قاتلِ «گردنزنی» کیست؟
به گزارش فیلم نت نیوز، سریالهایی که قصه آنها براساس یک قتل شکل گرفته و براساس گمانهزنی در این رابطه پیش میروند، عموما از فرمولهای واحد بهره گرفته و ذهن تماشاگران خود را به چالش میکشانند. «گردنزنی» ساخته سامان سالور یکی از تازهترین نمونهها از این دست به حساب میآید که تاکنون ۱۰ قسمت از آن از طریق پلتفرم فیلمنت پخش شده و قصه پرفرازونشیب خود را با بهرهگیری از مولفههای ژانر پلیسی-معمایی روایت میکند.
وقتی در سریالی با این مختصات قتلی رخ داده و عطف نخست رقم میخورد، نویسنده فیلمنامه روی پرسش قاتل کیست؟ مانور داده و هر بار ظن تماشاگر را نسبت به یکی از شخصیتها برانگیخته و چالشی را خلق میکند. شخصیتهایی که هر کدام بنا به دلایلی ضعیف یا قوی میتوانند قاتل بوده یا در انجام آن شریک باشند. در این سریال زامیاد سعدوندیان به عنوان نویسنده فیلمنامه در شکل دادن اسکلت فیلمنامه «گردنزنی از همین فرمول آشنا و البته امتحان پس داده بهره گرفته و با خلق شخصیتهای مختلف به انجام آن مبادرت ورزیده است؛ شخصیتهایی که هر کدام داستانکی با خود داشته و سایه روشنهای بسیار دارند. پس از ورود پدر شاهرخ به خانه خانوادههای نیما و باران و به قتل رسیدناش در گاراژ مشترک خانهها، قصه وارد فاز تازهای شده و گرههای دیگری به آن زده میشود که مهمترین آن هویت قاتل مرد میانسال است. بردیا مهمترین مظنون به این قتل است که تلاش او برای یافتن چاقویی شبیه به آنچه که از کلکسیون چاقوهایش گم شده، این ظن را به شدت تقویت میکند. مانی هم که داستانکی با محوریت کشته شدن دخترش بر اثر تصادف اتومبیل تارا شیخ داشته و با نیما نیز به عنوان برادر و وکیل خود درگیر بوده، دیگر مظنون به قتل پدر شاهرخ محسوب میشود. در عین حال تلاش او برای دست یافتن به فیلم دوربین مداربسته مشرف به صحنه تصادف، به داستان فرعی مانی قوت بیشتری بخشیده است. رابطه مالی نیما و باران با دفتر مهاجرت تارا شیخ نیز گره دیگری به قصه زده و شیخ و وکیلاش را پررنگ تر کرده و در قسمتهای پایانی به یکی از برگهای برنده سریال تبدیل میکند.
آشنایی بردیا با طناز نامزد شاهرخ، دیگر نقطه عطف «گردنزنی» مابین قسمتهای پنجم تا دهم است که گره دیگری به داستان میاندازد. به قتل رسیدن شاهرخ در گاراژ اتومبیل، تمام نگاهها را به او معطوف کرده و در نهایت به دستگیری توسط پلیس میرساند. مسعود دیگر مظنون به قتل پدر شاهرخ است که زندگی به هم ریختهای داشته و غم از دست دادن دخترش میتواند او را به قاتل تبدیل کند. الکلی بودناش هم این ظن را تقویت کرده و ذهن تماشاگر را درگیر خود میکند. در قسمتهای ذکر شده، فریبرز برادر ناتنی گیسو از بقیه پررنگتر شده و نقش مهمی در پیشبرد داستان به عهده میگیرد. در عین حال در قسمت دهم نقطه عطف مهمی را رقم زده و فرضیه کشته شدن شاهرخ به دست او را تقویت میکند. سالور در هر قسمت بخشهایی را به گذشته شخصیتها اختصاص داده و تلاش کرده تا فضاهای خالی ناشی از کمبود اطلاعات درباره آنها را پر کند. مونا یکی از آنها است که به مرور از سایه بیرون آمده و در متن ماجرا قرار می گیرد. علاقه او به امیر نیز وجوه درونی بیشتری به او بخشیده و به کینه شخصیاش از باران عمق بیشتری بخشیده است. گذشته گیسو و شوهرش مسعود نیز تا حدودی باز شده و نور بیشتری روی شخصیت مرموز گیسو میاندازد به خصوص اینکه گیسو دختری به نام هستی را سر راه مسعود قرار داده است. شخصیتی که نقطه عطف قسمت دهم را رقم زده و تماشاگر را در بیم و امید نسبت به سرنوشت خود نگه میدارد.
«گردن زنی» به واسطه شخصیتهای متعددی که دارد به طیف متنوعی از بازیگر نیاز داشته تا به شخصیتها جان بخشیده و نگاه تماشاگر را معطوف خود کنند. مهران غفوریان یکی از کلیدیترین آنها است که به فریبرز رنگی از واقعیت بخشیده و آن را ملموس کرده است. مرد میانسال قمارباز و در عین حال پیچیده ای که میتواند برای پول دست به هر کاری بزند. حسن معجونی هم در ادامه بازیهای خوباش در سالهای اخیر، در نقش مسعود متقاعدکننده بوده است. در بین بازیگران زن نیز میتوان به هلن نقی لو در نقش هستی و سمیرا حسن پور در نقش مونا اشاره کرد که در ایفای نقشهای محوله موفق عمل کردهاند.
محمد جلیلوند
سریالگردن زنی را در فیلمنت تماشا کنید