مستند «جزر و مد: ماجرای عجیب یک روستا»؛ هیولای دریا، برفِ ایتالیا

- 10 دقیقه مطالعه

در فیلم‌نت نیوز بخوانید

مامور پلیسی که سال‌های طولانی در دایره‌ مبارزه با مواد مخدر کار کرده و اصلا او ایتالیایی را دستگیر کرده، می‌گوید: «ما هم به نوعی معتادیم؛ معتادِ آدرنالین و تعقیب طعمه‌ها. این بخش کار ما اعتیادآور است.»

به گزارش فیلم‌نت نیوز، «جزر و مد: ماجرای عجیب یک روستا» مستندی درباره مواد مخدر است، اما نه یک مستند معمولی. فیلم با ریتمی تند و بی‌حاشیه می‌رود سر اصل مطلب چون می‌داند هیچ‌چیز اندازه خودِ ماجرا جذاب نیست. حدود ۳۰۰۰ کیلو ماده مخدر کوکائین توسط یک قاچاقچی ایتالیایی، نزدیک جزیره کوچکی به نام سائو میگل واقع در پرتغال، به دریا ریخته می‌شود. این اتفاق چند دلیل دارد: آسیب دیدن بخش‌هایی از قایق و بیرون ریختن محموله و همچنین پاره شدن بسته‌بندی‌ کوکائین‌هایی که با وزنه در عمق آب مهار شده بودند. اما فاجعه اصلی از لحظه‌ای شروع می‌شود که این حجم تمام‌نشدنی مواد، سر از ساحل این جزیره درمی‌آورد و ناگهان کوکائین به یکی از شهروندان ثابت روستای سائو میگل تبدیل می‌شود. یکی از خرده‌فروشان جمله‌ای تکان‌دهنده می‌گوید: «همه‌جا پر از کوکائین بود. صبح تا شب کار مردم شده بود کوکائین؛ فقط کوکائین. چیزی که باعث می‌شد ثروتمندان ثروتمندتر شوند و فقرا بروند سراغ فروشش.»

جزر و مد: ماجرای عجیب یک روستا در فیلم نت

 

سائو میگل کجاست؟

سائو میگل جزیره‌ای کوچک و فقیرنشین در پرتغال است. پیش از سال ۲۰۰۱  که سیلی از کوکائین جزیره را ویران کند، اهالی‌اش با ماهیگیری و کارهای سختِ این چنینی روزگار سپری می‌کردند. اگرچه، مثل هر جای دیگری، کارِ خلاف هم در سائو میگل جریان داشت، اما خلاف‌هایشان هم کوچک بود. مواد مخدرِ سبک خرید و فروش می‌کردند، اما هیچ‌یک از اهالی هرگز در زندگی‌شان کوکائین به چشم ندیده بودند. قصه سائو میگل یک روی دیگر هم دارد. این جزیره سخت و دورافتاده عملا نقش یک تبعیدگاه را هم بازی می‌کرد. بسیاری از پرتغالی‌هایی که در آمریکا مرتکب جرم می‌شدند، پس از بازگرداندن به کشور، به این جزیره فرستاده می‌شدند. همه این‌ها یعنی کوکائین به بدترین جایی که ممکن بود رسید.

فاجعه برف ایتالیا

ساحل مملوِ از هزاران کیلو کوکائین باعث شد جایی که مردمش تا دیروز، در بدترین حالت، با مواد مخدر سبک روزگار می‌گذراندند، تبدیل به مکانی شود که در آن خرید و فروش «کیلویی» کوکائین جریان پیدا کند. در حالت عادی، مقیاس خرید و فروش این ماده یک تا نهایتا هفت گرم است و مقیاس کیلو فقط برای مافیاهای سطح بالا است. خلوص کوکائینی که به جزیره سائو میگل رسید بیش از ۹۵٪ بود و به آن می‌گفتند «برف ایتالیا»، چرا که مرغوب‌ترین نوع کوکائین بود. بله، برف سنگینِ ایتالیایی جزیره سائو میگل را به‌ کل زیر خود مدفون کرد.

دست به دست شدنِ این حجم از مواد، گسترش اعتیاد، چرخیدن پول کثیف، دله‌دزدی معتادها برای تامین مواد، همگی یک سر مشکل بودند؛ سر دیگر مشکل پس از مدتی خودش را نشان داد. بیمارستان کوچک این جزیره، روزانه پذیرای بیش از ۵۰ مورد اوردز کوکائین بود. سیلی از بیمارانِ شدیدا بدحال می‌آمد و اورژانسِ بیمارستان توانِ مدیریتش را نداشت. بیش از ۳۰ مرگ در روز نیز بر اثر مصرف کوکائین ثبت شده است. در این قسمت، مستند می‌رود سراغ ساکنان جزیره؛ بسیاری‌شان با چشم‌هایی گریان یا چهره‌ای ماتم‌زده می‌گویند کوکائین بسیاری از عزیزانشان را ازشان گرفت.

جزر و مد: ماجرای عجیب یک روستا
جزر و مد: ماجرای عجیب یک روستا

دوباره ایتالیایی

پلیس قاچاقچی ایتالیایی را دستگیر می‌کند به زندان محلی جزیره می‌فرستند. هم‌بندهایش می‌گویند وقتی کوئینچی وارد اینجا شد، خندید و گفت اینجا که زندان نیست، مدرسه است. معلوم بود که پیش‌تر در زندان‌های با امنیت بسیار بالا بوده. کوئینچی با فرصت‎‌جویی از امنیت ضعیف و دیوار کوتاه زندان، فرار می‌کند و تا مدت یک ماه در خانه روی کوتو، یکی از خرده‌فروش‌های جزیره، پنهان می‌شود. اما کاملا اتفاقی دوباره دستگیر می‌شود. جالب است که پس از آزادی، دوباره این آدم در بزریل به جرمِ حمل بیش از هفت تن کوکائین دستیگر می‌شود و جالب‌تر این که از زندان فرار کرده و همین الان فراری است.

پنج سال برفِ مداوم

این چرخشِ دیوانه‌وار مواد بیش از پنج سال در جزیره ادامه داشت؛ بعضی‌ها می‌گویند همین حالا هم می‌شود در گوشه‌وکنارِ روستا مقداری از آن جنس را پیدا کرد. اما همان پنج سال کافی بود تا سائو میگل زیر برف ایتالیایی نابود شود. بعضی از خرده‌فروش‌ها و اهالی می‌گویند این ماجرا عده‌ای را در جزیره حسابی پولدار کرد و برخی هم از این اتفاق خوشحال بودند؛ چون دسترسی گسترده فقرا به این ماده باعث شده بود جایگاه اجتماعی‌شان بالاتر برود. قبلا کوکائین مخصوص دولتمندان بود، اما حالا ندارها هم به آن دسترسی داشتند و این برایشان نوعی پیروزی بود.

اما برخلاف این خوشحالی‌های زودگذر، در نهایت فاجعه به بار آمد. بسیاری مردند، خیلی‌ها به خلاف کشیده شدند و هنوز هم در زندان‌اند. تعداد زیادی از نوجوان‌ها در آن سال‌ها با این ماده آشنا شدند و زندگی‌شان را باختند. یکی از خرده‌فروش‌هایی که سال‌ها است دست از کارِ خلاف کشیده، حرف جالبی می‌زند: «در دنیای مواد هیچ دوست و خانواده‌ای نداری. ممکن است دوستت به سرت شلیک کند. حتی ثروتی که جمع می‌کنی یکهو دود می‌شود.» بعد مستند برش می‌خورد به موادفروش دیگری. او می‌گوید: «اصلا نفهمیدم آن همه پول چطور یکهو ناپدید شد. اما مهم این نیست. بدترین چیز این بود که دیگر در خانواده‌ام جایی نداشتم و کنار گذاشته شدم.» بغض می‌کند و می‌زند زیر گریه.

یک سوال عجیب

آدم چطور باید به این حادثه نگاه کند؟ نقص سیستم قضایی و پلیس؟ سودجویی مافیا؟ گسترش جرم و جنایت؟ یا از سوی دیگر، لذت‌جویی آدم‌ها و فقر؟ اصلا چرا کوکائین این‌قدر طرفدار دارد و چرا آدم‌ها سراغش می‌روند؟ نزدیک‌ترین پاسخ احتمالا لذت است. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم لذت‌جویی در ذات بشر چیزی قدرتمند است، ولی اگر به افراط برسد، در نهایت خود سبب نابودی انسان می‌شود. به نظرم سوال مهم این است: چرا انسان خودش را تخریب می‌کند؟ آن هم در چنین ابعادی؛ یک روستای کامل و همگی در یک زمان واحد. شاید بتوان این‌طور هم پرسید: مواد مخدر آدم را از کدام رنج می‌رهاند که این چنین کشته‌مرده دارد؟

پزشکی در مستند درباره ذات کوکائین چنین توضیح می‌دهد: این ماده کلِ سیستم عصبی بدن را تحریک می‌کند و باعث می‌شود آدم احساس توانمندی فوق‌العاده‌ای داشته باشد. فرد بسیار کمتر خسته می‌شود و مدت طولانی‌تری می‌تواند بیدار بماند و فعالیت کند؛ مثل اینکه کسی با سرعت بسیار بالا بدود و خسته نشود. از آنجایی که مصرف کوکائین اعتیادآور است، مصرف طولانی‌مدت آن سبب می‌شود بدن ناگهان خالی شود که نتیجه‌اش یا مرگ است یا از دست دادن بخش زیادی از عضلات و تضعیف سیستم عصبی. با دانستن این نکته، این سوال پیش می‌آید که دلیل مصرف مواد مخدر شاید چیزی فراتر از لذت است؛ مثلا برای فعالیت بیشتر، اما این فعالیتِ بیشتر عملا سودی ندارد. پس چرا انسان سراغش می‌رود؟

در نهایت، یک چیز جالب دیگر هم در این مستند وجود دارد: مامور پلیسی که سال‌های طولانی در دایره‌ مبارزه با مواد مخدر کار کرده و اصلا او ایتالیایی را دستگیر کرده، می‌گوید: «ما هم به نوعی معتادیم؛ معتادِ آدرنالین و تعقیب طعمه‌ها. این بخش کار ما اعتیادآور است.» به‌نظر می‌رسد اعتیاد، خواه مواد باشد، خواه هیجان، در ذات بشر چیزی ریشه‌دار است.

مرتضی مهراد

 

اگر علاقمند به سینمای مستند هستید پیشنهادهای ما به شما:

«آقای اسکورسیزی»؛ بیگانه‌، شاعر، گانگستر

«پدی چایفسکی: جادوگر کلمات»؛ مردی که کلمه جمع می‌کرد

 

برچسب‌ها: فیلم مستند،مستند
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید