نفس عمیق؛ یک اتانازی تا رستگاری
به گزارش فیلمنت نیوز، «نفس عمیق» از آن معدود آثاری است که نمیتوان آن را با المانهای کلاسهبندیشده کلیشهای سینما تفسیر کرد. قوارهاش بلندتر از این حرفهاست. در دورهای که سینمای اجتماعی ایران با تجددی در سبک زندگی جوانهایش مشغول پوستاندازی بود و بسیاری از کارگردانان این حوزه، نهایت آزادی را در تصویرگریهای مصادیق شبهاروتیک میدانستند، پرویز شهبازی با «نفس عمیق» بحران هویتی و چیستی رفتاری این نسل را دستمایه قرار داد. در شرایطی که سینمای ایران، از پرچین نگاه سنتی فاصله گرفته بوده و انگارههای مدرن را در آسیبشناسی بحرانهای اجتماعی سرلوحه قرار داده بود، «نفس عمیق» با پرش از این مفاهیم بهظاهر نوآر به شمایل پستمدرنیسمی تنه میزند که علامت سوالهای آن، حتی در کنشمندی نسل امروزی نیز به عینه قابل مشاهده است.
هوشمندی شهبازی، آنجایی است که در روزگار معتاد به فرآیند قصهگویی در سینما، چندان خودش را محصور در دنیای چالشهای دراماتیک قرار نداد. اتفاقا از همین فضای فرمزده به نقد عملکرد سیستماتیک در حوزه اجتماع آن سالهای ایران پرداخت. جایی که رفتارهای متهورانه کامران، آیدا و مخصوصا منصور در تقابل با کلیشههای رایج اجتماعی آن سالها، مرزبندی مشخصی را در نسلشناسی ابتدایی دهه ۸۰ ایران رقم زد و با بیانی صرفا روایتگرانه از داوری اجتناب کرد.
اگرچه نمیتوان انکار کرد که فیلم در تصویرگری از کلیشههای فرآیند کلاسیک و هیجانات آزادیهای دنیای بهاصطلاح مدرن، بیشتر به سمت الگوریتمهای سوررئال گرایش دارد. این ادعا آنجایی به حقیقت نزدیک میشود که داستان، عامدانه از هیجانات کذایی دو جوان پس از یک دوره بسته عبور میکند. از برخی تابوهای آن زمان نظیر فرار از خانه، حذف شدن واحد، اخراج از خوابگاه، سرقت و… تعلیق نمیآفریند و پروسه روایی خود را به باز شدن این گرهها سنجاق نمیکند. همچنانکه در سکانس پایانی، قهرمانهایش را به مثابه یک قربانی بدرقه نمیکند و آنها را بهواسطه رفتار بیمحابایشان، محتوم به پایانی تلخ نمیبیند.
نسخه مرمتشده نفس عمیق به زودی در فیلمنت
همین میشود که «نفس عمیق» که نسخه مرمت شده آن به مناسبت روز ملی سینما در فیلمنت عرضه می شود، امروز در شمایل فیلم کالتی است که در دورهای حدیث نفس یک نسل پرجمعیت شد. نسلی که وقتی شور و التهاب آن آزادیهای مدنی خوابید، خود را در مقام پرسشگر میدید و آیندهای که گویی هیچ جذابیتی برای آنها نداشت. یا باید به سیاق رفتاری کلیشهای نسلهای قبلتر از خود، به یک دنیا و زندگی تکراری بسنده میکردند. یا بهمانند آیدا، خود را به شوخوشنگی بهظاهر مدرنی میزدند و به سقلمه زدنهای گاه و بیگاه وجدانشان بیتفاوت میبودند و یا بهمانند منصور، بیتوجه به تمامی این زرقوبرقها، بیکله به جاده زندگی میزدند تا ببینند چه پیش میآید. هرچند که فیلم، گارد ویژهای در برابر نیهیلیسم رایج منتقدان این وضعیت داشته و خنثی بودن این رویکرد را با نشان دادن کاراکتر کامران، به یک انتهای تلخ و بیفرجام نسبت داده است.
اگر به سیر تطور جوانانی که در ابتدای دهه ۸۰ حضور داشتند نگاه کنیم میبینیم که تمام آنها از آن دوران تا به امروز، ناگزیر به انتخاب آگاهانه یا ناآگاهانه یکی از این سه مسیر بودهاند. نمیشود سختش کرد و گفت که کدامیک تجربه زیستی بهتری داشتهاند اما قدرمسلم آنکه هنرمندی چون پرویز شهبازی چگونه در مقام یک تئوریسین توانست دست به آسیبشناسی زده و به همان انگاره «هنرمند جامعه را فراتر از زمان خود میبیند»، شکل عملیاتی بخشیده است.
اینگونه است که هر چه بر سن «نفس عمیق» افزوده شد، شفافیت این نگاه برای جوانان تمام این دورانها بیشتر و محبوبیت فیلم نیز افزونتر شد. یک اتانازی محبوب وطنی که نمونههای جهانشمول آن در «سامورایی» ملویل و «مرثیهای برای یک رویا»ی آرنوفسکی نیز قابل مشاهده است و همین، داستان را زیباتر میکند؛ جایی که همه میدانیم این خودویرانگری قرار است به یک رستگاری ابدی تبدیل شود و اینجاست که ایمان میآوریم آن رفتارهای شبهمالیخولیایی در جامعهای که تفسیر بهظاهر مدرنی داشت، برای کارگردانی چون شهبازی در مقام پستمدرنیسمی اجتنابناپذیر بود که اگرچه در آن سالها با همراهی چندانی بدرقه نشد اما میدانست در روزگاری نهچندان دور، همه به آن مبتلا خواهند شد.
مجتبی اردشیری عضو انجمن منتقدان سینما