رستاخیز دیجیتال
بازیگران مُرده چگونه به پرده سینما بازمیگردند
به گزارش فیلم نت نیوز، پدیده رستاخیز دیجیتال به استفاده از جلوههای بصری پیشرفته و تکنیکهای کامپیوتری برای بازگرداندن بازیگران درگذشته به سینما اشاره دارد. این تکنیک میتواند از تکمیل نقشهای نیمهکاره تا خلق اجراهای کاملا جدید را شامل شود. ریشه این روند به دهه ۱۹۹۰ باز میگردد، زمانی که فناوری جلوههای بصری برای حل مشکل مرگ ناگهانی بازیگران در میانه تولید فیلم به کمک هالیوود آمد. پیش از آن، چنین اتفاقاتی معمولا به تغییر بازیگر، توقف تولید، یا بازنویسی فیلمنامه منجر میشد.
با گذشت زمان، نقش هوش مصنوعی (AI)، دیپفیک و سی جی آی (CGI) پیشرفته در این زمینه پررنگتر شده است. در حالی که سالها از CGI برای خلق جلوههای بصری خیرهکننده یا جوانسازی بازیگران استفاده میشد، ترکیب آن با هوش مصنوعی و فناوریهای دیپفیک، واقعگرایی و قابلیتهای رستاخیز دیجیتال را به شکل چشمگیری افزایش داده است. این فناوریها امکان یکسانسازی پیچیده چهره، شبیهسازی دقیق صدا و تولید اجراهای دیجیتالی را فراهم کردهاند.
این عمل بحثهای قابل توجهی را به دنبال داشته است. اینکه آیا این کار ادای احترام به یک بازیگر است یا نقض میراث او. این گفتمان به سوالات اخلاقی عمیقی در مورد رضایت، یکپارچگی هنری و پیامدهای آن برای بازیگران زنده دامن زده است.
تکامل فناوریها و روشها
تکنیکهای رستاخیز دیجیتال از روشهای ابتدایی برای تکمیل فیلمهای ناتمام تا استفاده از هوش مصنوعی برای خلق اجراهای کاملا جدید تکامل یافتهاند.
تکنیکهای اولیه: بدلکاران، سوپرایمپوز کردن و دستکاری آرشیو فیلم
در ابتدا برای جایگزین کردن بازیگران فوت شده از بدلکاران استفاده میشد که تصویر چهره بازیگر فقید روی آنها قرار میگرفت که به سوپرایمپوز کردن معروف بود. صدا نیز معمولا از صحنههای استفادهنشده یا با ترکیب کلیپهای صوتی موجود از صدای بازیگر تهیه میشد. هرچند تولید صدا در این زمینه پیچیده بود و بسیاری از فیلمها از آن اجتناب میکردند.
- براندون لی در فیلم «کلاغ» (۱۹۹۴): پس از مرگ غمانگیز لی در صحنه فیلمبرداری، کارگردان الکس پرویاس با کمک فناوری نوظهور آن زمان، فیلم را تکمیل کرد. بدلکار چاد استاهلسکی باقیمانده صحنهها را اجرا کرد و تصویر چهره لی در نماهای نزدیک به صورت دیجیتالی روی صورت او قرار گرفت. این کار به فیلم ۳۰ ثانیه صحنه دیجیتال اضافه کرد.
- الیور رید در فیلم «گلادیاتور» (۲۰۰۰): او در طول تولید فیلم درگذشت و نقشی کلیدی داشت. ریدلی اسکات، کارگردان فیلم «گلادیاتور» برای جلوگیری از خسارت ۹۰ میلیون دلاری بیمه و ارج نهادن به عملکرد الیور رید، از ترکیب یک بدلکار و یک چهره دیجیتالی ساختهشده برای تکمیل صحنههای باقیمانده استفاده کرد. این کار در آن زمان یک شگفتی فنی محسوب میشد.
- هامفری بوگارت در سریال «داستانهایی از سرداب» (۱۹۹۵): این یکی از تلاشهای اولیه برای بازسازی فیلم های کلاسیک بود که توسط رابرت زمکیس انجام شد. در این سریال کارگردان فیلمهای کلاسیک رنگیشده از چهره بوگارت را روی بدن یک بدلکار قرار داد و دیالوگها توسط یک صداپیشه خوانده شد. این تلاش با استانداردهای امروزی تا حدی غیرطبیعی به نظر میرسد اما در زمان خودش کار بزرگی بود.
CGI پیشرفته و موشن کپچر: بدلکاران دیجیتالی دقیق
در این دوره از رستاخیز دیجیتال، برای زنده کردن دوباره بازیگران از اسکنهای سهبعدی و موشن کپچر استفاده میکردند. به این صورت که یک مدل کامپیوتری بسیار دقیق از بازیگر میساختند و با استفاده از حرکات یک بازیگر زنده نقش او را احیا میکردند.
- پیتر کوشینگ در فیلم «روگ وان: داستانی از جنگ ستارگان» (۲۰۱۶): کوشینگ که در سال ۱۹۹۴ درگذشت، به صورت دیجیتالی در نقش گرند ماف تارکین بازآفرینی شد. فناوری غالب برای این بازآفرینی شامل موشن کپچر و سی جی آی بود. گای هنری نقش را بازی میکرد که بعد از این نقش به یک بدلکار دیجیتالی تبدیل شد. پذیرش این بازآفرینی بین مخاطبان و منتقدان متفاوت بود. برخی آن را نفسگیر توصیف کردند اما برخی دیگر آن را بیحرمتی دیجیتالی نامیدند.
- پاول واکر در فیلم «سریع و خشن ۷» (۲۰۱۵): واکر در میانه فیلمبرداری درگذشت. استودیوی Wētā FX وظیفه حساس تکمیل نقش او را بر عهده گرفت. آنها از ترکیبی از روشها از جمله استفاده از اسکنهای بدن برادران پاول به عنوان بدلکار و ترکیب دقیق برای ادغام چهره او استفاده کردند. این رویکرد به دلیل احترام به میراث پاول و استفاده انقلابی از فناوری مورد تحسین قرار گرفت.
- هارولد رمیس در فیلم «شکارچیان روح: افترلایف» (۲۰۲۱): تیم Character Lab در MPC، دکتر ایگون اسپنگلر را به عنوان یک ادای احترام به صورت دیجیتالی به تصویر کشیدند. آنها برای این کار، از فیلمها و عکسهای قدیمی بازیگر استفاده کردند و از صورت یک بدلکار در صحنههای جدید اسکن گرفتند. این اقدام با واکنش مثبت خانواده رمیس و مخاطبان همراه بود.
- آدری هپبورن (تبلیغ شکلات گلکسی، ۲۰۱۳): استودیو Framestore یک نسخه کامپیوتری و واقعی از آدری هپبورن ساخت تا در یک آگهی تبلیغاتی در انگلستان استفاده کند. هرچند نتیجه کار خیلی خوب بود اما در بعضی لحظهها کمی غیرطبیعی به نظر میرسید و این باعث میشد تماشاچیان حس عجیبی پیدا کنند.
ظهور هوش مصنوعی و دیپفیک: اجراهای دیجیتالی خودکار
فناوریهای هوش مصنوعی و دیپفیک مرزها را فراتر برده و امکان تولید صحنههای جدید و خودکار را فراهم میکنند. الگوریتمهای یادگیری عمیق میتوانند ظاهر، صدا و حرکات را تقلید کنند و امکان خلق انسانهای دیجیتالی پیچیده را به وجود آورند.
جیمز دین در فیلم «یافتن جک» (آینده): این پروژه که قصد دارد از یک جیمز دین بازآفرینیشده دیجیتالی در یک نقش جدید استفاده کند، بسیار بحثبرانگیز بوده است. در حالی که ورثه او موافقت کردهاند، این اقدام سوالات اخلاقی مهمی را در مورد رضایت پس از مرگ و گرفتن نقش از بازیگران زنده مطرح میکند.
تکامل هدف و چالش دره وهمآور
تکنولوژی رستاخیز دیجیتال با توجه به هدفش تغییر کرده است. در ابتدا، این روش فقط برای این بود که فیلمهای ناتمام را به پایان برسانند اما با پیشرفت CGI و موشن کپچر، توانستند بازیگران را بهتر و واقعیتر به فیلم برگردانند تا نقشهای قبلیشان (مثل پیتر کوشینگ یا پاول واکر) را کامل کنند.
امروزه با روی کار آمدن هوش مصنوعی و دیپفیک، اوضاع فرق کرده است. حالا دیگر فقط برای تکمیل فیلمها از این فناوری استفاده نمیشود بلکه میتوانند با آن، بازیگرهای از دنیا رفته را در نقشهای جدید یا تبلیغات تجاری هم به کار بگیرند. این کار هدف را از کامل کردن کار ناتمام به ساختن کارهای جدید تغییر داده که همین موضوع، مشکلات اخلاقی و قانونی زیادی را به وجود آورده است.
با وجود تمام پیشرفتها، هنوز یک مشکل بزرگ به نام دره وهمآور وجود دارد. این اصطلاح به آن حسی گفته میشود که وقتی یک شخصیت کامپیوتری تقریبا شبیه انسان است اما کامل و بینقص نیست، به تماشاچی دست میدهد و او حس نزدیکی با صحنه نمیکند.
مثلا شخصیت کامپیوتری هامفری بوگارت در گذشته عجیب و غریب به نظر میرسید. حتی در نسخه پیشرفتهتر، آدری هپبورن هم با اینکه خیلی واقعی بود، گاهی اوقات لحظاتی غیرطبیعی داشت. این موضوع نشان میدهد که ساختن یک شخصیت کامپیوتری فقط به واقعی کردن ظاهرش محدود نمیشود بلکه باید بتواند احساسات ظریف انسانی را هم منتقل کند تا تماشاچی در صحنه غرق شود.