یادداشتی بر مستند زندگی کیانو ریوز
«ویک یعنی درد» یا نامهای عاشقانه به سینمای اکشن
به گزارش فیلمنتنیوز، مستندهای زیادی به عنوان پشتصحنه یک فیلم یا سریال ساخته شدهاند، اما با قطعیت میتوان گفت که «ویک یعنی درد» (Wick is Pain) با نشان دادن سکانسهای حذفشده از فیلمهای اصلی «جان ویک»، فراتر از یک روایت صرف از پشت صحنه است و به «نامهای عاشقانه به سینمای اکشن» تبدیل شده و گواهی است بر تعهد و شور و اشتیاق بیحد و حصر خالقان یک پدیده سینمایی و مخاطب را با دنیای واقعی مرارتهای فیلمسازی و پافشاری هنرمندان آشنا میکند.
جفری دو (Jeffrey Doe) کارگردان این مستند با وسواسی زیاد به واکاوی سری اکشن «جان ویک» پرداخته و تاریخچه پیچیده و چگونگی شکلگیری آن را نمایش میدهد. این فیلم مستند موانع اقتصادی و روایی بیشماری را برجسته میکند که پروژه را حتی در مراحل ابتدایی تا مرز نابودی پیش برد. «جان ویک» که در ابتدا با عنوان «اسکورن» (Scorn) مطرح شده و قرار بود شخصیت اصلی آن یک فرد ۷۰ ساله باشد، تحولی چشمگیر را پشت سر گذاشت تا به اثری تبدیل شود که امروز مورد ستایش مخاطب است. این دگرگونی محور اصلی روایت است و استقامت سازندگان را در برابر دشواریها به تصویر میکشد.
مستند «ویک یعنی درد» را در فیلمنت ببینید
فیلم با جزییات دقیق، چگونگی شکلگیری مجموعه «جان ویک» را بازگو کرده و مسیر عجیب از یک کانسپت فیلم مستقل تا یک فرانچایز جهانی چند میلیوندلاری را به نمایش میگذارد. یکی از تکاندهندهترین افشاگریها به بحران مالی اولیه فیلم بازمیگردد؛ «جان ویک» به دلیل کسری ۶ میلیون دلاری بودجه و فقدان توزیعکننده شاید اصلا ساخته نمیشد. تولیدکنندگان از جمله بازل ایوانیک و دیوید لایتچ مجبور شدند برای تامین بودجه به انحای مختلف از قبیل وام و قرض، پول جمعآوری کنند. ایوانیک حتی خانهاش را گرو گذاشت تا وام بگیرد. این شرایط تا آنجا پیش رفته که چاد استاهلسکی میگوید برای تامین مالی فیلم، همه به معنای واقعی کلمه دست رد به سینهاشان زدهاند. در نهایت ایوا لونگوریا (Eva Longoria) بازیگر آمریکایی فیلم «روزهای سگی» (Dog Days) و برنده جایزه گلدنگلوب با سرمایهگذاری ۶ میلیون دلاری خود ناجی پروژه شد و تولید را از سر گرفت. این مستند بهخوبی نشان میدهد که چگونه فیلم از همان ابتدا با مشکلاتی چون زمانبندی، ساختار داستانی و فقدان درک مدیران استودیو از پایانبندی یا حتی بی علاقگی آنها به شخصیت اصلی دستوپنجه نرم میکرده است.
نکتهای که باید به آن توجه کرد، اراده محکم و اتحاد کیانو ریوز، چاد استاهلسکی و دیوید لایتچ است. مستند، پیوند ناگسستنی و نگاه مشترک آنها را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه روحیه همکاریشان در شکلدهی زیبایی متمایز و سکانسهای اکشن نوآورانه دنیای «جان ویک»، نقش اساسی داشته است. علاقه زیاد و تعهد ریوز به نقش جان ویک، نشانگر بازیگری کاملا متعهد به حرفهاش است.
مستند به چالشهای پیرامون عدم اعتبار دیوید لایتچ به عنوان کارگردان همکار در فیلم اول نیز میپردازد. قوانین سختگیرانه انجمن کارگردانان آمریکا (DGA) تنها اجازه میداد نام یک کارگردان به طور رسمی در تیتراژ ظاهر شود. «ویک یعنی درد» به شکلی بیپرده به این موضوع میپردازد و حتی از بحث و جدلهای شدید در صحنه فیلمبرداری و فشار روانی ناشی از آن برای تیم صحبت میکند. سخنان دیوید لایتچ روایتی شفاف از سختیهای کار در محیط پرفشار هالیوود است.
«ویک یعنی درد» صرفا یک بررسی فنی فیلمسازی نیست و به مرارتهایی میپردازد که در ساخت این فرانچایز تحمل شده است. تعهد، تمرین های طاقتفرسا و خطرات ذاتی پیش روی بازیگران و عوامل بهویژه در زمینه بدلکاری هم از دید جفری دو پنهان نمانده است. این فیلم به دلیل ارائه احساسات عمیق در کنار صحنههای اکشن بسیار قابل تحسین است؛ چراکه همه دستاندرکاران از نقش داشتن در این مسیر طولانی احساس غرور میکنند. رضایت بسیار از آفرینش هنری را در تکتک کلمات عوامل این فیلم میتوان دید.
کیانو ریوز در این مستند به طور صریح درباره فشارهای جسمی و جراحات متعددی که در طول فیلمبرداری متحمل شده صحبت میکند. استاهلسکی نیز در بخشی از فیلم میگوید: «مشقت و مرارت، باعث ارزشمندی یک کار هنری است و این دردی است که خودمان انتخاب کردیم». نام فیلم نیز احتمالا بر اساس همین بخش از سخنان کارگردان انتخاب شده است. مستند به وضوح نشان میدهد که ریوز با وجود آسیبهای جسمانی بسیار، تا حد امکان از سپردن کار به بدلکار حذر کرده و به طرز شگفتآوری در موقعیتهای به ظاهر غیرممکن، همچنان بالاترین استانداردهای بازیگری را رعایت کرده است.
یکی دیگر از جنبههای مثبت «ویک یعنی درد»، کاوش چالشهای میان کارگردانان، تهیهکنندگان و استودیوهاست. مستند، مواردی را به تصویر میکشد که دستورهای استودیویی آزاردهنده، فرانچایز «جان ویک» را به خطر انداخته بوده است. این بخش، بینش ارزشمندی را در مورد مخاطرات فیلمسازی و نبرد مداوم خلاقیت و هنر کارگردانان با نگاه تجاری تهیهکنندگان و استودیوها را به تصویر کشیده است. فیلم بهخوبی نشان داده که تیم فیلمسازی با وجود فشارهای بیرونی به دیدگاه هنری و سینمایی خود وفادار مانده است.
داستان چاد استاهلسکی در این مستند به طرز ویژهای مورد بررسی قرار میگیرد. در این فیلم میبینیم که چاد چگونه از یک هماهنگکننده بدلکاری به یک کارگردان خبره تبدیل میشود و مخاطب از جزییات بیوگرافیکی جذابی از کارهای اولیه او در زمینه بدلکاری و چگونگی تاسیس یک شرکت تخصصی خدمات بدلکاری اکشن آگاه میشود. استاهلسکی در این مستند از غرور جوانیاش میگوید و اینکه تصور میکرده همهچیز را میداند و سپس صادقانه اعتراف میکند که در روزهای اول کارگردانی متوجه شده است که هیچچیز نمیدانسته است.
فیلم های کیانو ریوز در فیلم نت
«ویک یعنی درد» فراتر از محتوای معمول پشتصحنه میرود و به بررسی جدی دشواریهای ساخت یک فیلم – نه صرفا یک اثر اکشن پر زرق و برق – میپردازد. این مشکلات برای فیلمهای مستقل بیشتر است و فیلم به خوبی این موضوع را نشان میدهد. فیلمهای «جان ویک» از آن دسته فیلمهایی است که با آهنگ مناسب، خوشنوشت و با سبکی پرزرقوبرق ساخته میشوند و دیالوگهای کم و سکانسهای اکشن طولانی دارند و حفظ این ریتم در طول فرانچایز کار دشواری است. موفقیت این مجموعه ناشی از کارگردانی بصری، طراحی حرکات بدلکاری پیشرفته و تلاش بیوقفه بازیگران و عوامل است و باید پذیرفت که موفقیت نه از سر شانس، بلکه از طریق شایستگی به دست میآید.
این مستند نشان میدهد که فیلمسازی تنها به داستانسرایی محدود نیست و ریزهکاریهای بسیاری را باید لحاظ کرد تا یک فیلم باکیفیت ساخته شود. به همین دلیل است که «ویک یعنی درد» به درستی از تاثیر چشمگیر «جان ویک» بر ژانر اکشن و تولد دنبالههای عظیم آن صحبت میکند. در این مستند البته گاهی با جزییات جالبی هم مواجه میشویم. مثلا در یک صحنه گربههایی را میبینیم که صحنهها را خراب میکردند حتی گفته میشود که آمادهسازی سکانس پلهها در «جان ویک ۴» که تنها چهار دقیقه از فیلم را به خود اختصاص داد، چهار ماه طول کشید. این موضوع تعهد بیحدوحصر تیم سازندگان «جان ویک» را نشان میدهد.
«ویک یعنی درد» تنها در مورد گذشته نیست و به آینده هیجانانگیز فرنچایز نیز اشاره میکند. از یک فیلم انیمهای پیشدرآمد و نیز اسپینآفی با نام «بالرین» با بازی آنا دی آرماس حرف میزند و اشارههایی نیز به «جان ویک ۵» میشود که ساخت آن اکنون به طور رسمی تایید شده است و چاد استاهلسکی نیز کارگردانی آن را برعهده خواهد داشت.
توانایی مستند در ترکیب افکار خالقان در پشت صحنه با روایتی عمیقا احساسی، آن را برای هر مخاطب علاقهمند به سینما، به اثری گیرا تبدیل میکند. اگر از علاقهمندان دنیای فیلمهای «جان ویک» هستید، پیشنهاد میدهم مستند «ویک یعنی درد» را حتما ببینید.
جهانگیر شاه ولد