نقدی بر ساخته اخیر سلین سونگ
«متریالیستها»؛ زرد همچون مجلات عامهپسند
به گزارش فیلم نت نیوز، سلین سونگ در دومین فیلمش با نام «متریالیست ها» یا «مادی گرایان» (Materialists) از حضور ستارگانی چون داکوتا جانسون، پدرو پاسکال و کریس ایوانز بهره گرفته تا در یک کمدی عاشقانه از منظری دیگر به عشق در جهان مدرن بپردازد.
داستان فیلم به زندگی لوسی (داکوتا جانسون)، یک مجرد حرفه ای جوان و جاه طلب در نیویورک می پردازد که در یافتن زوج های ایده آل برای مشتریانش فعالیت می کند. او که به تازگی با هری (پدرو پاسکال)، مردی به ظاهر کامل و جذاب، آشنا شده، معتقد است که او بهترین گزینه برای زندگی عاشقانه اش است، اما بازگشت غیرمنتظره جان (کریس ایوانز) عشق ناکاملش، همه چیز را به هم می ریزد.
خط اصلی داستان «متریالیست ها» با همان ترجمه مادی گرایان چندان بدیع و تازه به نظر نمی رسد. آثار بسیاری در سینمای جوان بر اساس همین ماهیت انتخاب دوگانه و چالش های بر سر دوراهی ساخته شده اند؛ برخی در ژانر کمدی رمانتیک و برخی در درام های خانوادگی، اما فیلم «متریالیست ها» چیزی به آن مفاهیم قبلی اضافه نمی کند، هرچند که در نهایت تا نیمه فیلم مخاطب را با خود به امید اتفاقی در نیمه دوم همراه می کند. در حقیقت «متریالیست ها» قرار نیست شما را شگفت زده کند یا مسیری از کشف و شهود در مقابل شما قرار دهد بلکه فقط می تواند سرگرم کننده باشد، همین.
در واقع «متریالیست ها» هیچ مفهوم تازه ای به نسبت آثار دیگر با موضوعات مشابه ندارد، قدمی رو به جلو هم نیست، یک داستان سر راست بدون افت و خیز آنچنانی که بیشتر شبیه یک بیانیه اجتماعی در مورد موجودیت عشق یا بر سر دوراهی عشق و ثروت است.
اگر فیلم «خواستگاری» (Proposal) محصول ۲۰۰۹، یک کمدی رمانتیک آمریکایی به کارگردانی آن فلچر را دیده باشید، قطعا از آن بیشتر لذت برده و حتی تا مرز قهقهه زدن هم پیش رفته اید، اما «متریالیست ها» عملا یک کمدی رمانتیک نیست و بیشتر یک درام سردرگم میان عشق، نقد دنیای مدرن و خواسته بی پایان آدم هاست. آدم های داستان هم شبیه خود داستان سردرگم و تک بعدی هستند، آنقدر که در کوتاهترین زمان به ناگهان تغییر عقیده می دهند. اگرچه فیلم تلاش کرده است از دل مصاحبه های کاری لوسی با مشتریان شرکت همسریابی اش نگاهی به درونیات آدمی در جهان امروز داشته باشد و آن را نقد کند که چگونه آدم ها بی آنکه خود را قضاوت کنند فقط در مسیر قضاوت دیگران قدم برمی دارند، اما باز نتوانسته به عمق و لایه های زیرین نفوذ کند و همه چیز در حد مسائلی ظاهری باقی مانده است. در آن سو نیز هر دو شخصیت مورد توجه لوسی فقط نشانه های ظاهری دارند؛ یکی ثروتمند، موفق و دارای موقعیت اجتماعی، دیگری عاشق و فقیر و در آرزوی بازیگری، بی آنکه به درونیات آنها توجهی شده باشد؛ گویی فقط تضاد میان آنها مهم است تا مخاطب را به قضاوت وادارد، در حالی که به دلیل نبود عمق شخصیت ها و داستان، اصولا کنشی عمقی برای مخاطب اتفاق نمی افتد تا حتی تصمیم بگیرد در کدام سمت قضاوت قرار بگیرد. حتی در دل فیلم مشخص نمی شود جز همان خاطره لوسی از دوران دوستی با جان و تاکید بر فقیر بودنش، چه عاملی باعث می شود مجدد پس از آشنایی با هری و دیدن اتفاقی جان بعد از سال ها، عشق او در دلش زنده شود؟ یا چرا به ناگهان تصمیم می گیرد هری را رها کند، در حالی که هیچ نکته منفی در او دیده نمی شود؟
آغاز فیلم در یک جهان نخستین شروع می شود: مرد غارنشین از صحرا برای عشقش دسته گلی بزرگ می چیند و در کیسه اش قرار می دهد. وقتی به ورودی غار می رسد، زن به استقبالش می آید و شادمانه در کنارش می نشیند و بدون آنکه کلامی میان آنها رد و بدل شود، در چشم هایشان عشق موج می زند. مرد گل کوچکی را به شکل حلقه ازدواج درست می کند و به انگشت زن می زند. به ناگهان تصویر به نمایی از نیویورک شلوغ و پر ازدحام کات می شود.
به نظرم درخشان ترین قسمت فیلم همین آغاز است که باعث می شود مخاطب تصور کند قرار است با یک شاهکار خلاقانه کمدی و عاشقانه روبرو شود، اما هرچه فیلم پیشتر می رود این تصور خاموش می شود.
ماحصل و نکته اصلی فیلم بسیار ساده است: عشق به واسطه معیارها، ثروت، اندام و ظاهر به دست نمی آید. هرچند در نهایت قهرمان داستان به سمت مردی می رود که اگرچه فقیر است و تازه در ابتدای کار بازیگری قرار دارد، اما خوش چهره و جذاب است. همین موضوع باعث می شود فیلم در مفهوم درون متنی هم دچار تناقض شود و نتواند رابطه ای را که باید میان عناصر داستان، زیرمتن و شخصیت ها ایجاد کند.
شاید بزرگترین درس این فیلم همین باشد که نمی توان بدون داستانی پرکشش حتی با حضور ستارگان سینمایی شناخته شده، اثری جهان شمول و تاثیرگذار خلق کرد. احتمالا فیلم برای بینندگان سریال های ترکی و هندی جذابیت داشته باشد تا در حین فعالیت های روزانه با نیم نگاهی به صفحه تلویزیون آن را ببینند (البته آن هم فقط نسخه دوبله نه زیرنویس) هرچند با توجه به داستان های پر فراز و نشیب این مدل سریال ها، بعید می دانم چنین رابطه ای میان همان بیننده و فیلم شکل بگیرد.
نوید جعفری