیدن هر پلان، پشت صحنه آن یادم میآمد و فضای فیلمبرداری جلوی چشمم ظاهر میشد. هنگام پخش خیلی استرس داشتم. تازه روی صفحه تلویزیون و با خواندن بازخوردها فهمیدم چه اتفاق بزرگی افتاده و در چه سریال مهمی بازی کردهام.
*قبل از «نوجوانی» چقدر تجربه بازیگری داشتی؟
اوون کوپر: عملاً هیچ. همین چند سال پیش بود که به بازیگری علاقهمند شدم. خیلی وقت نیست. دوران کودکی میخواستم فوتبالیست شوم. نمیدانم چه شد که به بازیگری کشیده شدم، فقط دلم خواست بازیگری را تجربه کنم. بعد در کلاسهای بازیگری شرکت کردم و از آن لذت بردم و در نهایت یک درخواست ارسال سلف-تِیپ (ویدیوی معرفی خود و بازی یک سکانس خاص به درخواست کارگردان برای انتخاب شدن در یک نقش) دریافت کردم. در واقع همهچیز از همانجا شروع شد.
*میتوانی کمی بیشتر درباره آن کلاسها توضیح دهی؟
اوون کوپر: آموزشگاه ما در منچستر بود. کلاسهای یک ساعتهای بود که سهشنبهها برگزار میشد. یک متن کوتاه به ما میدادند و ما از رویش میخواندیم. برای من صرفا سرگرمی بود و انتظار خاصی از آن نداشتم ولی خب از طریق همین کلاسها بود که درخواست سلف-تِیپ برای تست بازی در سریال «نوجوانی» به دستم رسید. طبیعتا آن درخواست را خیلی جدیتر گرفتم. فهمیدم موضوع کمی متفاوت است. استیون گراهام را در سریالها دیده بودم و میشناختم و این باعث شد بفهمم برای سریال مهمی باید تست دهم.
*فیلیپ، میتوانی درباره روند انتخاب بازیگر صحبت کنی؟ دنبال چه چیزی بودید و چطور اوون را پیدا کردید؟
فیلیپ بارانتینی (کارگردان): وقتی فیلمنامه به دستم رسید، دیدم که داستان درباره یک پسر ۱۳ ساله است. با خودم فکر کردم، آیا واقعا میتوانم بازیگری دقیقا در همین سن پیدا کنم؟ یا باید دنبال کسی باشیم که ۱۶، ۱۷ یا ۱۸ ساله باشد اما نوجوان به نظر برسد؟ بعد دیدم یک ویژگی خاصی در سنین نوجوانی بین ۱۲ تا ۱۴ سال وجود دارد؛ رفتارها، ویژگیهای جسمی و صدای افراد در این دوره تغییر میکند و خیلی زود متوجه شدم که نمیتوانیم بازیگر مسنتری را انتخاب کنیم که نقش نوجوان را بازی کند. شاهین بیگ، مدیر انتخاب بازیگر تیم ما در کشف استعدادهای جدید فوقالعاده است. واقعا فراتر از حد معمول تلاش میکند. همهجا را میجوید و همهچیز را لحاظ میکند تا بهترینها را انتخاب کند. از همان ابتدا به او گفتم که باید در آموزشگاههای بازیگری، کلوپهای جوانان و مدارس تئاتر معتبر جستجو کنیم. احساس میکردم باید کسی را پیدا کنیم که هیچ تجربه قبلی نداشته باشد بنابراین دامنه جستجویمان را بسیار گسترده کردیم. صدها ویدیوی تست به دستمان رسید. من همه آنها را تماشا کردم. فهرست را کوتاهتر کردیم و دست آخر، همه تیم پیشتولید روی اوون به توافق رسیدیم.
استیفن گراهام (بازیگر و نویسنده): ویدیوی تست اوون واقعا خوب بود. وقتی وارد اتاق شد، جذبه خاصی داشت. نه از خود راضی بود، نه هیچ نشانی از تکبر داشت، فقط حضور موثری داشت. کمی متنخوانی کردیم و بعد قرار شد بداههپردازی کنیم. من فقط نگاهش کردم و گفتم: «از این لحظه به بعد، من پدر تو هستم و تو پسر منی، باشه؟» او مستقیم در چشمانم نگاه کرد و از همان لحظه یک ارتباطی بینمان شکل گرفت. یک بداههپردازی کوتاه اما بسیار دلنشین داشتیم. هر دو با همان بازی کوتاه باهم، کمی احساساتی شدیم. وقتی از اتاق بیرون رفت، برگشتم و به فیلیپ گفتم: «خودشه. این پسر مثل رابرت دنیرو بود.»

*قبل از شروع فیلمبرداری چقدر با اوون تمرین کردید؟
فیلیپ بارانتینی: خب ما میدانستیم که قرار است اول قسمت سوم را با حضور ارین دوهرتی فیلمبرداری کنیم. وقتی اوون انتخاب شد، با خودم گفتم: باید مطمئن شوم که واقعا از پس این کار برمیآید یا نه. برای همین، زمانی که خودم روی قسمتهای دیگر کار میکردم، افرادی را آوردم تا با او کار کنند. یک مربی بازیگری آوردیم که صرفاً در حفظ کردن دیالوگها روی او کار کند تا بتواند متن را کاملا مال خود کند. راستش را بخواهید، روز اول سر صحنه طبیعتا برای همه ما پراضطراب بود. اما اوون کاملا شگفتزدهام کرد. بازیگران سالها تمرین میکنند و هنوز نمیتوانند به مهارتی که اوون دارد دست پیدا کنند؛ مهارتی که اساسا همان حضور در لحظه، تمرکز و گوش دادن به همبازی است. اینکه بازیگر خودش باشد و اگزجره نکند. من در طول دوران کاریام، چه به عنوان بازیگر و چه کارگردان، با بازیگران زیادی کار کردهام و خیلی از آنها نمیتوانند از پس کاری که اوون انجام داد، بر بیایند. خودش متوجه اهمیت این موضوع نبود. خیلی خونسرد است! هر روز، یکساعت ضبط داشتیم و همه پشت مانیتورها هیجانزده بودیم. یک روانشناس هم سر صحنه داشتیم تا مطمئن شویم حال اوون خوب است، اما نمیتوانست پیدایش کند! میپرسید: «اوون کجاست؟» و میدیدیم رفته و دارد «سوئینگ بال» (یک بازی شبیه تنیس) بازی میکند. ازش میپرسیدم: «رفیق، خوبی؟» میگفت: «آره، صبر کن، دارم میبرم!»
*اوون، تو با ارین دوهرتی که استعدادی فوقالعاده است و استفن گراهام یکی از بزرگان بازیگری انگلستان همبازی بودی. این دو نفر در رسیدن به نقش، کنترل استرس یا موارد مشابه به تو کمکی کردند؟
اوون کوپر: استفن همیشه جویای حال و مراقب من بود. به طور خاص در قسمت اول زمانی که فقط من و او بدون حضور دوربین در سلول بازداشتگاه بودیم، یقهام را گرفت و با لحنی خشن گفت: «دیگر هرگز مادرت را نخواهی دید، دیگر هرگز پدرت را نخواهی دید». خیلی جدی بود و کمکم داشت باورم میشد. همینطور ادامه داد تا گریهام گرفت. تا پیش از آن لحظه، من کلافه بودم چون نمیتوانستم حس لازم را بگیرم و احساساتی شوم. آن سکانس باید گریه میکردم. از آن لحظه به بعد، در تمام برداشتها حس لازم را داشتم. آن حرکت استیفن خیلی به من کمک کرد. کار کردن با او فوقالعاده بود.
*تو در قسمت سوم رفتار خیلی بدی با ارین (روانشناس) داری. انجام این کار سخت نبود؟
اوون کوپر: خب راستش فکر کردم انجامش جالب است! واقعا نگران دیالوگها یا داد و فریادها نبودم. آن بخشها برایم جذابتر بودند. من فقط غرق کار بودم. مثل یک سفر بود. این اولین تجربه بازیگری من بود. برای همین اصلا نگرانش نبودم. فقط سعی میکردم همه را تحت تاثیر قرار دهم. زیاد به چگونگی انجامش فکر نکردم، فقط انجامش دادم.

فیلیپ بارانتینی: اوون پسر خیلی دوستداشتنی و مهربانی است، بنابراین وادار کردنش به اینکه واقعا آن روی دیگرش را نشان دهد و با شخصیت روانشناس فیلم اینقدر بدجنس و زننده رفتار کند، کار سختی بود. اصلا در ذاتش نبود. برای همین لحظاتی در آن قسمت بود که در طول تمرینها مدام به او میگفتم: «بیشتر پیش برو! دیوانهوار رفتار کن! ازش متنفری! سرش فریاد بکش! هر چه در دل داری بیرون بریز!» طبیعتاً او قبلاً هرگز مجبور نشده بود چنین کاری کند، بنابراین باید آن حس را پیدا میکرد و متوجه میشد تا چه حد میتواند آن را پیش ببرد.
در یکی از برداشتها، اتفاقی افتاد که من هرگز از او نخواسته بودم؛ داشت با ارین صحبت میکرد و دوربین روی او بود که ناگهان خمیازه کشیدد. همه پشت دوربین با تعجب میگفتند: «وای خدای من، خمیازه نباید میکشید! مجبوریم از اول ضبط کنیم.» ارین هم که بازیگر توانایی است، بلافاصله بداههپردازی کرد و به او گفت: «حوصلهات را سر بردم؟» و اوون یک لبخند شیطنتآمیز روی صورتش نشست. فیلمبرداری را قطع نکردم و دستور ادامه دادم. چون به نظرم در آن موقعیت، خیلی اتفاق درستی افتاد.
*مشخصا هر قسمت سریال «نوجوانی» در یک سکانسپلان فیلمبرداری شده که خودش یک بحث فنی جداگانه است و دشواریهای بسیاری به تولید اضافه میکند. اوون، با توجه به اینکه این اولین تجربه بازیگری و اولین حضور تو در یک پروژه بود، فکر میکردی که روال کار همیشه همینطور است؟
اوون کوپر: بله، راستش چیز دیگری نمیدانستم تا مقایسه کنم! وقتی فیلیپ درباره روش سکانسپلان به من توضیح داد، فکر کردم منظورش فقط یک سکانس کوتاه یا مثلا یکچهارم یک قسمت است اما بعد گفت که هر قسمت کامل قرار است در یک برداشت فیلمبرداری شود! همان لحظه با خودم گفتم عمراً بتوانم از پس این کار بربیایم اما همه کمکم کردند: فیلیپ، ارین، اشلی، استفن. برای همین حتماً دوباره حاضر به بازی در فیلمبرداری سکانسپلان هستم. اگر میتوانستم، تا آخر عمرم فقط تکسکانسی کار میکردم. از تکرار کردن متنفرم.
فیلیپ بارانتینی: اوون حالا دیگر میتواند چشمبسته دوباره این کار را انجام دهد. (میخندد)
استیفن گراهام: دیگر هرگز این کار را نخواهی کرد، پسر جان. همین است. اینها فرصتهایی هستند که یک بار در زندگی پیش میآیند، بهت قول میدهم! (میخندد)
*چند برداشت داشتید؟
فیلیپ بارانتینی: برنامه این بود که برای هر قسمت ۱۰ برداشت کامل داشته باشیم، یعنی روزی دو برداشت کامل. اما پیش میآمد که مجبور میشدیم مثلاً بعد از پنج دقیقه برداشت را متوقف کنیم بنابراین گاهی تعداد کل تلاشها به ۱۵ یا ۱۶ برداشت هم میرسید، اما در نهایت ۱۰ برداشت کامل انجام شد. هر روز دو برداشت کامل از یک قسمت گرفته میشد.
*اوون، فارغ از «نوجوانی»، مشغول بازی در فیلم «بلندیهای بادگیر» امرالد فنل بودهای، که یکی از پروژههای سینمایی پرسروصدای حال حاضر است. چطور بود؟ تمام شده است؟
اوون کوپر: یکی دو هفته پیش تمام شد. واقعاً لذت بردم. مشخصا دیگر سکانسپلان نیست! دارم به این روش معمولی فیلمبرداری عادت میکنم. اما تجربه فوقالعادهای بود. امرالد فنل خیلی دوستداشتنی است. مارگو رابی هم خیلی خوشاخلاق و خوشخنده است و در اتاق گریم، همیشه سربهسرم میگذاشت.
*بازی در «بلندیهای بادگیر» به خاطر «نوجوانی» به تو پیشنهاد شد؟
اوون کوپر: بله، استفن مدیر برنامهاش را به من معرفی کرد. بعد مَدی بونورا، از آژانس ایندیپندنت تلنت آمد و بخشی از قسمت اول دوران نوجوانی را تماشا کرد و از آن طریق بازی در «بلندیهای بادگیر» را گرفتم!
*اوون، شخصیت تو در سریال از طریق اینستاگرام مورد آزار و اذیت قرار میگیرد و به نظر میرسد وقتش را صرف تماشای محتوای زنستیزانه در گوشی هوشمندش میکند. با توجه به اینکه خودت ۱۴ سال داری، وضعیت استفادهات از گوشی هوشمند چطور است؟
اوون کوپر: من هرگز چنین تجربهای با گوشی یا دوستانم نداشتهام، اما فکر میکنم اینستاگرام الان محدودیت سنی ۱۶ سال دارد. خودم در اینستاگرام هستم و هنوز ۱۶ سالم نشده، اما معتقدم محدودیتهای سنی باید رعایت شوند. به نظرم بچههای ۱۰ و ۱۱ ساله نباید در اینستاگرام، تیکتاک و اسنپچت باشند.
*توجه زیادی به قسمت سوم جلب شده، که در آن جیمی توسط یک روانشناس (ارین دوهرتی) مصاحبه میشود و سعی میکند او را هم فریب دهد و هم بترساند. یک ساعت پُرتنش است. چطور برای آن آماده شدی؟
اوون کوپر: ابتدا با فیلمنامه خیلی راحت نبودم، اما استفن، فیلیپ و بقیه بازیگران کاری کردند که احساس کنم در یک فضای امن هستم. قبل از هر برداشت، با خودم فکر میکردم: «دیگر هرگز فرصت انجام دوباره این کار را نخواهم داشت، پس تمام تلاشم را میکنم.»
استیفن گراهام: اوون با جیمی (نام کاراکتر در سریال) زمین تا آسمان فرق دارد، فرسنگها با او فاصله دارد و از نظر بازیگری، گاهی اوقات خیلی سخت است که خودت را به چنین فضاهایی بکشانی، بتوانی احساساتی را پیدا کنی و از چیزهایی عصبانی شوی که خودت هرگز درگیرش نبودهای. با این حال، به عنوان یک بازیگر تلاش میکنی و من دیدم که اوون این کار را کرد. به همین دلیل است که فکر میکنم قسمت سه یک کلاس درس بازیگری است. بازی او برای چنین ذهن جوانی، بسیار ظریف، پر از جزئیات، پیچیده و دقیق است.
*استیفن، شما قبلاً در فیلم «نقطه جوش» که درباره آشپزی بود هم از تکنیک سکانسپلان استفاده کرده بودید. چرا باز هم در این سریال از آن استفاده کردید؟
استیفن گراهام: برد پیت یکی از تهیهکنندگان اجرایی سریال گفت: «میخواهم یک سریال تلویزیونی شبیه «نقطه جوش» بسازم.» بعد از آن بود که تصمیم گرفتیم موضوعش چه باشد. یعنی انتخاب این شیوه، اولین چیزی بود که در مورد سریال مسجل شد. این شیوه فیلمبرداری با فضای پرتنش و استرسی کار هم خوب تطبیق پیدا کرده است.
سریال خیلی محبوب شده است. آیا دنبالهای خواهد داشت؟
استیفن گراهام: سریال «نوجوانی» یک اثر مستقل است. نمیگویم حتما دنبالهای وجود خواهد داشت اما اگر امکان ساخت فصل دومی باشد، داستانی کاملاً متفاوت را دنبال خواهیم کرد.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد