فیلم تحسینشده «لینکلن» (استیون اسپیلبرگ) بهتازگی در پلتفرم فیلمنت عرضه شده است. به این بهانه نگاهی به تصویر آبراهام لینکلن در این فیلم انداختهایم.
«تقریباً همه میتوانند در برابر فلاکت و بدبختی مقاومت کنند. اگر میخواهی فردی را امتحان کنی، به او قدرت بده». (آبراهام لینکلن)
استیون اسپیلبرگ زمانی در مورد خودش چنین گفته بود: «من یک دموکراتم با زیربنای فکری جمهوریخواه. راجع به خیلی چیزها لیبرال فکر میکنم، ولی در مورد آمریکا خیلی متعصبم.»۱
سنگ بنای خلق فیلمی چون «لینکلن» را چنین طرز فکری تشکیل میدهد. در میان تمام فیلمهای مهمی که در تاریخ سینما به شخصیت آبراهام لینکلن به عنوان یکی از اسطورهایترین شخصیتهای تاریخ آمریکا پرداختهاند (از «تولد یک ملت» گرفته تا «آقای لینکلن جوان»)، استیون اسپیلبرگ و تونی کوشنر در این اثر بزرگ و درخشانشان، پیچیدهترین تصویر را از شانزدهمین رئیسجمهور آمریکا خلق کردهاند. آبراهام لینکلن در این فیلم، کارهایی انجام میدهد که طبق آنچه خیلی از ما پذیرفتهایم، اتفاقا اقدامات موجه و مثبتی به نظر نمیرسند. گاهی به نظر میرسد او حتی تلاش میکند به نحوی جنگهای داخلی ادامه پیدا کرده و افراد بیشتری به قتل برسند تا او بتواند به هدف دیگری دست پیدا کند. از طرف دیگر، مدام این مسئله را مشاهده میکنیم که او حاضر به هر کاری برای کسب آراء دموکراتها هست. او کمتر از آنچه تماشاگر انتظار دارد به نظر دیگران عمل میکند و در عوض مدام سعی میکند حرف خودش را به کرسی بنشاند.
با این وجود، کمتر فیلمی توانسته چهرهای چنین همدلیبرانگیز از لینکلن به تصویر بکشد. علت این اتفاق هم فقط یک نکته است: این که اسپیلبرگ و کوشنر نشان میدهند لینکلن در چه مسیر درستی قرار گرفته و چقدر از همه اطرافیانش زیرکتر بود. در طول این فیلم، لینکلن تنها کسی است که به این نکته توجه میکند که صلح سریع با نیروهای جنوبی، هر چند از کشته شدن افراد بیشتر جلوگیری میکند، اما در نهایت نتیجهای جز ادامه دو دستگی در آمریکا نخواهد داشت؛ اتفاقی که منجر به حوادث ناگوارتری خواهد شد. به همین دلیل است که ترجیح میدهد جنگ ادامه پیدا کند تا نهایت اتحاد و وفاق مورد نظر او در آمریکا برقرار شود. خود لینکلن اصل قضیه را در گفتگویش در میانههای فیلم با تادئوس استیونس (تامی لی جونز) توضیح میدهد: «زمانی که نقشهبرداری میکردم، یاد گرفتم که یک قطبنما از جایی که ایستادی، جهت واقعی شمال را نشان خواهد داد. اما هیچ هشداری در مورد باتلاقها و بیابانها و پرتگاههایی که در طول راه با آنها مواجه خواهی شد، نخواهد داد. اگر در جستجوی مقصد، غافل از موانع به سمت جلو حرکت کنی و چیزی بیش از فرو رفتن در یک باتلاق به دست نیاوری، فایده دانستن جهت واقعی شمال چیست؟»
لینکلن همیشه در طول تاریخ سینما به عنوان یک رهبر بالفطره و فردی با قدرت ذهنی فراوان به نمایش درآمده است. اما لینکلن اسپیلبرگ از لحاظ نمایش دوراندیشی و آیندهنگری، احتمالاً فقط میتواند با «اسب آهنی» (جان فورد، ۱۹۲۴) مقایسه شود؛ فیلمی که تنها چیزی حدود ده دقیقه به نمایش شخصیت آبراهام لینکلن پرداخت. اما در طول همین مدت کوتاه، علاوه بر تاکید بر قاطعیت و ایمان او به اقداماتی که انجام میداد، این نکته را هم یادآوری کرد که لینکلن چه شخصیت دوراندیشی بود. جایی از فیلم «اسب آهنی»، لینکلن به این اشاره میکند که در دوران جنگ، نباید از پروژههای مهمتر دوران صلح غافل شد وگرنه آن جنگ بیحاصل خواهد بود. این، نکته مهمی است که در فیلم جدید اسپیلبرگ به نمایش درآمده است؛ اینکه اگر چه لینکلن طرفدار جنگ و خونریزی نبود (در فیلم چندین بار به صحبتهای لینکلن درباره پایان کشتار اشاره میشود) اما زمانی که این کار را اجتنابناپذیر یافت، نه تنها آن را پذیرفت بلکه از جنگهای خونین داخلی پلی برای رسیدن به کشوری یکپارچه و دوران صلحی بهتر ساخت (این نکتهای است که نطق پایانی لینکلن در فیلم به وضوح بیان میکند). بنابراین نکتهای که لینکلن در انتها به تماشاگر یادآوری میکند، این است که خیلی وقتها مشکلات و بحرانها اتفاقا بهترین فرصت را برای فراهم کردن مقدمات آیندهای بهتر ایجاد میکنند. از این دید، آبراهام لینکلن این فیلم، همانقدر که رهبری مقتدر در دوران جنگ بود، یک رئیسجمهور ایدهآل برای زمان صلح هم به شمار میرفت. هر چند لینکلن بعد از آغاز دوران صلح چندان زنده نماند تا به طور مستقیم نتیجه اعمالش را مشاهده کند، اما اسپیلبرگ و کوشنر به خوبی نشان میدهند که سرسختی او در دوران نبرد چگونه آمریکا را به سمت یکپارچگی پیش برد.
۱) به نقل از کتاب «برخورد کوتاه: فرهنگ نقل قولهای سینمایی، گردآورنده: تونی کراولی، ترجمه پروین مهدیپور و حمیدرضا منتظری)
فیلم «لینکلن» را میتوانید با زیرنویس فارسی در این لینک تماشا کنید.
سید آریا قریشی
منبع: سایت کافهسینما