مارک وب کارگردان «سفید برفی»:

چطور یک رنگین‌پوست «سفیدبرفی» شد/ ۱۰ دلار جایزه برای ایده‌های بامزه

- 17 دقیقه مطالعه
کارگردان موزیکال لایو-اکشن «سفیدبرفی» درباره مراحل مختلف ساخت این فیلم صحبت کرده و معتقدست ریچل زیگلر انتخاب خوبی برای نقش سفید برفی بود و دلایل شکست فیلم در گیشه، فنی نبوده است.

به گزارش فیلم‌نت‌نیوز، فیلم «سفیدبرفی» (Snow White) 2025 دیزنی، بازسازی موزیکال لایو-اکشن فیلم کلاسیک انیمیشن سال ۱۹۳۷ «سفیدبرفی و هفت کوتوله» است. در این فیلم ریچل زگلر (Rachel Zegler) در نقش سفیدبرفی و گل گدوت (Gal Gadot) در نقش ملکه بدجنس ایفای نقش می‌کنند. همچنین نسخه‌های رایانه‌ای و بسیار واقعی از شخصیت‌های محبوب هفت کوتوله در کنار آن‌ها حضور دارند و همه ماجراها در پس‌زمینه دکورهای عظیم و مکان‌های واقعی اتفاق می‌افتد.

استودیو فیلمسازی والت‌دیزنی، مارک وب (Marc Webb) را برای کارگردانی این پروژه عظیم ۲۰۹ میلیون دلاری انتخاب کرد. در کارنامه مارک وب، کارگردانی دو تا از فیلم‌های «مرد عنکبوتی» (Spider-Man) دیده می‌شود که چهارمین و پنجمین فیلم پرفروش این فرانچایز چند میلیارد دلاری است.

فیلم سفید برفی در فیلم نت

با این‌حال بازسازی این فیلم کلاسیک با واکنش شدید برخی مخاطب‌ها مواجه شد. لایو-اکشن «سفیدبرفی» با وجود داشتن گروه بازیگران سوپراستار و حضور افرادی مانند مارک وب و گرتا گرویگ در پشت صحنه، به دلیل مسائل مختلفی از انتخاب ریچل زگلر گندم‌گون کلمبیایی برای این نقش گرفته تا نحوه به‌تصویرکشیدن هفت‌کوتوله با انتقادهای شدیدی روبرو شد. فروش جهانی ۲۰۵ میلیون دلاری، عملا نشان‌دهنده شکست این فیلم در گیشه است که فارغ از دلایل فنی، باید علت آن را در برخی جهت‌گیری‌های نژادپرستانه و حتی سیاسی جست‌وجو کرد.

مارک وب اما در مصاحبه‌های متعدد از انتخاب ریچل زگلر برای این نقش دفاع کرد. او در مصاحبه‌ای اختصاصی با مجله سینمایی پست (postmagazine) درباره چالش‌های ساخت فیلم، علاقه خود به مرحله پس‎‌تولید، انتخاب بازیگران و اتفاق‌هایی که برای فیلمش افتاد صحبت کرده است که ترجمه آن را با هم می‌خوانیم.

*وقتی این پروژه را پذیرفتید چه تصوری از این فیلم داشتید؟

-مهم بود که به میراث «سفیدبرفی» اصلی احترام بگذاریم. به نظرم والت دیزنی با اولین فیلم بلند انیمیشن در سال ۱۹۳۷ چیز فوق‌العاده‌ای به یادگار گذاشت و مهم بود که از آن الهام بگیریم. علاوه‌بر این می‌خواستیم چیزی خلق کنیم که چند پیچش مدرن و غافلگیرکننده داشته باشد، اما همچنان در چارچوبی باشد که از یک فیلم «سفیدبرفی» انتظار دارید به‌همین دلیل سعی کردیم از همه جهات، کار را درست پیش ببریم. بخشی از این موضوع موسیقی است: یعنی هم تنظیم‌ فوق‌العاده از آهنگ‌ «وقتی کار می‌کنی سوت بزن» (Whistle While You Work) و هم موسیقی‌های جدید و اصلی. از نظر بصری هم می‌خواستیم چیزی بسازیم که جادویی و پرشکوه به نظر برسد و در عین حال به اندازه کافی صمیمی باشد بنابراین، ساختن این دنیا با عناصر لایواکشن به شیوه‌ای که هم آشنا و دوست‌داشتنی باشد و هم کمی برای تماشاگر غافلگیرکننده، یک چالش لذت‌بخش بود.

موزیک ویدیو «وقتی کار می‌کنی سوت بزن»، نسخه اصلی «سفید برفی» ۱۹۳۷

*چالش‌های کار با شخصیت‌های کامپیوتری چه بود؟

-این کار به شدت فنی بود. یک فرآیند تست بسیار دقیق انجام دادیم تا بفهمیم چگونه این شخصیت‌های نمادین دیزنی را زنده کنیم بنابراین با آهنگ «هی‌هو» (Heigh-Ho) از فیلم اصلی شروع کردیم و چندین ماه روی آن وقت گذاشتیم. ابتدا روی یک صحنه مجازی با بازیگران موشن‌کپچر فیلمبرداری کردیم و سپس انیمیشن را پالایش و سعی کردیم مجموعه‌ای از شخصیت‌های دوست‌داشتنی را در حال اجرای این قطعه موزیکال ارائه دهیم، زیرا به‌شدت به فرآیندی متکی بودیم که باید در پیش‌تولید تکلیفش را مشخص می‌کردیم.

ابتدا از خودم ‌پرسیدم که آیا باید از موشن‌کپچر استفاده کنیم یا انیمیشن فریم‌به‌فریم؟ چون، با توجه به تجربه‌ام با مرد عنکبوتی، موشن‌کپچر از بسیاری جهات از جمله برای عناصر چهره کارایی زیادی دارد، اما وقتی با ابعادی متفاوت از ابعاد انسان سروکار دارید، با یک چالش فنی بزرگ مواجه می‎‌شوید. هفت کوتوله، خیلی کوچک‌تر از انسان بودند و این کار موشن‌کپچر را سخت می‌کرد. حرکات موزون آنها هم به موسیقی و هم به خود سفیدبرفی خیلی وابسته بود بنابراین فرآیند تست بسیار پیچیده بود و واقعا در سطوح اولیه درگیر شدم. مرحله پیش‌تولید هم شامل تمرین‌های عظیم رقص در مقیاسی بود که قبلا هرگز با آن سروکار نداشته‌ام که هم سرگرم‌کننده بود و هم بسیار چالش‌برانگیز.

*پیش‌تصویرسازی هم انجام دادید؟

-برای صحنه‌های شب در جنگل مقداری پیش‌تصویرسازی انجام دادم، اما بیشتر به طراحان استوری‌برد برای صحنه‌های حاوی شخصیت‌های کامپیوتری تکیه کردم. برای همه افراد پشت صحنه جایزه تعیین کردم که هر کس به بامزه‌تر شدن فیلم کمک کند، ۱۰ دلار می‌گیرد. همین باعث شد که طنز زیادی شکل بگیرد و رفتار هفت‌کوتوله خنده‌دارتر شود. بنابراین، خلق این شخصیت‌ها یک کار تیمی بود و همه حتی صداپیشه‌ها در آن سهمی داشتند. قبل از شروع فیلمبرداری، صداپیشه‌ها را سر لوکیشن آوردم و توضیح دادم که قرار است این سکانس‌ها چطور اجرا شوند و از آن‌ها خواستیم دیالوگ بداهه بگویند. این بداهه‌ها وارد بخش داستان‌پردازی شد و ما بر اساس آن‌ها کار کردیم. بعد همان سکانس‌ها را با سفیدبرفی فیلمبرداری کردیم. او هم نظراتی داشت و چند تغییر داد و این شوخی‌ها و لطیفه‌ها را در مرحله پس‌تولید اضافه کردیم بنابراین کار به صورت مستمر پالایش می‌شد که به نظرم بیشتر شبیه ساختن یک فیلم انیمیشن است تا یک فیلم لایو-اکشن معمولی.

ویدیویی جذاب از پشت صحنه ساخت «سفید برفی» و سختی‌های کار

*لحظه‌ای پیش آمد که احساس کنید اگر کوتوله‌های کامپیوتری درست از آب درنیایند، ممکن است کل فیلم موفق نشود؟

-می‌دانم چرا این سوال را می‌پرسی به‌‎ دلیل همان شایعه‌ایست که یک خبرنگار منتشر کرد. در اولین تدوین، احساس می‌شد که آن‌ها اساسا نسخه‌های اولیه یا پیش‌تصویرسازی‌شده یا نسخه‌های انیمیشن بسیار ابتدایی از آن شخصیت‌ها هستند و واقعا نمی‌شد با آنها ارتباط برقرار کرد چون کار روی چهره که بخش بزرگی از احساس یک شخصیت است، با تمام ظرافت‌ها و حرکات ریز مثل چرخش سر یا محو شدن لبخند و تغییرات احساسی چهره، در نسخه اولیه وجود نداشت بنابراین زمان، تخیل و صبر زیادی لازم داشتیم تا روی آنها کار کنیم. پیدا کردن ظرافت و میمیک چهره و احساس لحظه‌ای و واقعی در آن شخصیت‌ها یک چالش جدی بود.

موزیک ویدیوی «وقتی کار می‌کنی سوت بزن»، نسخه لایو-اکشن «سفید برفی» ۲۰۲۵

*فیلمبرداری چقدر سخت بود؟ با توجه به اینکه لوکیشن‌ها و دکورهای زیادی را باید مدیریت می‌کردید.

-از نظر لجستیکی سخت بود، اما بیشتر آن به عهده دستیار کارگردان و مدیر تولید بود. من فقط درباره اینکه در هر مکان چقدر زمان لازم دارم صحبت می‌کردم. بسیاری از دکورها را در پشت محوطه استودیو پاین‌وود ساختیم و در برخی مکان‌های واقعی مانند جنگل فیلمبرداری کردیم. نکته کلیدی این بود که آماده‌سازی خیلی وقت‌مان را گرفت و این بخش از کار، می‌تواند خسته‌کننده باشد و اگر حواس‌تان جمع نباشد، ممکن است رشته کار را از دست بدهید. با این‌حال با هر ورود به صحنه، وارد این دنیای جادویی می‌شدیم و این بسیار ملموس بود.

*چرا دو تدوینگر داشتید؟

-مارک سنگر همان‌ ابتدا در انگلستان کار را تدوین می‌کرد و وقتی پروژه را موقت تعطیل کردیم، از ما جدا شد تا روی فیلم دیگری کار کند و مدتی طولانی تدوینگر نداشتیم به‌ همین دلیل سارا براشر را آوردیم که سال‌ها با استیون اسپیلبرگ کار کرده است. سارا تدوینگر فوق‌العاده‌ایست و واقعا برای جمع کردن کار، از فوت کوزه‌گری استفاده کرد. او و مارک همزمان کار نمی‌کردند، اما با هم در ارتباط بودند و دورادور روان‌ترین و احساسی‌ترین نسخه فیلم را تدوین کردیم.

*شما کارتان را به عنوان تدوین‌گر شروع کردید، پس حتما در تدوین هم نقش داشتید.

-بله. این پیشینه به من به‌عنوان کارگردان، نوعی آزادی و زبان خاص داده است. به نظرم تدوین فرآیند جذابی دارد و اغلب بد فهمیده یا دست‌کم گرفته می‌شود. تدوین واقعا نوعی نوشتن است؛ هم از منظر ساختاری، هم در ارائه ظرافت‌های زیاد به بازی‌ها، عمق احساسی و لحن یک فیلم.

*درباره DI (اصلاح رنگ دیجیتال) صحبت کنید؟ متخصص رنگ چه کسی بود و چقدر با او و مدیر فیلمبرداری همکاری داشتید؟

-ایوان لوکاس متخصص اصلاح رنگ فیلم بود. او یکی از قدیمی‌ترین‌های این حوزه است و سابقه همکاری با فیلم‎های بزرگی مثل «هفت» (Seven)، «قاتلان ماه کامل» (Killers of the Flower Moon) و حتی «باربی» (Barbie) را در کارنامه دارد. ایوان سعی می‌کند از فرآیند قدیمی اصلاح رنگ فیلم یعنی فرآیند فوتوشیمیایی استفاده کند؛ بینش خیلی خوبی دارد و جادو و فانتزی‌ای که سعی در خلق آن داشتیم را به‌خوبی درک کرد.

مندی واکر مدیر فیلمبرداری هم واقعا هدایت کار را در DI برعهده داشت. نسخه انیمیشن اصلی فیلم منبع بصری اصلی او بود. می‌خواستیم لباس‌های ملکه تاریک به نظر برسد اما همچنان بافت و لایه‌های پرابهتی داشته باشند و همه این‌ها باعث شد بحث‌های زیادی درباره رنگ بکنیم.

دکورها هم طوری رنگ‌آمیزی شده بودند که وقتی ملکه بدجنس به شهر می‌آید، رنگ خود را از دست می‌دهد و بسیار مات‌ شده و در آن لحظه، آبی‌ رنگ غالب می‌شود. وقتی سفیدبرفی به جنگل و کلبه می‌رسد، پالت رنگی بسیار زنده و گرم با تفکیک رنگی زیاد وجود داشت که با دنیای ملکه متضاد بود. همان ابتدای کار به این لحن فیلم رسیدیم که تا مرحله DI ادامه پیدا کرد. من در این فیلم بیشتر از هر فیلم دیگری در اصلاح رنگ وقت صرف کردم. به‌ دلیل اینکه ظاهر نهایی فیلم خیلی حیاتی بود. فیلم برای سرگرمی مخاطب طراحی شده و به نظرم همه ما در تمام طول فرآیند ساخت فیلم این موضوع را مدنظر داشتیم.

گل گدوت در نقش ملکه بدجنس در صحنه‌ای از فیلم «سفید برفی»
گل گدوت در نقش ملکه بدجنس در صحنه‌ای از فیلم «سفید برفی»

*بحث مخاطب شد. از بحث فنی بگذریم. چه شد که ریچل را برای نقش سفیدبرفی انتخاب کردید؟

-ریچل را از قبل می‌شناختم. به نظرم به شخصیت اصلی فیلم «سفید برفی» شباهت زیادی داشت. موفقیت او در فیلم «داستان وست ساید» (West Side Story) سال ۲۰۲۱، اعتبار او را به‌عنوان بازیگر خیلی بالا برد و مرا متقاعد کرد که می‌تواند فشار ناشی از بازی در نقش یک شخصیت نمادین را تحمل کند. هنوز هم معتقدم انتخاب ریچل برای این نقش، انتخاب درستی بود.

*با توجه به حرف‌هایی که زده بود نگران نشدید؟

-حرف‌هایی که ریچل در مورد سفیدبرفی اصلی زد، بعد از انتخابش بود. همان سال ۲۰۲۱ که او را برای این نقش انتخاب کردم، مخالفت‌ها شروع شد. همه از اصالت کلمبیایی و رنگ پوست گندمی او حرف می‌زدند. فکر می‌کردم که بعد از مدتی این غائله تمام شود و زمان اکران مشکلی پیش نیاید. با این حال، همه ماجرا به رنگ پوست او برنمی‌گردد. سخنان فمنیستی ریچل علیه فیلم اصلی سال ۱۹۳۷ و اینکه خود سفیدبرفی از نظر فمنیستی شخصیت ضعیفی بود و قدرت تصمیم‌گیری نداشت و زن مستقلی نبود و این چیز‌ها، ضربه زیادی به فیلم زد و باعث شد مخاطب در برابرش گارد بگیرد. بعد هم با اظهاراتی علیه ترامپ و موضع‌گیری در مورد جنگ غزه، باعث شد علیه او جو سنگینی ایجاد شود.

پوستر فیلم «سفید برفی»
پوستر فیلم «سفید برفی»

*انتظار چنین استقبال سردی در گیشه داشتید؟

-به هیچ وجه. فروش فیلم می‌توانست خیلی بالاتر باشد و انتظار داشتیم مخاطب عام از فیلم استقبال زیادی کند. استقبال نکردن از فیلم، فنی نبود. موضع‌گیری‌ها خیلی به فیلم آسیب زد حتی شایعه کردند که هفت کوتوله با نسخه اصلی خیلی فرق دارند و جذاب نیستند. فیلم ما موزیکال است و می‌شد خیلی خوب روی این موضوع مانور داد، اما دیزنی کمی در مورد «سفیدبرفی» محتاط عمل کرد. سیستم عظیم بازاریابی دیزنی تا همین اواخر به طور غیرعادی ساکت بود و پیش‌‏فروش بلیت دو هفته مانده به اکران هنوز انجام نشده بود.

*دیدگاه کلی خودت برای این فیلم چه بود؟

-موتیف‌ها و مضامین زیادی در فیلم «سفیدبرفی» وجود دارد که واقعاً مهم هستند، اما چیزی که در ذهن من باقی‌ مانده، خوش‌بینی سفید برفی، مهربانی و توانایی او برای الهام بخشیدن به اطرافیانش است. با همین رویکرد، من فقط می‌خواستم شادی و امیدواری ارائه دهم. چراغ راه من این بود: ساختن چیزی لذت‌بخش و شادی‌آور که مردم بتوانند برای یکی دو ساعت در آن غرق شوند و این چیزی بود که همه ما روی آن توافق داشتیم. غلبه نهایی مهربانی بر شرارت چیزی است که در DNA فیلم‌های انیمیشن دیزنی وجود دارد.

مترجم: جهانگیر شاه ولد

برچسب‌ها: سفید برفی
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها