مروری بر درخشانترین آثار نابغه کمدی جهان
پرونده بهترین فیلمهای چارلی چاپلین
به گزارش فیلمنت نیوز، چارلی چاپلین یکی از اسطورههای بیبدیل تاریخ سینمای جهان با نبوغ و خلاقیت فراوان خود توانست تحولی شگرف در هنر هفتم ایجاد کند. او به عنوان یکی از پیشگامان سینمای صامت شناخته میشود و با خلق شخصیتها و داستانهایی فراموشنشدنی، تأثیری عمیق و ماندگار بر سینما و فرهنگ عامه گذاشت. چاپلین با آمیزش هنرمندانه طنز و درام، توانست آثاری خلق کند که برانگیزاننده اشکها و لبخندهای بسیاری باشد.
آثار او که غالباً با پیامهای عمیق انسانی و اجتماعی همراه بودند، به نقد ظریف و هنرمندانه مسائل اجتماعی و سیاسی زمان خود میپرداختند. او با استفاده از زبان سینما، توانست به طیف گستردهای از مهمترین مسائل عصر خود، از فقر و نابرابری اجتماعی گرفته تا دیکتاتوری و سیاستهای سرکوبگرانه بپردازد و به شیوهای قابل درک و تاثیرگذار آنها را برای همگان به تصویر بکشد. او با توانایی بینظیر خود در بازیگری، کارگردانی و نویسندگی، داستانهایی روایت کرد که هر یک به نوعی نمایانگر بخشهایی از فلسفه و جهانبینی ژرف او بودند.
با گذشت چندین دهه از زمان انتشار آثار چاپلین بزرگ، فیلمهای او همچنان به عنوان نمادهایی از هنر و انسانیت شناخته میشوند و جایگاه بسیار ویژهای در نزد علاقهمندان به سینما و بهویژه کمدی دارند. در این مقاله، قصد داریم به بررسی برترین آثار چارلی چاپلین بپردازیم. آثاری که هر یک جزو ماندگارترین فیلمهای تاریخ کمدی جهان بوده و بخشی از میراث فرهنگی و هنری جهان به حساب میآیند.
عصر جدید (Modern Times)
فیلم «عصر جدید» یکی از برجستهترین آثار چارلی چاپلین است که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. این فیلم با ترکیب طنز، درام و نقد اجتماعی، به طور مستقیم به بررسی جامعه صنعتی و مشکلات ناشی از آن میپردازد. «عصر جدید» یکی از آخرین فیلمهای صامت چاپلین است که در آن از صدا و موسیقی به صورت محدود استفاده شده است و رگههایی از گفتوگوی مستقیم در آن وجود دارد، با این حال چاپلین در این اثر، کماکان به سبک خاص خود وفادار مانده است.
«عصر جدید» داستان کارگری ساده (با بازی چارلی چاپلین) را دنبال میکند که در کارخانهای بزرگ مشغول به کار است. او تحت فشار شدید کارهای تکراری و ماشینی قرار دارد و به مرور زمان دچار مشکلات عصبی میشود. کار تکراری و فشار ناشی از آن چاپلین را به ترک کارخانه وا میدارد. خروج او از کارخانه و تلاش برای گذران زندگی در جامعهای به شدت صنعتی و بیروح، زندگی این کارگر خوشقلب و ساده را آبستن حوادث بسیاری میکند که داستان این شاهکار بلامنازع چارلی چاپلین افسانهای را شکل میدهد.
«عصر جدید» دارای صحنههای سمبولیک ماندگاری است. گیر افتادن او در میان چرخدندههای بزرگ کارخانه، خراب شدن ماشین تغذیه کارگران، پیروزی ناباورانه او در مسابقه بوکس و اجرای به یاد ماندنی او در رستوران جملگی از لحظات ناب این فیلم سراسر خنده و احساس محسوب میشوند.
اثر هوشمندانه چاپلین بزرگ در عین نقد نظام اقتصادی و اجتماعی دوران خود، با پیام امید و تلاش برای دستیابی به فردایی بهتر به پایان میرسد و مخاطبان را به ساختن جهانی بهتر انگیزه میبخشد.
جویندگان طلا (The Gold Rush)
یکی دیگر از معروفترین و مهمترین آثار چارلی چاپلین، شاهکار «جویندگان طلا» است که در سال ۱۹۲۵ به صورت صامت منتشر شد و چندی بعد، در سال ۱۹۴۲ نسخه صداگذاریشده و دارای موسیقی آن مجدداً عرضه گردید. این فیلم، بهطور کلی، داستان جستجوی ثروت و بقا در دوران «تب طلای کلوندایک» را روایت میکند و در عین حال به بررسی عمیقی از طبیعت انسانی و مشکلات اجتماعی میپردازد. این فیلم، با نگاه بدیع و تاملبرانگیز خود، یکی از برترین آثار تاریخ سینمای کمدی بوده و یکی از آثار هنری فاخر قرن بیستم قلمداد میشود.
ولگرد (با نقشآفرینی چاپلین) به امید پیدا کردن طلا به کلوندایک در آلاسکا سفر میکند و در همان ابتدا با شرایط سخت زمستان و طبیعت بیرحم این منطقه روبرو میشود. او به کلبهای میرسد که قبلاً توسط جویندهای به نام جیم بزرگ اشغال شده است. این دو در ابتدا بر سر کلبه با هم اختلاف دارند، اما نهایتاً تصمیم میگیرند که با هم همکاری کنند. شرایط سخت زمستان باعث میشود که ولگرد و جیم بزرگ با گرسنگی و سرما دست و پنجه نرم کنند و با همکاری یکدیگر برای زنده ماندن تلاش کنند.
یکی از صحنههای معروف فیلم، تلاش ولگرد برای پختن و خوردن کفشهایش به دلیل گرسنگی شدید است. پس از گذر از سرمای طاقتفرسای زمستان، ولگرد شهر کوچکی در نزدیکی کلوندایک میرسد و با دختری به نام جرجیا آشنا میشود. این آشنایی، سرآغاز ماجراهای بسیار جذاب «جویندگان طلا» است.
«جویندگان طلا» با موفقیتهای چشمگیری در گیشه همراه بود و توانست توجه طیف وسیعی از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. چاپلین، خود این فیلم را یکی از بهترین آثارش میدانست و بارها اعلام کرد که این اثر یکی از نقاط مثبت کارنامه هنریاش است.
سیرک (The Circus)
یکی دیگر از شاهکارهای سینمای صامت و چارلی چاپلین، اثر تماشایی «سیرک» است که در سال ۱۹۲۸ منتشر شد. «سیرک» یکی از نمونههای بارز توانایی چاپلین در ترکیب طنز و درام است. او با خلق صحنههای خندهدار و در عین حال احساسی، به موضوعات انسانی مانند عشق، دوستی، تنهایی، تلاش و پایداری در برابر مشکلات میپردازد و پیامهایی عمیق و ماندگار را به مخاطبان ارائه میدهد. «سیرک» در زمان خود بسیار موفق بود و چاپلین به واسطه این فیلم، جایزه ویژه آکادمی اسکار را از آن خود کرد.
این اثر، داستان ولگرد کوچولو (با بازی حیرتانگیز چاپلین) را روایت میکند که در جریان یک تعقیب و گریز و به طور تصادفی وارد یک سیرک میشود و به عنوان تماشاچی به تماشای برنامهها مینشیند. ولگرد کوچولو به صورت تصادفی در چندین نمایش سیرک شرکت میکند و با حرکات و رفتارهای خندهدار خود، خیل عظیمی از تماشاگران را به وجد میآورد. مدیر سیرک متوجه میشود که ولگرد به طور طبیعی توانایی جذب مخاطبان بسیاری را دارد و از این رو، او را به عنوان یکی از هنرمندان سیرک استخدام میکند. استخدام او در سیرک، سرآغاز ماجراهای بسیاری است که مسیر تبدیل یک ولگرد بینام و نشان و آواره را به یک قهرمان روایت میکند.
یکی از نکات قابلتوجه در مورد این اثر، پدید آمدن موانع بسیار بر سر راه ساخت آن است. در جریان تولید این فیلم، استودیوی چاپلین دچار آتشسوزی شد و علاوه بر آن مشکلات شخصی و حقوقی بسیاری، بارها گریبانگیر او و گروه فیلمسازی شدند. با وجود این مشکلات اما، چاپلین با پشتکاری مثالزدنی توانست یکی از درخشانترین آثار خود را خلق کند.
دیکتاتور بزرگ (The Great Dictator)
نخستین فیلم صدادار چاپلین که شاید یکی از جسورانهترین آثار او نیز به شمار میرود، فیلم فوقالعاده «دیکتاتور بزرگ» است که در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. این فیلم در ژانر کمدی-درام است و به طور مستقیم به نقد دیکتاتوری و فاشیسم، به ویژه در دوران هیتلر و نازیسم، میپردازد. چاپلین در «دیکتاتور بزرگ» برخلاف جریان غالب دیگر آثار خود عمل کرده و اینبار با استفاده از جادوی کلمات و صدا پیامهای سیاسی و اجتماعی خود را به وضوح بیان میکند.
فیلم «دیکتاتور بزرگ» داستان دو شخصیت اصلی را دنبال میکند (هر دو با بازی معرکه چاپلین): آدنوید هینکل، دیکتاتور خودخواه و جاهطلب کشور خیالی تومانی که به دنبال گسترش قدرت و تسلط بر جهان است و به وضوح، شخصیت خودکامه آدولف هیتر را برای مخاطبان یادآور میشود. شخصیت اصلی دیگر، مرد یهودیای ساده و مهربان است که در دوران جنگ جهانی اول خدمت کرده و اکنون به عنوان آرایشگر کار میکند. این آرایشگر یهودی شباهت زیادی به هینکل دارد و شباهت آنها زمینهساز یکی از جذابترین روایتهای تاریخ سینما میشود.
هینکل سیاستهای سرکوبگرانهای علیه یهودیان اجرا میکند و در تلاش است تا با همکاری دیگر دیکتاتورها، به ویژه ناپالونی (شخصیتی مشابه موسولینی)، قدرت خود را گسترش دهد. در این میان، آرایشگر یهودی پس از فرار از یک اردوگاه کار اجباری، به طور اتفاقی جایگزین هینکل مستبد میشود و فرصتی برای تغییر مسیر تاریخ پیدا میکند.
فیلم «دیکتاتور بزرگ» در زمان جنگ جهانی دوم منتشر شد و به یکی از جنجالترین و قدرتمندترین آثار هنری عصر خود مبدل شد. چارلی چاپلین، در سخنرانی پایانی خود در این فیلم، با بیان پیامهایی ماندگار و تاثیرگذار درباره انسانیت، صلح و عدالت یکی از باشکوهترین لحظات تمام ادوار سینما را رقم میزند و دیگر بار، قدرت هنر را به تمام جهانیان یادآور میشود.
پسربچه (The Kid)
یکی از نخستین و مهمترین فیلمهای چارلی چاپلین که نقش بسیار مهمی در تثبیت جایگاه او به عنوان یکی از بزرگترین هنرمندان سینما صامت داشت، اثر «پسربچه» است که در سال ۱۹۲۱ منتشر شد.
فیلم با صحنه رها شدن یک نوزاد توسط مادر فقیر و ناامیدش آغاز میشود. مادر که خود را از عهدهدار شدن مسئولیت بچه ناتوان میبیند، او در یک ماشین میگذارد تا بلکه کسی پیدا شود و به نوزاد زندگی بهتری ببخشد. کسی که نوزاد را پیدا میکند، ولگردی مهربان، ساده و خوشقلب اما بسیار فقیر (با بازی چارلی چاپلین) است.
به هنگام یافتن نوزاد، ولگرد در ابتدا تلاش میکند تا میکند او را به دیگران بسپارد، اما نهایتاً تصمیم میگیرد که خودش او را بزرگ کند. بعد از گذشت پنج سال، ولگرد کمکم کودک را با خود همراه میسازد تا در خردهکاریهای خیابانی و امرار معاش روزانه او را یاری کند. در این بخش، فیلم شامل صحنههای خندهآور بسیاری است که در عین جذابیت، ارتباط عمیق و محبتآمیز ولگرد و کودک را نیز به تصویر میکشند.
در مقطعی از فیلم پسربچه دچار بیماری میشود و ماموران اجتماعی، به علت شرایط نامطلوب رفاهی، تصمیم میگیرند تا او را به یتیمخانه ببرند. تلاشهای ولگرد و کودک برای پیوند مجدد و ماندن در کنار هم یکی از دراماتیکترین و شاهکارترین لحظات تاریخ سینما را رقم میزند.
جفری ونس، نویسنده بیوگرافی چارلی چاپلین، فیلم «پسربچه» را اثری میداند که چاپلین از طریق آن برای نخستین بار توانست به صورت جدی با مخاطبانش ارتباط یابد و شخصیت دوستداشتنی و فلسفه منحصر به فرد خود، از درهمآمیختگی اشکها و لبخندها را به تماشاگران عرضه کند.
روشناییهای شهر (City Lights)
یکی دیگر از آثار محبوب چارلی چاپلین، فیلم «روشناییهای شهر» که در سال ۱۹۳۱ منتشر شد. این فیلم که به عنوان یکی از شاهکارهای سینمای صامت شناخته میشود، با ترکیب هنرمندانهای از طنز و درام، به بررسی موضوعاتی همچون فقر، عشق و انسانیت میپردازد. «روشناییهای شهر»، یکی از آخرین فیلمهای صامت چاپلین بود که در دورهای منتشر شد که سینمای ناطق به سرعت در حال گسترش بود. با این حال، چاپلین با استفاده از موسیقی و جلوههای صوتی، فیلمی خلق کرد که تا سالهای سال سینماگران و مخاطبان را به وجد میآورد.
«روشناییهای شهر» داستان ولگردی (با بازی استادانه چاپلین) را روایت میکند که با یک دختر گلفروش نابینا آشنا میشود، به سرعت به او دل میبازد و عزمش را جزم میکند تا به او کمک کند. دختر نابینا، از سویی دیگر، فکر میکند که ولگرد مردی ثروتمند است. در جریان تکاپوهای ولگرد برای آشنایی هرچه بیشتر با دختر گلفروش و فراهم آوردن هزینه عمل چشمانش، در یکی از شبها، او میلیونر دائمالخمری را از خودکشی نجات میدهد و این اتفاق فرصتها و مشکلات بسیاری را بر سر راه او قرار میدهد که همگی شکلدهنده داستان پرماجرا و جذاب این فیلم هستند.
این فیلم نمونهای بینظیر از توانایی چاپلین در خلق احساسیترین لحظات در سینمای صامت است. سکانس پایانی این فیلم و دیدار دوباره مرد ولگرد و دختر نابینا، بیشک یکی از نابترین صحنههای تاریخ سینما است. توانایی کمنظیر چاپلین در بیان احساسات پیچیده از طریق حرکات بدن و چهره، بدون استفاده از هرگونه دیالوگ، یکی دیگر از نقاط عطف این فیلم محسوب میشود.
با گذشت چندین دهه از تولید این فیلم، «روشناییهای شهر» را میتوان یکی از قدرتمندترین آثار کمدی جهان برشمرد.
روشنیهای صحنه (Limelight)
«روشنیهای صحنه» یکی از آخرین و برجستهترین آثار چارلی چاپلین است که در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. این فیلم که تلفیقی از کمدی و درام است، داستان یک کمدین سالخورده و بازنشسته به نام کالورو (با بازی چارلی چاپلین) را روایت میکند که دوران اوج شهرت خود را پشت سر گذاشته و اکنون در افسردگی و انزوا به سر میبرد.
او به طور تصادفی با دختر بالرین جوانی به نام تری آشنا میشود که به دلیل مشکلات روحی قصد خودکشی دارد. کالورو او را نجات میدهد و به او کمک میکند تا اعتماد به نفس و علاقه خود به رقص وهنر را بازیابد. به زعم بسیاری از منتقدان، «روشنیهای صحنه»، به نوعی بازتاب تجربیات و احساسات شخصی چاپلین در اواخر دوران حرفهایاش است و به موضوعاتی همچون عشق، فداکاری، و گذر زمان میپردازد.
یکی از نکات بسیار جذاب این فیلم، حضور دو اسطوره کمدی صامت، باستر کیتون و چارلی چاپلین با هم و بر روی یک صحنه است. این همکاری تاریخی برای بسیاری از علاقهمندان به سینما لحظهای نادر و ارزشمند محسوب میشود. علاوه بر آن، موسیقی فیلم «روشنیهای صحنه» که ساخته خود چاپلین بود توانست در سال ۱۹۷۳ و حدود ۲۰ سال پس از اکران، جایزه اسکار را دریافت کند.
برخلاف دیگر آثار چاپلین بزرگ، وجه تراژیک این اثر شاید نمود بیشتری داشته باشد. چرا که «روشنیهای بخش» در سراسر داستان خود روایتگر داستان تلخ ستارهای است که از دوران اوج خود فاصله گرفته، گرد پیری بر سرش نشسته و واپسین سالهای عمرش را سپری میکند. «روشنیهای صحنه»، اثری ماندگار از سالهای پایانی این نابغه تمام عیار سینمای دنیا است.
پیمان پسوهای