بازیگر افسانهای از بازی در سریال «روز صفر» میگوید
دنیرو: قدرتِ مطلق فساد میآورد/ مردم حق دارند بدانند چه خبرست
به گزارش فیلمنتنیوز، «روز صفر» (Zero Day) یک مینیسریال تلویزیونی آمریکایی در ژانر تریلر سیاسی است که توسط اریک نیومن، نوح اوپنهایم و مایکل اشمیت برای نتفلیکس ساخته شده است، لسلی لینکا گلاتر آن را کارگردانی کرده و گروهی از بازیگران برجسته به رهبری رابرت دنیرو در آن به ایفای نقش پرداختهاند. این سریال، داستان یک رییسجمهوری سابق است که درباره یک حمله سایبری ویرانگر روز صفر در ایالات متحده تحقیق میکند. این سریال نوروز ۱۴۰۴ از نتفلیکس پخش شد و نقدهای متفاوتی از منتقدان دریافت کرد. در این مینیسریال، رییسجمهوری سابق ایالات متحده از سوی رییسجمهور جدید به شکل تامالاختیار مامور میشود در مورد یک حمله سایبری تروریستی بیسابقه به ایالات متحده که منجر به کشته شدن هزاران نفر شده، تحقیق کند.
رییسجمهوری سابق، جورج مالن نام دارد که نقش او را رابرت دنیرو بازی میکند. مالن، ظاهرا هنوز مورد وثوق هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات است. با این حال در طول سریال، جستجوی او برای یافتن حقیقت دائما با موانع مختلف و اطلاعات نادرست مواجه میشود و گروههای مخالف میکوشند مسیر تحقیقات را منحرف کنند.
اوپنهایم رییس سابق شبکه خبری NBC و یکی از نویسندگان در مورد کاراکتر اصلی این سریال میگوید: «جورج مالن شخصیتی است که در نگاه اول اعتماد به نفس، قدرت و صداقت زیادی را القا میکند و وقتی رابرت دنیرو را با کت و شلوار و سنجاق پرچم آمریکا روی یقه کت میبینید، رییسجمهور مطلوبی به نظر میرسد. اما زیر این ظاهر آراسته، فردی با پیچیدگیهای عاطفی قرار دارد و بدیهی است که رابرت دنیرو به عنوان یکی از بزرگترین بازیگران زمان ما قادر است تمام آن پیچیدگی را به نمایش بگذارد.»
«روز صفر» اولین سریال تلویزیونی دنیرو است که هم در آن نقش اصلی را بازی میکند و هم تهیهکننده اجرایی است. مصاحبه اریک نیومن یکی از نویسندگان سریال با رابرت دنیرو بازیگر اصلی سریال در مورد اولین ملاقاتشان، آنچه دنیرو را به این نقش جذب کرد، شخصیت اصلی داستان و موارد دیگر را که در نشریه ارتباط با خوانندگان نتفلیکس (Tudum) منتشر شده است با هم بخوانیم:

*از اولین دیدارمان صحبت کن و اینکه چطور درگیر پروژه «روز صفر» شدی؟
ـ به جاش لیبرمن مدیر برنامههایم، گفته بودم که یک پروژه در نیویورک برایم پیدا کند تا بتوانم مدتی در شهر و خانه خودم بمانم. جاش در مورد پروژه شما گفت و اگر یادت باشد، در لس آنجلس با هم ملاقات کردیم. آن موقع فقط طرح را توضیح دادی. تقریبا یک سال طول کشید تا کار نهایی شود. بعد تو و همکارانت کل ماجرا را مطرح کردید و دیدم واقعا خوب است و کار را کلید زدیم.
*بله. در لس آنجلس ملاقات کردیم. خیلی هیجانانگیز بود. ما تازه از نیویورک آمده بودیم و من با نوح اوپنهایم بودم. نوح در مورد طرحی با من صحبت کرد که هنوز نتوانسته بود آن را نهایی کند. من هم همان کلیات را برای شما گفتم. در حد ایده بود. همان داستان به «روز صفر» تبدیل شد.
ـ کمی برایم عجیب بود که اینقدر سریع ایده را به داستان تبدیل کردید و کل کار را نوشتید.
*آن شب چند موضوع مدنظرم بود که با شما مطرح کنم اما راستش را بخواهی، بیشتر ذوقزده بودم که قرار است با رابرت دنیروی بزرگ شام بخورم و همان برایم کافی بود! یعنی اگر طرح به هیچ جا نمیرسید، من از همان شام با رابرت دنیرو هم راضی بودم. بعد به این سریال رسیدیم که عالی است. اولین سریال تلویزیونی است که شما هم تهیهکننده اجرایی آن بودی و هم در آن بازی کردی، درست است؟
ـ بله.
*خوشحالم که توانستم متقاعدت کنم که به پروژه ملحق بشوی! ولی چرا این سریال خاص؟ چرا این داستان؟
ـ دقیقا یادم نیست در لس آنجلس چه حرفهایی زدیم. در مورد انجام یک پروژه و چند فیلم روی پرده صحبت کردیم و یادم میآید پروژهتان چندان هم واضح و مشخص نبود، اما قرار شد شما طرحتان را پختهتر کنید و برایم بفرستید. بعد کمکم مطالب را فرستادید و احساس کردم خوب است و میشود روی آن کار کرد. در کل حوزه سیاسی برایم جذاب است. احساس کردم با این داستان میشود مخاطب را با لایههای پنهان برخی اتفاقهای معاصر آشنا کرد.
*برای این نقش تحقیق کردی؟ کار خاصی انجام دادی؟
ـ نه. با تجربهای که دارم، احساس میکنم از آنچه در این دنیا میگذرد کاملا مطلع هستم. نیاز نبود در مورد محتوای سیاسی یا جنبههای مختلف شخصیت جورج مالن تحقیق کنم. در زندگی، رییسجمهورهای مختلفی دیدهام و تیپسازی برایم سخت نبود. اساسا خودم بودم و احساس میکردم که فیلمنامه واقعا خوب و واضح است. اطلاعات زیادی داشت و به بازیگر بسیار کمک میکرد. ضمن اینکه خود فیلمنامه تعلیق و هیجان زیادی داشت و طوری بود که بازیگر باید فضای موجود در فیلمنامه را در کارش در بیاورد. فضاسازی طوری بود که به بازیگر در این کار کمک میکرد.

*نوح اوپنهایم شریک من در این پروژه، از دنیای خبرنگاری وارد فیلمنامهنویسی شده است. شما هم مدت زیادی فعال سیاسی بودهاید و حرفهای زیادی در این مورد داشتهاید. آیا اظهارنظرهای سیاسی «روز صفر» در مورد دنیایی که در آن زندگی میکنیم هم برایت جذابیتی داشت؟
ـ بله، تا حدی، اما چیزی که من دوست داشتم بافت واقعی آن بود. اینکه توسط افرادی مانند نوح و شما نوشته شده بود که میدانستند موضوع چیست و پیچ و خمها کجا هستند، بنابراین بخش زیادی از حرفهای سیاسی از قبل در فیلمنامه وجود داشت و من به دلیل هوشمندانه بودن فیلمنامه، احساس امنیت میکردم و خیالم راحت بود که حتما کار خوبی از آب در میآید.
*جورج مالن آدم پیچیدهای است. او در ابتدای این داستان در چه مرحلهای از زندگی خود قرار دارد؟
ـ دوران ریاستجمهوریاش تمام شده و در حال نوشتن خاطرات خودش است و سعی میکند آن را تمام کند. نوح ابتدای کار چیزی به من گفت که خیلی کمک کرد تا جورج مالن را بهتر بشناسم. گفت وقتی دوران ریاستجمهوری یک نفر تمام میشود، از زیر فشار مسئولیت خارج شده و در زندگیاش نوعی خلأ به وجود میآید. احساس میکند کاری برای انجام دادن ندارد. این موضوع خیلی به من کمک کرد تا انگیزههای مبهم جورج مالن را بهتر درک کنم.
*ما میخواستیم در مورد آنچه جهان به آن نیاز دارد حرف بزنیم. به نظرت این شخصیت همراه با همه دوراهیهایی که مواجه میشود و تصمیمهایی که در طول داستان میگیرد، دنیای فعلی و علاقه مردم به اندکی صداقت بین سیاستمداران را منعکس میکند؟
ـ تمام هدف مالن همین صداقت است. طفره نرفتن، بازی در نیاوردن، با مردم در مورد وقایع صادق بودن. اینکه مردم حق دارند بدانند چه خبر است و در کشور چه میگذرد. هیچ پنهانکاریای جایز نیست مگر اینکه دلایل امنیتی موجهی وجود داشته باشد. ستون فقرات شخصیت من در سریال همین صداقت بود.
*دنبال فرصت فیلمبرداری در شهر نیویورک بودید. تجربه خوبی بود؟
ـ خوب بود. فیلمبرداری در نیویورک چیزی بود که میخواستم. کار در استودیوهای اشتاینر عالی بود. فوقالعاده بود. دلم میخواست مدتی از هالیوود دور باشم و شبها بعد از فیلمبرداری به خانه خودم در بخش منهتن نیویورک بروم.
*هنگام نزدیک شدن به شخصیت جورج مالن، سخت نبود گرایشهای سیاسی خود را جدا کنید؟
ـ خب، نه. من سعی میکردم آنچه را که مالن انجام میداد با آنچه خودم معتقد بودم، همسو کنم. انجام این کار هم اصلا سخت نبود. دیدگاهها و روش فکری مالن برایم جذاب بود و نیاز نبود از نگرش سیاسی خودم فاصله بگیرم.
*سیاست بخش مهمی از داستان «روز صفر» است؛ اما به ندرت به وابستگیهای حزبی خاص اشاره یا تعریف میشود و ما تیم نویسندگان، این شیوه را آگاهانه انتخاب کردیم. کمی در مورد این عنصر بازی در نقش جورج مالن صحبت کنید.
ـ جورج مالن رییسجمهور محترمی بود. سابقه خوبی داشت و این یکی از دلایلی است که اِولین میچل (رییسجمهور جدید سیاهپوست زن با بازی آنجلا بَسِت) او را برای تحقیق در مورد حمله سایبری انتخاب کرد. شهرت خوبی داشت. قبلا دادستان بود. به وقت لزوم سختگیری میکرد و البته در این کار متعادل بود. با این حال در بخشی از ماجرا میبینیم که به دلیل سختگیری مورد انتقاد قرار میگیرد، ولی خودش معتقد است که برای پیدا کردن پاسخ، مجبور به این شیوه است.
*شما در چند تریلر شگفتانگیز بازی کردهاید. به نظرت چه عناصری از داستان «روز صفر»، آن را به یک تریلر مناسب تبدیل میکند؟
– مهمترین قسمت یک تریلر خوب، زمانبندی است که فکر میکنم در «روز صفر» به خوبی انجام شده بود. از آن مهمتر، نویسنده داستان است. شما، نوح اوپنهایم و مایکل اشمیت دنیادیده و باتجربه هستید و اطلاعات زیادی دارید. فیلمنامهای که نوشتید بسیار باورپذیر به نظر میرسید و علاوه بر مشاوران فنی، من با آن بسیار راحت بودم. هنگام کار احساس راحتی میکردم. شخصیتپردازی خوبی انجام داده بودید و بیننده تناقضی در رفتار کاراکترها نمیدید. ماجراها واقعی به نظر میرسید. اگر از شما یا نوح یا مایک سوالی میپرسیدم، به من میگفتید قرار است چه اتفاقی بیفتد و به کجا برویم، و این عالی بود. چون روی کار سوار بودید.
*به عنوان بازیگر نقش مالن، مهمترین چیزی که دوست دارید به مخاطب منتقل کنید چیست؟
– اینکه تمام ویژگیهای مالن برای مخاطب باورپذیر و قابل درک باشد. بتواند دوراهیها و تردیدهای او را ببیند. بفهمد مالن چه افکاری در سر دارد. ببیند چه زمانی مجبور است از خط قرمز عبور کند و چرا این کار را انجام میدهد. ممکن است مخاطب با تصمیم او موافق نباشد، اما باز هم بپذیرد که همه چیز در چارچوب دستورالعملها پیش میرود. این برای من از هر چیز مهمتر بود. نمیخواهم مخاطب بگوید: «باور نمیکنم این اتفاق بیفتد».
*یکی از موضوعاتی که در سریال به آن اشاره میکنیم، خطر قدرت مطلق است. یکی از نقاط کلیدی داستان ما این است که اساساً قانون اساسی به حالت تعلیق در میآید. به نظر شما این چقدر خطرناک است؟
– میتواند خطرناک باشد. قدرت مطلق باعث بیقانونی و فساد میشود. یکی از چیزهایی که شخصیت من به آن متهم شد همین بود؛ اینکه زیادهروی میکند، از خط قرمزها عبور و فراتر از قانون عمل میکند. با این حال، منطق سریال این بود که او مجبور است این کار را انجام دهد تا به برخی پاسخها برسد.
*تهیهکنندگان اجرایی کار از جمله خودم و شما، گروهی نسبتا آگاه به سیاست هستیم. نوح اوپنهایم رییس شبکه خبری NBC بود. مایک اشمیت روزنامهنگار نیویورکتایمز و برنده جایزه پولیتزر است. لسلی لینکا گلاتر از قدیمیهای سریال «وطن» (Homeland) است. چند مشاور عالی هم داشتیم. این موضوع چقدر در همکاری پشت صحنه و اصالت سریال تاثیرگذار بود؟
– خیلی مهم بود؛ چون میدانستیم اگر در جایی از مسیر درست خارج شویم، تیمی داریم که میتواند کمکمان کند تا به ریل برگردیم. برای همین سوال میپرسیدیم و مطمئن میشدیم که در مسیر درستی هستیم. هر کدام از اعضای تیم به تنهایی میتوانست مشاور یک سریال یا فیلم سیاسی بزرگ باشد.

*ما بازیگران فوقالعادهای داریم که به اعتقاد من همه آنها بهخاطر حضور شما قرارداد امضا کردند و به پروژه پیوستند. همبازی شدن و مدیریت این همه بازیگر باورنکردنی مختلف و داشتن همه آنها چه حسی داشت؟
– آنجلا بَسِت، دن استیونز، کانی برایتون، لیزی کاپلان، متیو مودین، جوآن آلن، جسی پلمونز، گابی هافمن، همه عالی هستند. من و جسی در فیلمهای قاتلان ماه کامل (Killers of the Flower Moon) و مرد ایرلندی (The Irishman) با هم کار کرده بودیم. خیلی خوشحال بودم که او در این پروژه حضور داشت. آنجلا بَسِت هم همشهری من است. بازیاش در این دو فیلم آخر ماموریت غیرممکن (Mission Impossible) فوقالعاده بود. بازیگر حرفهای کار کارگردان را خیلی راحتتر میکند.
*به نظرت دنیای سریال ما ترسناکتر است یا دنیای واقعی؟
– در حال حاضر، دنیای واقعی ما ترسناکتر است.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد