نگاهی به برخورد آرمان بیانی با ناظمش

نه! این استدلال درست نیست

- 4 دقیقه مطالعه
اگر سکانس جنجالی «افعی تهران» را نقد بدانیم، می تواند راهگشا باشد تا درآینده همه خاطرات از معلمان خوش و امیدوارانه باشد.

به گزارش فیلم‌نت نیوز، عنوان دادن و پسوند گذاردن به هر انسان، نهاد، ساختار و شغلی خطرناک است، همین عناوین است که پیامدهای شوم فراوانی به بار می آورد و قدرت نقد  و ارزیابی را می گیرد. در سکانسی از سریال «افعی تهران» که از پسوند جنجالی بهره می برد، حکایت این است که آرمان بیانی (پیمان معادی) خاطره کتک‌خوردن‌هایش را یادآوری می‌کند و با قصد انتقام‌جویی برخورد تندی با ناظم سالخورده اش می‌کند. چند ادله بر این «جنجال»، مفروض و قابل تامل است:

۱| نخست آنکه، فرم زبان و ذهن جامعه فعلی ایران این جنجال ها را نمی پذیرد. این سکانس حاوی هیچ توهین و هتک حرمتی به مقام معلم نیست، هر معلمی که دوران تحصیل را در این خطه گذرانده باشد قطعا جریحه دار نخواهد شد. معلم هم یک انسان است و در توصیف انسان آمده که جایزالخطاست، لذا هر انسانی، در هر شغل و مرتبتی می تواند مرتکب اشتباه سهوی یا خطای عمدی شود و حتی آرمان بیانی سریال هم در جایگاه یک فیلمساز می تواند در رفتار با معلمش خطا کند.

۲| همه اینها را باید به شخصیت دراماتیک «بیانی» اضافه کنیم که کاراکتری روان‌رنجور و منتقم دارد. چون این یک سکانس کوتاه از دل یک سریال بلند است نمی‌تواند نماینده یک گفتمان باشد. برای همین، سکانس مطروحه هیچ ارتباط معنایی و هدفمندی به هتک حرمت به  فرد، گروه یا نهادی ندارد که اگر اینگونه باشد باید در هر سکانسی پای قشری به میان بیاید و فریادهای اعتراض بلند شود.

۳| انسان‌ها خطا می کنند، همچون معلمانی در دهه‌های قبل که  بنا به رفتار حاکم و عادی در مدارس قدرت تنبیه بدنی داشتند، اما هر معلم و مدرسی مسئول رفتارها و کردارهایش است و این رفتار کاراکتر سریال به عملکرد ناظم خود با دوران تحصیلش بوده است؛ کودکی که در ظاهر و باطن از وجود و محبت  پدر و مادر بهره مند نبوده است. ما به عینه در طول این سریال دیدیم که این عضو نهاد آموزشی رفتارهای نادرستی با آرمان داشته و در این موقعیت او با اینکه دانش آموزان را تنبیه بدنی می کرده اما منکر آن می شود و اکنون به گناه بزرگتر دروغ و نپذیرفتن خطا و نادیده گرفتن حق انسانی دچار می شود. اگر رفتار کودکِ دیروز واجد اعتراض و خونخواهی است پس باید به دروغگو بودن او هم طبق کدگذاری های سریال معترض بود و او را نمونه خروار دانست و قشر معلم را دروغگو برشمرد.

۴| ما مکرر می بینم که مقام شامخی، دچار فساد و انحطاط اخلاقی شده است. این برچسب شامخ و مقدس دادن باعث می شود که نتوان آن قشر یا شخصیت را مورد نقد و واکاوی قرار دارد. همه نسل جوان امروزی حداقل در طول تحصیل خود، میان خاطرات نوستالژیک و تلخ و شیرین خود، گوشه ذهنی از رفتار نادرست یک معلم دارند. حتی همین معلمان هم می توانند بارها از این دست خاطرات تلخ از معلمان خود تعریف کنند و این تجارب برای هر ایرانی جایی در ذهن  دارد. کامنت های انبوه مخاطبان در فضای مجازی به اعتراف و یادآوری چنین خاطراتی دامن زده است.

۵| چه کسی می‌تواند منکر شود که معلم‌های ما کتک می زدند، همه ما چه در روستایی دورافتاده، چه در قلب پایتخت در پشت هر میز و  هر مدرسه ای تنبیه بدنی شده ایم، از مدرسه اخراج شده ایم، مورد تمسخر در سر کلاس و صف قرار گرفته ایم و حتی سیبل انبوه خشونت های نمادین بوده ایم. به عنوان نگارنده این سطور در تجربه‌ای متعلق به هفته گذشته در مدرسه‌ای دیدم که دانش آموز چاقی از سوی کادر آموزشی مورد تمسخر تمام مدرسه در سر صف قرار گرفت. مگر در همین یکی دو سال گذشته رفتار غیر انسانی چند معلم رسانه ای نشد؟ همه اینها ناهی این نیست که همه ما معلمانی داشته ایم که سرنوشت ما را به بهترین شکل سامان داده اند. اگر این سکانس را نقد بدانیم، می‌تواند راهگشا باشد تا درآینده همه خاطرات از معلمان خوش و امیدوارانه باشد.

۶| از یکسو توهین وافترا درهمان سکانس هیچ ارتباطی با جایگاه معلمان نمی یابد. فردی از ناظم مدرسه اش رفتار نادرست دیده است و حالا که اسم و رسمی یافته، معلمش هم می‌خواهد از این افتخار برای خود توشه‌ای فراهم کند. رفتارهای نادرست و تنبیه های او آنقدر در شخصیت پردازی اش تاکید شده که مخاطب به رفتار آرمان اعتراضی ندارد.

۷| از سویی دیگر آرمان آدمی جسور و حاضرجواب و حتی عقده وار است. او عاری  از رذایل اخلاقی نیست، هر فردی که با او روبرو می شود از او زخم زبانی می خورد، چون گذشته اش به او آموخته که از خود دفاع کند. به یاد آوریم که تراپیستش را شست و آویزان کرد. مجری و کارگردان حاضر در نقد تلویزیونی را ناک اوت کرد، تهیه کننده وسرمایه گذار فیلمش را منکوب کرد .مسئول مهد کودک را میخکوب کرد. بلیت‌فروش گیشه را چزاند و خواهر زن سابقش را پاک آزرد و حتی مهمتر از همه، در سکانسی که فرزندش به او ترسو می گوید، در لحظه بعد با ترساندنش انتقام سختی می‌گیرد.

۸| از منظری دیگر، هر کاراکتری شغل و خانواده ای دارد. به حساب دین و عرف و اخلاق، بالاتر از مقام معلم، مقامی از آن مادر و پدر است، اما در سریال «افعی تهران» همین شخصیت حتی حاضر نیست پدرش را برای تدفین همراهی کند. آیا به مقام -مقدس- پدران توهین شده است؟ در انبوهی از تولیدات تصویری دیده ایم که پدر و مادری خشن‌ترین رفتار غیر انسانی را حتی با فرزندانشان انجام می دهند، آیا باید همه مادران به نهادهای قضایی شکایت برند که بهشت برین موعود را که زیر پایشان هست مورد توهین  قرارداده اند. نه! این راهش نیست!

۹| نه… این استدلال درست نیست! جامعه هم معلم، هم پرستار، هم پزشک، هم مادر، هم مدیر، هم وزیر و… محترم و قابل ستودن دارد و هم غیرمحترم و مستحق توهین و بازخواست. هیچ احدی در هیچ جایگاهی مصون از خطا و لغزش نیست. معلمان را تحریک نکنیم و به جای آن به فکر معیشت و آرام کردن دغدغه های ذهنی‌شان باشیم که یک نسل از تفکر آنان شکل می گیرد.

۱۰| اگر این گونه است باید منتظر اعاده حیثیت از سوی پدران و مادران، منتقدان فیلم، سرمایه گذاران فیلم، مدیران مهدکودک و شاید اگر خودِ آرمان، «افعی تهران» قاتل شد انجمن کارگردانان سینما برای دفاع از خود بود.

۱۱| صرفا جهت اطلاع؛ شخصیت در سریال و در سکانس مورد بحث «معلم» نبود، «ناظم» بود.

محسن سلیمانی فاخر/ برترین‌ها

تماشای اختصاصی سریال افعی تهران در فیلم‌نت

برچسب‌ها: آرمان بیانی،افعی تهران
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها