نازیها از کجا به «نُه» آمدند/ خانهای با اتفاقات مرموز
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، شاهین رشیدی فیلمساز، آهنگساز و استاد دانشگاه با فیلم بلند «نُه» تجربهای متفاوت در ژانر وحشت ارائه کرده است. این اثر که برگرفته از تخیل، تجربه زیسته و تاریخ است، مسیر دشواری را در دریافت مجوز و مقابله با ممیزی پشت سر گذاشته و بخشهای زیادی از نسخه اولیه آن حذف شده است.
«نُه» طی سالهای اخیر در بیش از نود جشنواره خارجی حضور داشته و جوایز متعددی کسب کرده است، از جمله بهترین فیلم بلند، بهترین کارگردانی، بهترین طراحی و ترکیب صدا، بهترین تدوین، بهترین موسیقی متن، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای حامد ناوشکی و بهترین فیلم ژانر وحشت.
رشیدی در گفتگو با خبرنگار فیلمنت نیوز درباره چالشهای تولید، بازنویسیهای ضروری پس از سانسور، نمادپردازی و حتی حضور ناخواستهاش جلوی دوربین صحبت میکند و تصویری از فرآیند شکلگیری یک اثر مستقل در سینمای ایران ارائه میدهد.
*نویسندگی، تهیهکنندگی، کارگردانی، بازیگری، تدوین و حتی موسیقی فیلم «نُه» همگی توسط خود شما انجام شده است. نکند داستان فیلم هم برای خودتان اتفاق افتاده است!
-در حقیقت بخشهایی از روایتی که در فیلم «نه» دیده میشود، برگرفته از تجربیاتی است که طی سالها و در بازههای زمانی مختلف برای من در زندگی شخصی رخ داده بود. تمام این تجربه ها به شکل کلاژهایی در قالب ایده فیلمنامه یک فیلم اسلشر کنار هم قرار گرفتند و ایده اصلی فیلم «نُه» را شکل دادند.
چندین سال پیش به کافهای در نزدیکی «زردبند» رفته بودم؛ کافهای با فضای قدیمی و المانهای آلمان نازی که مرا به سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۵۰ پرت کرد. انگار به دوران جنگ جهانی دوم منتقل شده بودم. برایم سوال شد که داستان این مکان چیست. با پرسوجو و تحقیق متوجه شدم که به دلیل وجود معادن زغالسنگ، آلمانیها پیشتر در آن منطقه سکونت داشتهاند و بخشی از جمعیت روستاهای اطراف را آلمانیها تشکیل میدادند.
از طرفی دیگر، سالها قبل سرپرستی خانهای ویلایی در شرق تهران به یکی از دوستان من سپرده شده بود و ما قصد داشتیم در آنجا استودیوی موسیقی راهاندازی کنیم، اما بعدها متوجه نکات عجیبی در آن خانه شدیم. در همان مکان، دفترچه خاطراتی پیدا کردیم که متعلق به صاحب قبلی خانه بود. در آن دفترچه، متنی بهطور دائم با تاریخهای جدید تکرار شده بود. برای مثال:
«امروز ۹ آبان ۱۳۶۶. چند ساعت است که پشت میزِ آشپزخانه نشستهام و یک دختربچه پنج یا ششساله به من زل زده و هیچ حرفی نمیزند.»
جدا از ماجرای آن دفترچه، در آن خانه اتفاقات مرموز دیگری نیز رخ داده بود. صاحب خانه، که خانمی سالمند بود و دفترچه خاطرات به او تعلق داشت پس از مدتی ناپدید شد و وارثان او برای تحویل گرفتن خانه نیامدند ما هم ناچار شدیم خانه را تحویل دولت بدهیم و امروز آن خانه در اختیار دولت است.
این نیز یکی از بخشهایی بود که پازل ایده فیلم «نُه» را کامل کرد.
من از سال ۱۳۹۴ شروع به کنار هم گذاشتن ایدهها و تجربه ها کردم تا فیلمنامه تکمیل شد سپس در اسفند ۱۳۹۶ ساخت این فیلم را در قالب یک فیلم دانشجویی و با امکانات و تجربه محدود آغاز کردم.
*فیلم «نُه» روایت یک شب تا صبح است و در فضایی کوهستانی–جنگلی میگذرد. قطعا علاوه بر محدودیت زمانی، فضای لوکیشن نیز چالشهای خاص خود را داشته است. چه مشکلاتی در فیلمبرداری در چنین محیطی وجود داشت و چگونه با آنها مقابله کردید؟
-ابتدا تلاش داشتم برای لوکیشن، فضایی نزدیک به تهران و حوالی لواسانات و فشم انتخاب کنم، اما پس از جستوجوی بسیار، مناسبترین مکان برای ساخت این فیلم را در روستای «دیورش» در استان گیلان یافتم و فیلم در آنجا ساخته شد. میتوانم بگویم آن روستا درنهایت پنجاه نفر جمعیت داشت و دسترسی به تکنولوژی و حتی آنتن موبایل در آن بسیار دشوار بود. نزدیکترین شهری که میتوانستیم نیازهای فنی و تجهیزات خود را تامین کنیم، شهر رشت بود که حدود هفتاد کیلومتر با روستا فاصله داشت.
در روز اول فیلمبرداری، مانیتور ما شکست و در ادامهٔ کار وسایل صدابرداری نیز آسیب دید و به دلیل نبود دسترسی به تجهیزات جدید، کار برای ما بسیار سخت شد. با این حال، فضای آن روستا با فضای ذهنی من از فیلمنامه کاملا همخوان بود و مخوف بودن محیط به بازیگران کمک میکرد تا بیشتر در نقش خود فرو بروند.
فیلمبرداری ما در شب و در محیطی جنگلی انجام میشد؛ جایی که حیوانات وحشی مانند خرس، گرگ و شغال بهوفور حضور داشتند. در سکانسی از فیلم ناچار بودیم بازیگر را به درخت ببندیم و این احتمال وجود داشت که حیوانی به گروه یا بازیگران حمله کند.
از طرف دیگر، فیلم «نُه» یک فیلم مستقل دانشجویی بود و من به طور دائم در تلاش بودم تا این گروه جوان و کمتجربه دانشجو، مرز بین یک سفر دوستانه و یک پروژه کاری را رعایت کنند تا حالوهوای ژانر وحشت و فضای یک فیلم اسلشر دائما بر فضا حاکم باشد.
*در سینمای ایران در حق فیلمهای ژانر وحشت کملطفی میشود و این ژانر با سختیها و چالشهای متعددی روبهرو است. چرا در اولین تجربه ساخت فیلم بلند سراغ این ژانر رفتید؟
– ترس یک حس بسیار عمیق و غریزی است؛ حسی که ریشه در تلاش برای بقا دارد. از نظر من، همانطور که یک فیلم باید بتواند تماشاگر را بخنداند یا به گریه بیندازد، ترس هم یکی از احساساتی است که ما در فیلمسازی به آن نیاز داریم.
در سینمای ایران تجربههای خوبی مانند «شب بیستونهم»، «زنگها»، «خوابگاه دختران» یا «روایت ناپدید شدن مریم» وجود دارد، اما واقعا در حق ژانر وحشت ایرانی کملطفی شده است و ما بهطور گسترده تجربه موفق و مستمری از این ژانر نداریم به همین دلیل، مخاطب ایرانی معمولا نسبت به فیلمهای ژانر وحشت داخلی مقاومت دارد؛ مقاومتی که از تجربههای ناموفق گذشته نشات میگیرد؛ تجربههایی که ناخواسته به کمدی بدل شدهاند، نه فیلم ترسناک.
جامعه ایران با داشتن باورهای قدیمی و ریشهدار ماوراالطبیعه، زمینه بسیار مناسبی برای تولید آثار ارزشمند در این ژانر ایجاد میکند، اما یکی از بزرگترین مشکلات ساخت فیلم در ژانر وحشت، نبود سرمایهگذار است. غالبا اگر قصد ساخت فیلمی خارج از ژانر کمدی یا درام اجتماعی داشته باشید، به ویژه در ژانر وحشت، پیدا کردن سرمایهگذار بسیار دشوار و حتی غیرممکن میشود.
در حال حاضر سینمای ترکیه با فراهم کردن شرایط مناسب و بهرهگیری از باورهای قدیمی فرهنگ و خردهفرهنگ همان جامعه که بسیاری از آنها نیز در قالب دین اسلام تفسیر میشوند، توانسته فیلمهای ارزشمندی در ژانر وحشت تولید کند و در سینمای جهان جایگاه قابل توجهی به دست بیاورد.
*ساخت فیلم در بهار ۱۳۹۷ به پایان رسید، اما این فیلم در پاییز ۱۳۹۹ در هنر و تجربه اکران شد آن هم در حالی که بخشهای زیادی از نسخه اولیه سانسور و حذف شده بود. در این مدت چه چالشهایی برای کسب پروانه نمایش داشتهاید؟
-در حقیقت فیلمبرداری این فیلم در نُه روز و در اسفند ۱۳۹۶ به پایان رسید، اما با اصلاحات و سکانسهایی که خود به آن اضافه کردم میتوان گفت که در بهار ۱۳۹۷ تکمیل شد. من آن زمان تجربهای از چگونگی کسب مجوز و پروانههای ساخت و نمایش نداشتم و به همین دلیل فیلم را با مجوز فیلم کوتاه ساختیم، اما فیلم ما یک فیلم بلند بود. به همین علت پس از فیلمبرداری، مجدد ناچار به کسب پروانه ساخت شدم. فیلمنامه جدید را از روی خود فیلم نوشتم و به وزارت ارشاد عرضه کردم. در این پروسه بارها فیلمنامه رد شد و درنهایت با صراحت به شورای پروانه ساخت اعلام کردم که این فیلم پیشتر ساخته شده است و آنها نسخهای از خود فیلم را طالب شدند.
ابتدا شورای پروانه نمایش با کلیت داستان فیلم «نُه» اعلام مخالفت کرد و ایراد وارد شد که چه دلیلی دارد که نُه نفر دانشجو، دختر و پسر، بدون هیچ نسبتی با هم به سفر بروند؟ که ما به اجبار چند دیالوگ به فیلم اضافه کردیم که پرسیده میشود: «چرا استادمان نرسیده است؟» تا فضا را از حالت سفر دانشجویی خارج کند. ایراد واردهٔ بعدی، فوکوس فیلم بر تاریخ ۹ آبان است که منظور من از تاریخ ۹ آبان، شب ۳۱ اکتبر است که به ۱ نوامبر میرسد. درنهایت با استناد به تاریخ تولد خودم که ۹ آبان است، از این چالش نیز بیرون آمدیم. ایرادهای دیگری نیز مانند منطقی نبودن روایت فیلمنامه و حضور آلمانهای نازی در ایران بر فیلم وارد شد.
حتی یکی از اعضای شورا در نامهای به من نوشته بود: این فیلم به شدت متاثر از انگارههای ژانر وحشت آمریکا و تقلیدی از فیلمهای آمریکایی و «ژانر هارولد»است. منظورشان هارور بود!
با تمام این سختگیریها، نزدیک به یک ساعت از فیلم سانسور و حذف شد؛ سکانسهایی همچون بازی مافیا، سیگار کشیدن و صحبتهای دونفره، چیدمان آلات قتاله، صحنههای قتل و …
این فیلم در طول این هشت سال سه دولت را به خود دید و بار آخر که قصد داشتیم برای نمایش در پلتفرم مجوز وزارت ارشاد را تمدید کنیم، مجدد چهل و چهار مورد اصلاحیه بر فیلم وارد شد. در ابتدا این فیلم در ژانر اسلشر و وحشت با محدودیت سنی ۱۸ + سال ساخته شد و پس از آن همه حذف و سانسور، حالا ما با یک فیلم تریلر با محدودیت سنی ۱۲+ سال روبرو هستیم.
من هنوز هم این سوال را از مسئولان سینمایی دارم: پس سینما چطور شکل میگیرد؟! آیا با این منطق، هری پاتر منطق روایی دارد؟ این چیزها در سینما بسیار طبیعی است!
*نسخهای از فیلم «نه» که به تازگی در سینما آنلاین فیلمنت به نمایش گذاشته شد، از نسخهای که پیشتر در هنر و تجربه اکران شده بود نزدیک به پانزده دقیقه کمتر است. آیا ساترا هم به فیلم ممیزی زد؟
– در واقع سختگیریهای ساترا خیر، اما سختگیریهای شورای پروانه نمایش بله. ما برای تمدید پروانه نمایش، مجدد فیلم را به وزارت ارشاد تحویل دادهایم و آنها مجدد با دادن اصلاحات، قسمتهایی از فیلم را حذف کردند. بسیاری از این سختگیریها کاملا به سلیقهٔ افراد تصمیمگیرنده بستگی دارد. نسخهای از فیلم که به ساترا رسید دیگر نکتهای نداشت که بخواهد روی آن سختگیری به عمل آورد!
البته تجربه شخصی من این است که تعامل با ساترا از تعامل با شورای پروانه ساخت و نمایش آسانتر است. ما تقریبا از ابتدای سال ۱۴۰۱ در تلاش بودیم تا مجوزهای لازم برای اکران آنلاین فیلم «نُه» را در فیلمنت کسب کنیم.
*همانطور که گفتید، قسمتهای زیادی از فیلم «نُه» حذف شده و این موضوع به منطق روایی فیلم آسیب میزند. آیا در بازخورد تماشاگران با نقدهایی همچون مبهم بودن بعضی سکانسهای فیلم مواجه شدید؟
– طبیعتا این اتفاق رخ میدهد. من مجبور بودم تا پس از سانسور، بخشهای زیادی از روایت فیلم را به طور کامل تغییر بدهم. ما پس از حذف سکانس بازی مافیا در شخصیتپردازیهای فیلم به شدت دچار اختلال شدیم و من سعی کردم با اضافه کردن نریشن، تا حدودی شخصیتها را بیشتر به تماشاگر معرفی کنم تا خلاهایی که سانسور به وجود آورده بود، جبران شوند. در حال حاضر و با توجه به تعامل مستقیم، عدهای از دانشجویان من که فیلم را تماشا کردند کاملا متوجه سانسور شده بودند، اما من تا لحظات آخر قبل از اکران آنلاین در فیلمنت روی پستپروداکشن فیلم کار کردم که تا جایی که امکان دارد، فیلم منطق روایی و پیوستگی داشته باشد.
*وقتی این فیلم را تماشا میکردم، برایم سوال پیش آمد که قسمت مخوف فیلم بعد ماورالطبیعه آن است یا روایت یک جنایت انسانی. به عنوان نویسنده، هدف شما از تقابل این دو چه بوده است؟
– قسمت ماورالطبیعه روایتی است که در لایه بیرونی داستان رخ میدهد و در فیلم زیاد پررنگ نیست و از آن کمک گرفته شده است تا بتوانیم زمینه مناسبی برای فضای ژانر وحشت فیلم مهیا کنیم. عمق و اصل ماجرا همان اتفاق هولناک قتل انسانها و آن چرخه سالانه قربانی کردن انسانها در فیلم است.
از طرفی در این فیلم به نمادپردازیهایی نیز پرداخته شده است که میتوان با رمزگشایی به آنها پی برد؛ برای مثال، چرخه مرگ و زندگی و چرخه نامیرا شدن، لگوی اساس نازیها و شکل گردونه مهر آیین میترائیسم؛ اینها پیوسته و به هم مربوط هستند و شاید لازم باشد منتقدان به آنها توجه کنند. اینها زیرمتنی است که سعی کرده بودم به صورت کدگذاری شده در فیلم بگنجانم، البته ممکن است با توجه به سانسور زیاد در خروجی نهایی فیلم زیاد موفق نبود همه آن چیزی که در ذهن داشتم را منتقل کنم.
* گفته میشود که شما بازی در نقش شاهین را در لحظات آخر قبول کردید. آیا این اتفاق باعث شد تا با چالشهای جدیدی روبه رو شوید یا به دلیل تسلط بالا بر فیلمنامه به پیشروی آسانتر فیلمبرداری کمک کرد؟
– من درباره بازیگری کتاب و مقالههایی نوشتهام، اما در حقیقت من بازیگر نبوده و بازیگر نخواهم شد. بازی من در نقش کاراکتر شاهین به این دلیل بود که در لحظات آخرکه تمام امکانات و شرایط فراهم شده بود، عدهای از دوستان که قرار بود در فیلم بازی کنند، برنامه را کنسل کردند. در آن فضا و زمان، شرایط پیدا کردن بازیگر جدید را نداشتیم و من مجبور به بازی کردن نقش شاهین در فیلم شدم.
حتی برای نقش کاراکترهای خانواده آلمانی که شامل زن، مرد و دو فرزند میشد، از ساکنان همان روستا افرادی را برگزیدیم. طبیعتا برای کسی که تجربه فیلمسازی را ندارد، آمدن جلوی دوربین و ایفای نقش، سختی کار را دوچندان میکرد، اما به دلیل تسلط بالا بر فیلمنامه و داشتن فضای ذهنی کاملتر، حضور من به عنوان بازیگر مفید واقع شد و به پروسه فیلمبرداری نیز کمک کرد.
*تا جایی که مطلع هستم، در حال حاضر مشغول به ساخت یک سریال و یک فیلم هستید. آیا تجربه ساخت «نُه» و سالها کلنجار برای کسب مجوزها توانسته است مسیر فیلمسازی را برای شما هموارتر کند؟
– تجربه ساخت فیلم «نُه»، نه فقط من را بلکه هر انسان مستعدی را میتوانست به فیلمساز تبدیل کند. میتوانم قاطع بگویم که پنج سال از زندگی من به فیلم «نه» اختصاص دارد و تا قبل از اکران آنلاین آن در فیلمنت به یک پرونده باز در زندگی من بدل شده بود؛ البته که این سختیها آسیبهایی نیز بر من وارد کرد، اما سبب کارکشتگی من در این مسیر نیز شد و به من صفر تا صد این پروسه را آموخت، چراکه از نویسندگی و تهیهکنندگی تا تدوین این فیلم برعهده خود من بود. در این مسیر، شاهین باباپور نیز راهنماییهای بسیار ارزشمندی به من کرد.
در حال حاضر به تازگی و بعد از ۲ سال، مجوز ما برای ساخت سریال جنایی «ماهی قرمز» داده شد که به محض جذب سرمایه، شروع به ساخت خواهیم کرد. همینطور فیلم سینمایی «گله گورخرها» با فضایی متفاوت در ژانر کمدی، که به زودی و در سال جاری شروع به پیشتولید خواهیم کرد.
رستاک شاه ولی

