نگاهی به استایل و طراحی لباس «برتا؛ داستان یک اسلحه»/ روایتی به رنگ اسلحه!
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، «برتا؛ داستان یک اسلحه» سریال جدید فیلم نت تنها داستان یک اسلحه نیست بلکه روایتی جنایی معمایی از ماجراهایی است که پی در پی رخ می دهند و یکی پس از دیگری مخاطب را با خود به دل داستان میبرند. قتل های زنجیره ای در این سریال که یک به یک اتفاق می افتد و در کنار آن شاهد حادثه های انسانی در زمینه اجتماعی هستیم. کافی است چند دقیقه از سریال را ببینید تا متوجه شوید این روایت جنایی، زیر پوستش یک هویت بصری حسابشده دارد؛ هویتی که بخش مهمی از آن روی دوش طراحی لباس و استایل شخصیتهاست.
آرتا ماهان طراح لباس سریال از آن دست طراحانی است که لباس را تزئین صحنه نمیبیند بلکه لباس برای او بخشی از شخصیتپردازی است به همین دلیل در «برتا؛ داستان یک اسلحه» هیچ چیز اتفاقی نیست؛ نه رنگها، نه بافتها و نه حتی نوع چینخوردگی لباسها. همهچیز دقیق، کنترلشده و کاملا در خدمت فضای سرد و بیقرار سریال طراحی و از رنگ ها و شکل ها به شکل کاملا آگاهانه استفاه شده است.
رنگهایی که معما را سنگینتر میکنند
دنیای «برتا؛ داستان یک اسلحه» یک دنیای روشن و رنگی نیست زیرا در سریالی که پر از تعقیب، بازجویی، راز و اضطراب است، رنگها هم باید همین حس را منتقل کنند. رنگ غالب در لباسها، خاکستریهای سرد، مشکیهای مات و قهوهایهای تیره است حتی در جایی که لازم است شخصیتها لباس روشنتری بپوشند، آن روشنی باز هم زیر سایهای از تنش قرار میگیرد و باز هم این پیام در ذهن مخاطب شکل می گیرد که در جهانی که اسلحه روح آدمها را میفرساید، هیچ رنگی واقعا زنده نمیماند!
شهرام حقیقتدوست؛پلیس آرام و پرتلاطم
شخصیت پلیسی که شهرام حقیقتدوست بازی میکند، فقط با دیالوگها تعریف نمیشود؛ نگاه هایش، رفتارش و حتی لباسهای او بیانگر شخصیتی درونگرا و حساس است. کت و کاپشن های مشکی و ساده اما لایه لایه دقیقا همان چیزی است که او را بهعنوان یک پلیس خسته اما سرسخت معرفی میکند. این استایل دو لایه معنا دارد؛ از یکسو اقتدار و از سوی دیگر خستگی و فرسودگی کسی را که سالها با جرم و خلاف سروکار داشته نشان می دهد. هیچچیز در لباس او تلاش نمیکند جذابیت مصنوعی ایجاد کند. اتفاقا همین سادگی حسابشده است که شخصیت را باورپذیر میکند.
همسر خیالی وی اما همیشه لباس های روشن به رنگ سفید یا آبی کمرنگ بر تن دارد. او که سال ها پیش در لحظه زایمان جان خود را از دست داده است، در ذهن همسرش بهسان فرشته ای سفیدپوش و نجات بخش است. می توان گفت لباس های وی جزو معدود لباس های روشن سکانس های «برتا؛ داستان یک اسلحه» است.
از آنطرف وقتی سراغ شخصیتهای خلافکار میرویم، زبان استایل عوض میشود. کاپشنهای چرمی و تیره، صورتبندهای سیاه و لباس های کهنه و بعضا اورسایز به گونه ای طراحی شده اند تا بیثباتی را یادآوری کنند.
آدمهای معمولی؛ زندگی واقعی بدون اغراق
یکی از هوشمندیهای طراحی لباس در این سریال این است که شخصیتهای معمولی نه بیش از حد سادهاند، نه بیش از حد سینمایی. لباسهای آنها بسیار شبیه آدمهای اطرافمان است؛ از مانتوهای ساده و شلوارهای روزمره گرفته تا پیراهنها و لباسهای بینابینی، اما زیر این ظاهر معمولی، نظم و دقت طراح کاملا پیداست.
همسایه کارآگاه داستان که نقش او را مهراوه شریفی نیا بازی می کند، زنی تنهاست که لباس های اغلب کژوال با سربند به تن دارد. لباسهای دانیال، پسر کارآگاه هم در زمانی که قرار است به دیدار زن همسایه برود، رنگ های شادتر و دارای چاپ های رنگی هستند که نشان از روحیه شاداب وی در این دیدارهاست.
لباسها و روایت پنهان اسلحه
در سریالی که همهچیز از یک اسلحه شروع میشود، طبیعی است که لباسها هم گاهی در نقش سایه «برتا؛ داستان یک اسلحه» ظاهر شوند. در صحنههایی که اسلحه وارد زندگی شخصیتها میشود، رنگها ناگهان سنگینتر، فضاها بستهتر و لباسها نزدیکتر به تن شخصیتها قرار میگیرد.
هماهنگی سهگانه؛ لباس، صحنه و گریم
نکته مهم در کیفیت بصری «برتا؛ داستان یک اسلحه» این است که لباس تنها نیست. طراحی صحنه با فضاهای سرد و بتنمحور و گریمهایی که خستگی و سایههای روی چهره را پررنگتر میکنند، کنار لباسها قرار گرفته و یک تصویر کامل میسازند و هیچکدام از این سه بدون دیگری معنای کامل نمیدهد.
نتیجه این همکاری سهگانه، سکانس هایی است که از ابتدا تا انتها یکدست، منسجم و قابل باور است. این توجه به جزئیات، دقیقا همان چیزی است که «برتا؛ داستان یک اسلحه» را از یک سریال پلیسی معمولی به یک اثر با هویت بصری مشخص تبدیل میکند.
مریم محمودخواه
برتا؛ داستان یک اسلحه را در فیلم نت ببینید