درباره سریال «بیوقفه»/ دیالوگدرمانی آبکی در دل طبیعت!
به گزارش فیلم نت نیوز، «بیوقفه» (Untamed) محصول ۲۰۲۵ یک مینی سریال در سبک درام جنایی است که داستانش در یک پارک ملی آمریکایی میگذرد. نقش اصلی سریال را اریک بانا (Eric Bana) برعهده دارد؛ ماموری به نام کایل ترنر که کم حرف است و تا حدودی خشن. ترنر که اسبسواری را به ماشینسواری ترجیح میدهد کلیشه قهرمان مردانه را در خود دارد و تا حدی آدم را یاد گری کوپر میاندازد. «بیوقفه» سعی میکند شبیه سریالهای قدیمی باشد. علت نه تنها ترجیح اسب به ماشین، بلکه به دلیل فضای روستایی غالب بر اثر و حتی سبک زندگی هیپیوار و عقاید سادهانگارانهای است که در سریال وجود دارد. در «بیوقفه» گوشیهای هوشمند هم حضور کمرنگی دارند مگر در قسمتهای پایانی که البته بدترین قسمتهای سریال نیز هستند.
تلاش نافرجام
اگر فکر میکنید سریال چیز نو و تازهای را برای بیننده به همراه خواهد داشت باید بگویم به جز تصاویر خریرهکننده از پارک جنگلی و کوهها چیز نو و تازهای در کار نیست. شخصیت بانا در «بیوقفه» آدم را یاد شخصیتهای سریال «کارآگاه حقیقی» (true detective) میاندازد، اما هرگز در عمق به پای آن نمیرسد. کایل ترنر مشکلی از گذشته دارد که مثل شبحی او را دنبال میکند و شخصیتش یک ویژگی قهرمانانه دارد که او را از بقیه متمایز میکند. او آدمی است که خانهاش بههم ریخته و خودش تقریبا دائم الخمر است، البته بدون این که کاراییاش به عنوان یک کارآگاه از این آشفتگیها تاثیر پذیرد. با این اوصاف باید گفت که تمام این خصلتها در فصل اول سریال «کارآگاه حقیقی» به شکلی بسیار عمیقتر، پیچیدهتر، استادانه و با بازی بسیار بهتر تصویر شده است و از این منظر شخصیت بانا بههیچ وجه به گرد پای شخصیت متیو مککاناهی (Matthew McConaughey) نمیرسد. در نهایت «بیوقفه» اثری است که بسیار بر پایه شخصیت بنا شده و قرار است بیننده را با تصاویر طبیعت و یک درام جنایی روستایی در آمریکا مجذوب کند؛ تلاشی که مطلقا در سطح انجام میشود.
«بیوقفه» را با زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید
آیا سریال ارزش دیدن دارد؟
در واقع «بیوقفه» یک افسانه دیگر درباره کارآگاهبازی و زندگی در طبیعت بکر است. موضوعی که آنقدرها هم بد به نظر نمیرسد. با این همه ترنر که گویی با پارک جنگلی یکی شده و به شکل عجیبی میتواند در آن وسعت بیپایان تار مویی از قربانی را کشف کند، مشخص نیست که چطور به چنین دستاوردهایی میرسد. ناباورانه این که او میتواند تکههای یک دستبند که از بالای کوه به پایین ریخته را به تنهایی از کف درهای پر برگ و علف جمع کند. او چطور میتواند یک سرنخِ نصفهنیمه در دل یک پارک ملی وسیع را کشف کند؟ چندان باورپذیر نیست که چنین کاری ممکن باشد حتی اگر شرلوک هلمز هم جای او بود این کارها با عقل و منطق جور در نمیآید.
ماجرا با دو صخرهنورد شروع میشود که در هنگامه صعودشان جنازه زنی جوان در طنابشان گیر میکند. پس از آن ترنر را میبینیم که با پسر خردسالش در حال صحبت است، بعدتر متوجه میشویم که پسرش مدتها قبل در پارک به قتل رسیده است. این همان مسئله خانوادگی است که بار گذشته تاریک ترنر است. او با شخصیت خیالی پسرش حرف میزند و معمولا بدون مناسبت این اتفاق میافتد. همچنین در چند قسمت میانی «بیوقفه» قضیه پسرک تقریبا محو میشود. در نهایت آنجا که قرار است موضوع گذشته حل و فصل شود نیز مسائل به صورتی فستفودی رفع میشود.
در طول دیدن سریال انسان از این که یک سریال پر از درامهای کوچک و بزرگ خانوادگی و معماهای پلیسی است اما حل و فصل آنها مطلقا از طریق عمق به داستان یا کاراکترها بدست نیامده است شگفتزده خواهد شد. مشخصتر اینکه ارتباطات بین مسائل مختلف نباید از طریق گفتوگو ایجاد و حل شود بلکه باید از طریق نمایش تصویری داستان حاصل آید. اکشن به معنی عنصر اصلی نمایش در «بیوقفه» به شکل وسیعی غایب است، به ویژه زمانی که قرار است مسائل مهم سریال به نتیجه برسند، تقریبا همه نتایج از طریق سخن گفتن بدست میآید، اوج چنین فاجعهای در قسمت آخر «بیوقفه» حاصل شده است.
«کارآگاه حقیقی» را با زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید
در نهایت معلوم نیست ترنر که سالها در کلبهاش گیر کرده است چگونه بار مربوط به گذشته تاریک و قتل فرزندش را پشتسر میگذارد، لااقل در تصاویر معلوم نمیشود. احتمالا برای چفت و بست مسائل مختلف نویسنده و کارگردان «بیوقفه» بر روی هوشمندی غیرخلاقانه مخاطبان حساب ویژهای باز کردهاند؛ هوشمندی اینچنینی بر اساس ترندهای زمانه قرار دارد، ما باید حدس بزنیم که قضیه چیست و چطور شخصیت به این نتیجه یا آن نتیجه رسیده است، درباره رهایی ترنر از گذشته تاریکش مطلقا چنین است. «بیوقفه» پر است از این حساب بازکردنهای ویژه که بر تخیل خود بیننده قرار دارد و البته در کنار تسلط روایت از طریق گفتار، این موضوع آدم را یاد سریالهای ترکی هم میاندازد؛ ویژگی سریالهای ترکی میانمایه چنین است که مثلا اگر دارید آشپزی میکنید و حواستان به فیلم نیست هم باز چیز زیادی را از دست نمیدهید. «بیوقفه» هم تا حدی شبیه به چنین وضعیتی را دارد، اگر زبان انگلیسیتان خوب است لازم نیست تصاویر فیلم را ببینید، چرا؟ به این دلیل که تقریبا همهچیز در سریال به زبان میآید و شما میتوانید بدون چشم و فقط با گوشها سریال را ببینید و مگر تصاویر زیبای طبیعت چیزی زیادی را از دست نخواهید داد که آن را هم میتوان در برنامههای مستند به شکل زیباتری پیدا کرد.
با این حال شاید استخوانبندی «بیوقفه» میتوانست بهتر باشد و دقیقا برای تبدیل شدن به محصولی سادهتر و همهپسندتر نرم و پرداختنشده از آب در آمد. «بیوقفه» ساده و معمولی است، چرا؟ چون پرپیچوتاب است، اما بهراحتی میتوان پیچشها را حدس زد و اینگونه سریال بر اساس پیشفرضهای همیشگی بنا شده است. شخصیت اصلی قهرمان زخمخوردهای است که همه به او وابستهاند، شخصیتهای زن اغلب دردسرساز هستند و نیاز به نجات دارند و تقریبا همه چیز بر اساس سانتیمانتالیزم (احساسگرایی) بنا شده است. البته برای شخصیتهای زن یک استثنا وجود دارد و آن هم شخصیت واسکز (با بازی لیلی سانتیاگو) است. واسکز که قبلا به عنوان پلیس در لسآنجلس خدمت میکرد از همکار سابق و پدر فرزندش فرار میکند (این بخش از درام داستان واقعا کوتاه و مضحک از آب درآمده است). البته او تنها زنی است که جز در یک نقطه از سریال نیاز به مراقبت ندارد و در نهایت هم خود را ثابت میکند.
سرآخر این که باید بگوییم این تلویزیون آمریکا در سال ۲۰۲۵ است: مردانه، خشن، طبیعتمحور، آبکی و بسیار بسیار سطحی با بازیهای نه چندان قوی، نماهایی زیبا از کوهها و جنگلها و حل و فصل تند و تند مسائل با کلام. مطمئنا این سریال برای مخاطب هوشمند مناسب نیست که توقع چیزی مثل «کارآگاه حقیقی» را دارد، اما به هر حال تصاویر طبیعت «بیوقفه» زیباست.
رضا علی نیا