سوپرمن جیمز گان؛ نگاهی از پایین به قهرمان در آسمان
به گزارش فیلم نت نیوز، جیمز گان کارگردان هالیوودی در «نگهبانان کهکشان» و «جوخه انتحار» ثابت کرده که استاد آمیختن طنز، اکشن و احساس است، اما همیشه با شخصیتهایی کار کرده است که حاشیهنشین و شکستخوردهاند. حال، او در «سوپرمن» محصول ۲۰۲۵ سراغ نماد بینقصی میرود که بیش از هشتاد سال است در فرهنگ عامه حضور دارد ولی پرسش بزرگ این است: آیا میتواند سوپرمن را از ابرها پایین بیاورد، روی زمین بنشاند، و همچنان قهرمان نگه دارد؟
این فیلم نهتنها باید قهرمانی افسانهای را دوباره زنده کند، بلکه باید معنای نماد S را برای نسلی تازه بازآفرینی کند. سوال اینجاست: آیا گان توانسته این کار را بکند؟ بله! اما با پروازهایی بلند و گاهی هم لغزشهایی کوتاه.
داستان فیلم سوپرمن
داستان در زمانی میگذرد که کلارک کنت سالهاست بهعنوان سوپرمن شناخته میشود، اما هنوز در تلاش است بین دو هویت متضادش تعادل ایجاد کند: خبرنگار فروتن دیلی پلنت و ناجی افسانهای متروپولیس. بحرانهای تازه، از تهدیدهای سیاسی و رسانهای گرفته تا دشمنانی با قدرتهای فراتر از زمین، او را وادار میکنند مرز میان «قدرت مطلق» و «انسانیت» را دوباره تعریف کند.
فیلم بهجای روایت یک داستان خطی صرفا اکشن، بافتی ترکیبی از تقابلهای ایدئولوژیک، چالشهای اخلاقی و لحظههای صمیمی زندگی روزمره کلارک دارد. حضور شخصیتهایی چون لوییس لین، لکس لوتر و کریپتو نهتنها بُعد سرگرمی اثر را تقویت، بلکه لایههای شخصیتی سوپرمن را عمیقتر میکند. در این مسیر، سوپرمن با آزمونی روبهرو میشود که نهتنها سرنوشت متروپولیس، بلکه جایگاه خودش در میان انسانها را برای همیشه تعیین خواهد کرد.
کارگردانی؛ میزانسنهای دقیق و زاویه دید انسانی
جیمز گان اینبار کمتر به ریتم پرانرژی و شاتهای مدام متحرک تکیه میکند. حرکت دوربین اغلب آرام و پیوسته است، با تراولینگهای نرم که فضای بین شخصیتها را نفسگیر نمیکند. در صحنههای گفتوگوی کلارک و لوییس، ترکیب قاببندی مدیومشات و عمق میدان کم، تمرکز را روی واکنشهای صورت میگذارد و این به ما فرصت میدهد لایههای عاطفی را ببینیم.
در صحنههای اکشن، برشها سریعتر اما قابل دنبال کردن هستند برخلاف بعضی آثار ابرقهرمانی که در کاتهای بیوقفه خفه میشوند. این انتخاب گان، ریتم نبردها را نفسگیر ولی خوانا میکند.
بازیها؛ بدن، نگاه و سکوتها
دیوید کورنسوت در مقام کلارک کنت، زبان بدن را ابزار اصلی شخصیتپردازی میکند: شانههای کمی خمیده در نقش خبرنگار، نگاه مستقیم و ثابت در نقش سوپرمن. لحظات سکوتش، بهویژه در مواجهه با بحرانها، بیش از هر مونولوگ یا شعار ابرقهرمانی کار میکند.
ریچل بروزنهان به لوییس لینی روحیه خبرنگار کلاسیک داده: پرانرژی، بیپرده و کنجکاو، اما با لایهای از آسیبپذیری که به مرور نمایان میشود. نیکولاس هولت در نقش لکس لوتر، با بازی کنترلشده و صدای خونسردش، حس تهدیدی میسازد که بیشتر از جنس شطرنج فکری است تا نبرد فیزیکی.
شخصیتهای فرعی و کریپتو؛ تعادل میان طنز و جدیت
کریپتو، سگ سوپرمن، همانطور که انتظار میرفت لحظات کمیک را خلق میکند، اما گان هوشمندانه از او برای صحنههای اکشن هم بهره میبرد. سوپرگرل، گرین لنترن و چند اشاره به شخصیتهای دیگر DCU، بیشتر نقش بذرپاشی برای آینده را دارند. این حضورها برای هواداران جذاب است، اما برای مخاطب تازه ممکن است کمی سردرگم کننده باشند.
موسیقی و طراحی صدا؛ گذشته و حال در یک تم
بازگشت تم جان ویلیامز، نهتنها ادای احترام به گذشته است، بلکه حس پیوستگی در ذهن تماشاگر ایجاد میکند. قطعات جدید، با ارکستراسیونی مدرن و ضربآهنگ تندتر، در صحنههای اکشن انرژی لازم را تامین میکنند. طراحی صدا نیز جزئیات را فراموش نکرده است: صدای عبور از جو، لرزش زمین زیر پای سوپرمن هنگام فرود یا سکوت سنگینی که قبل از یک تصمیم بزرگ برقرار میشود.
جلوههای ویژه؛ در خدمت روایت
بودجه ۲۲۵ میلیون دلاری فیلم، به جلوههای ویژهای منجر شده که در اکثر لحظات بینقصاند. پروازها حس وزن و فیزیک دارند، بهویژه وقتی دوربین با سوپرمن همراه میشود و لرزش باد روی شنلش را میبینیم. در نبردهای چندکاراکتری، گاهی مرز واقعیت و CGI کمی کمرنگ میشود، اما حتی آنجا هم طراحی صحنه و ترکیب نور اجازه نمیدهد تصویر به یک توده دیجیتال بیروح تبدیل شود.
شخصیتهای منفی؛ عمق و سطح
لکس لوتر، بهعنوان محور شرارت، بهخوبی پرداخت شده اما دیگر آنتاگونیستها بیشتر سایهاند تا شخصیت کامل. این میتواند انتخابی آگاهانه باشد تا تمرکز روی تقابل ایدئولوژیک سوپرمن و لوتر بماند، ولی گاهی به فیلم حس «کمچالش» بودن در میدان اکشن میدهد.
ریتم و تدوین؛ نفسگیری قبل از پرواز
گان اجازه میدهد فیلم در نیمه اول با ریتمی آرامتر حرکت کند، تا رابطه کلارک و لوییس و تضاد دنیای شخصی و عمومی سوپرمن شکل بگیرد. تدوین در نیمه دوم سریعتر میشود اما هرگز به هرجومرج نمیرسد. این کنترل ریتم باعث میشود لحظات اوج، مثل پرواز پایانی یا سخنرانی کلارک، اثرگذارتر باشند.
بودجه، فروش و جایگاه در DCU
فروش ۵۸۵ میلیون دلاری، با توجه به شروع یک دنیای سینمایی تازه، موفقیت محسوب میشود. «سوپرمن» نهتنها اولین فیلم فاز اول جدید DCU است بلکه زمینه معرفی دوباره شخصیتهای کلیدی DCU را فراهم کرده است. گان در پایان، چند نخ داستانی باز میگذارد که به وضوح برای فیلمهای بعدی آماده شدهاند.
جمعبندی
«سوپرمن» ساخته جیمز گان، میان تعهد به میراث و جسارت در بازتعریف شخصیت، تعادلی نسبی پیدا کرده است. کارگردانی با زاویه دید انسانی، بازیهای دقیق، طراحی بصری دوگانه و موسیقی که گذشته و حال را پیوند میدهد، نقاط قوت آن هستند. در مقابل، شلوغی شخصیتهای فرعی و پرداخت سطحی برخی آنتاگونیستها از انسجام فیلم کم کرده است. با این حال، فیلم به ما یادآوری میکند که لوگوی S، پیش از هر چیز، نماد امید است؛ نمادی انسانی که گان میخواهد بر پایه آن جهان تازهای بسازد.
میلاد فتاحی
سوپرمن با زیرنویس فارسی در فیلم نت