«گردن‌ زنی» و یک پایان تلخ با چاشنی امید

- 6 دقیقه مطالعه
«گردن‌زنی» در قسمت پایانی قصه خود را به خوبی جمع می کند و با یک پایان‌بندی قابل قبول تماشاگر پیگیر خود را راضی نگه می‌دارد.

به گزارش فیلم‌نت نیوز، قصه‌های معمایی ظرفیت فوق العاده‌ای برای ساخت سریال دارند و به همین دلیل هم بخش مهمی از سریال‌های تولید شده در پلتفرم‌ها را آثاری از این جنس تشکیل می‌دهند. در عین حال، علاقه مخاطب به آثاری از این دست نیز نقش مهمی در این امر دارد. در بین سریال‌های به نمایش درآمده از پلتفر‌م‌های داخلی، سریال‌های پلیسی-معمایی رده نخست را به خود اختصاص داده‌اند که یکی از آنها «گردن‌زنی» ساخته سامان سالور است محصول پلتفرم فیلم‌نت که به تازگی پخش آن به پایان رسیده و حال می‌توان جمع‌بندی کاملی از آن ارائه کرد.

زامیاد سعدوندیان به عنوان نویسنده فیلمنامه «گردن زنی» در همان قسمت نخست میخ خود را محکم کوبیده و افتتاحیه درخشانی را تدارک دیده است: قتل باران و نیما در شب عروسی‌شان در خانه خود به دست شاهرخ که به دنبال دست یافتن به کیف حاوی لپ تاپ و مدارک داخل آن است. همان چیزی که معمای فیلمنامه براساس آن شکل گرفته و در قسمت آخر نیز گره آن باز می‌شود. سعدوندیان در قسمت‌های بعد تلاش کرده تا نقاط عطف را در پایان هر قسمت قرار داده و ذهن تماشاگر را معطوف به آن کند که گاه بسیار خوب از کار درآمده و گاه پایین‌تر از انتظار بوده است. برای مثال می‌توان به ورود پدر شاهرخ به خانه گیسو برای گرفتن رضایت اشاره کرد که در نهایت با کشته شدن‌اش گره دیگری به قصه می‌زند؛ یک نقطه عطف بسیار مهم که پیچ مناسبی به قصه بخشیده و آن را وارد فاز تازه‌ای می‌کند. جایی که هر دو خانواده به دنبال راهی برای خلاص شدن از دست جسد پدر شاهرخ بوده و از سوی دیگر به دنبال شخصی هستند که قتل را انجام داده است. از طرف دیگر باید جوابگوی سوالات امیر به عنوان افسر پرونده قتل باران و نیما باشند.

نویسنده فیلمنامه برای گسترش قصه در عرض، داستانک‌هایی را برای شخصیت‌های مختلف که اتفاقا پرتعداد هم هستند طراحی کرده است. برای نمونه می‌توان به داستانک مربوط به مانی و اختلاف عمیق‌اش با برادرش نیما بر سر پرونده قتل دخترش در تصادف‌اش با اتومبیل تارا شیخ اشاره کرد. داستانک پرکششی که تا قسمت آخر هم پای قصه اصلی حرکت کرده و پایان تکان دهنده‌ای نیز دارد. در طرف دیگر داستان فرعی مسعود و گیسو و دختری به نام هستی قرار دارد که مثلث عشقی نه چندان پررنگی را شکل داده و یکی از نقاط عطف «گردن‌زنی» را رقم می‌زنند. قرینه آن را می‌توان در مثلث شکل گرفته میان امیر، باران و مونا مشاهده کرد که سروشکل امروزی‌تری داشته و کنشمندی بیشتری هم به مونا در قسمت‌های پایانی کار بخشیده است.

تعدد شخصیت‌ها یکی از ویژگی‌های «گردن زنی» است که در قسمت‌های اولیه باعث سردرگمی تماشاگر شده اما در ادامه و با بازتر شدن داستان این معضل حل شده و قصه با ریتم نسبتا خوبی پیش می‌رود. در سریال‌هایی از این جنس که براساس معما شکل گرفته و در هر قسمت نیز گره‌هایی بر آن زده می شود، یکی دو قسمت پایانی اهمیت فوق العاده‌ای پیدا کرده که «گردن‌زنی» هم از این قاعده مستثنی نبوده است. سالور در قسمت پایانی قصه را از  ابهام‌های موجود پاک کرده و در عین حال پایانی را شکل داده که بیش از آنچه که باید تلخ جلوه نکند. البته به جز ماجرای تارا شیخ و مانی و اتفاق هولناکی که برای همسرش رخ می‌دهد. همین طور نقشه بهمن که نیت هولناکی پشت آن نبوده اما به قتل تنها خواهرش ختم می‌شود. در آخر هم هر چند که دیگر چیز زیادی از هر دو خانواده باقی نمانده اما رگه‌هایی از امید همچنان در آن به چشم می‌خورد به خصوص پلان‌های پایانی و مسعود و داودی که در تراس خانه ویلایی گیسو با بطری‌های نوشابه در دست نشسته‌اند. به دنیا آمدن فرزند فریبرز نیز در راستای همان امید مورد اشاره است که اندکی از تلخی حاکم بر کل سریال می‌کاهد. همین طور حضور امیر بر سر مزار نیما و باران در حالی که مونا هم در آنجا حضور دارد و می‌تواند مقدمه‌ای برای یک زندگی تازه باشد.

«گردن‌زنی» با همه فرازوفردهایش در قسمت پایانی به خوبی جمع شده و از یک پایان‌بندی مناسب سود جسته که تماشاگر پیگیر خود را راضی نگه می‌دارد.

محمد جلیلوند منتقد سینما

سریال گردن زنی را در فیلم نت تماشا کنید

برچسب‌ها: سامان سالور،گردن زنی
نظرات

۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

  • چقدر منتظر بودم قسمت ۱۶پخش بشه نگو ک قسمت آخر بوده ن ابن فیلم پایانش معلوم شد ن قهوه ی ترک. تازه نمی‌نویسند قسمت آخر می‌نويسن قسمت ۱۵ قسمت ۱۸
    واقعا جای تاسف داره براتون

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها مشاهده همه