در فیلم آناتومی یک سقوط در یک سفر هستیم تا شخصیت اصلی را که در طول فیلم شک می کنیم چیزهایی را از بقیه پنهان می کند، باور کنیم.
به گزارش فیلم نت نیوز به نقل از مووی نیوز نت، «آناتومی یک سقوط» (Anatomy Of A Fall) که در ماه می برنده نخل طلای کن شد از روایت های سنتی تحقیق درباره قتل پیروی نمی کند. اثرات مشابه پیشین مانند فیلم «چاقو کشی» (Knives Out) یا «زودیاک»(Zodiac) بر روی بازرس هایی تمرکز میکنند که به دنبال سرنخ هستند و مظنونان را از لیست خود حذف میکنند. در عوض، این درام میخکوب کننده بر این تمرکز دارد که چگونه مرگ ساموئل (ساموئل تیس) باعث ایجاد شکاف در بین اعضای خانواده او نشد، بلکه اختلافاتشان از نابینا شدن فرزندشان پس از یک تصادف شروع شده بود. سوالی که در مرکز داستان وجود دارد این نیست که چه کسی این کار را انجام داده است، بلکه این است که آیا ساندرا (ساندرا هولر)، همسر ساموئل و مادر بچه، این کار را انجام داده است یا نه.
به ظاهر، تنها دو گزینه وجود دارد؛ یا زن و شوهر درگیری شدیدی داشتند و زن او را از بالکن هل داده است یا او از طبقه بالای خانه شان خودکشی کرده است.
ساموئل و ساندرا و فرزندشان دانیل بعد از تصادف نقل مکان کردند و در خانه ای دور افتاده در کوه های آلپ فرانسه زندگی می کنند و به غیر از روزنامه نگاری که در ابتدای فیلم با او آشنا می شویم، که بلندی صدای موزیک ساموئل مکالمه اش با ساندرا را غیرممکن می کند و به اجبار از خانه خارج می شود، افراد زیادی به آنجا نمی روند. وقتی پلیس شروع به کندوکاو در رابطه آنها می کند، لایه های رابطه شان شروع به جدا شدن می کنند و ما بسیار شبیه وکیل ساندرا (با بازی سوان آرلاود ظریف)، در یک سفر هستیم تا شخصیت اصلی خود را که در طول فیلم بیشتر شک می کنیم که چیزهایی را از بقیه پنهان می کند، باور کنیم.
اما این ماه برای همیشه پشت ابرها پنهان نخواهد ماند و فیلمنامه ترییت و آرتور هراری که به دقت نوشته شده است در نحوه انتقال اطلاعات به ببینده بسیار هوشمندانه است. در دادگاهی که ساندرا متهم به قتل است، دادستان معتقد است شواهد کافی برای محکوم کردن او وجود دارد. ساختار نامتعارف روایت داستان، کنجکاوی ما را برانگیخته می کند در حالی که ما مسابقه پینگ پنگ بحث و استدلال را بین وکلای هر دو طرف را دریافت میکنیم، صحبت های دادستان کل، آنتوان راینارتز در مورد ساندرا کاملاً قانعکننده است.
با این حال، همانطور که در اوایل فیلم متوجه می شویم و با شروع محاکمه به طور فزاینده ای مشخص می شود، حقیقت بر دوش دانیل جوان (میلو ماچادو گرانر) است. این نوجوان ۱۱ ساله نابینا کمی قبل از مرگ پدرش برای قدم زدن از خانه خارج شد، بنابراین هنگام سقوط در خانه نبود. اما او قبل از آن دقیقا چه چیزی شنید؟ او ادعا میکند که شنیده است پدر و مادرش با لحنی غیر مشاجره ای صحبت میکنند، با این حال موسیقی آنقدر بلند بود که فقط اگر فریاد میزدند میتوانست صدای آنها را بشنود، که او اصرار دارد که اینطور نبود. همچنین در ابتدا با شنیدن صدای آنها مطمئن شد که بیرون است، اما بعد از آن عقب نشینی کرد و گفت داخل است. حال او دروغ می گوید یا قبلا تحت تاثیر شوک بوده است؟
این دقیقاً همان معضلی است که دائماً در طول فیلم دوباره ظاهر می شود تا همان عدم اطمینانی را که هیئت داوران باید داشته باشند در درون ما ایجاد کند: آیا کودک حقیقت را می گوید یا برای محافظت از مادرش دروغ می گوید؟ حتی پس از اینکه از تصمیم هیئت داوران آگاه شدیم ، هنوز نمیتوانیم کاملاً مطمئن باشیم. و همچنین از زیبایی این فیلمنامه شگفتانگیز می توان به تشویق مکالمه درباره فیلم پس از پخش تیتراژ هم اشاره کرد. برخی از سؤالات، مانند اینکه آیا ساندرا واقعاً می توانست ساموئل را از بالکن بیرون پرتاب کند یا خیر، حتی با وجود اینکه بحث های زیادی در مورد آن وجود دارد، هرگز مورد بررسی قرار نمی گیرند. همچنین می دانیم که پدر رابطه بسیار نزدیک تری با دانیل نسبت به مادر داشته است. آیا او واقعاً خودکشی می کرد و بچه را با مادر کنترلگری که ازدواج کرده بود تنها می گذاشت؟
«آناتومی یک سقوط» به سوالات بی انتهای ما پاسخ نمی دهد یا ما را وادار نمی کند که در مورد همه چیزهایی که در مورد خود می دانیم تجدید نظر کنیم. اما در هسته خود، بر سرگرم کردن مخاطب تمرکز می کند و در عین حال رازی را شرح می دهد که به اندازه کافی ما را کنجکاو کند که واقعاً چه اتفاقی می تواند افتاده باشد. ترییت و آرتور هراری دو صحنه باورنکردنی از طریق دیالوگهایی که بسیار واقعی به نظر میرسد را ارائه میکنند که ادغامی از برخی از بهترین نوشتههای سال است . ما میدانیم که همه در کجا ایستادهاند و تضاد اصلی چیست، با این حال، در انتخاب طرف تردید داریم.
با این حال، دانیل شخصیت اصلی «آناتومی یک سقوط» است. این اختلاف اصلی ای است که هر دو طرف درگیر آن هستند. یک حادثه که زندگی اش را دگرگون کرده و مسیر جدیدی را برای زندگی او رقم زده و اکنون، سرنوشت یک بار دیگر تماس می گیرد تا بپرسد او چه کسی را ترجیح می دهد، مادر یا پدر. حافظه اش به او خیانت می کند، او زود متوجه می شود. دانیل چقدر از اتفاقات آن روز و همانطور که به گذشته فکر می کند، از آنچه ماه ها قبل اتفاق افتاده بود به یاد دارد؟ تمام شهادت او بسیار مشکوک است و به همین دلیل قاضی به یک پرستار بچه دستور می دهد که مراقب تعاملات ساندرا و دنیل باشد تا ساندرا در نظرات یک شاهد کلیدی دخالت نکند. این به این دلیل است که زندگی آینده او به آنچه که او می تواند به عنوان حقیقت بپذیرد بستگی دارد.
فیلم یادآور این است که پیام تنها چیزی که در سینما اهمیت دارد نیست. ما اینجا هستیم تا ببینیم تعامل واقعگرایانه شخصیتها چگونه زندگی ما را منعکس میکنند و ببینیم آیا میتوانیم در حین سرگرم شدن، چیزی از آن بیاموزیم یا خیر. دقیقاً چه چیزی باعث شکست رابطه ساندرا و ساموئل شد؟ آیا واقعاً تصادف دنیل بود که بین این زوج اختلاف ایجاد کرده بود یا رابطه آن دو همیشه محکوم به فنا بود؟ ساموئل از اینکه در عین حال که بیشتر روزهای هفته از دانیل مراقبت می کند، مسئول مدیریت زمان خود برای نوشتن است خسته شده است. این واقع گرایی، دیالوگ ها و همچنین درگیری بین شخصیت ها است که این فیلم را گرد هم می آورد و به ما یادآوری می کند که گاهی، همه چیز در مورد دیدگاه طرفین از یک موضوع واحد است.
ترجمه : مهشید محمدی مرام
فیلم «آناتومی یک سقوط» را از اینجا ببینید