برندهای مد بر پرده سینما/ روایتسازی نوین در تبلیغات مد
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنت نیوز،در یک مراسم مد، بر خلاف روند همیشگی، چراغهای سالن خاموش میشود و تماشاگران برای تماشای یک فیلم کوتاه سر جای خود مینشینند. چنین صحنهای در هفته مُد میلان ۲۰۲۵ رقم خورد. جایی که دمنه، طراح نامآشنایی که پیشتر بالنسیاگا را متحول کرده بود و بهتازگی سکان هدایت گوچی را در دست گرفته است، مراسم معرفی اولین کالکشن خود را به سبک سینمایی برگزار کرد. بهجای آنکه مدلها روی رانوی (مسیری که مدل ها بر روی آن راه میروند) ظاهر شوند، مهمانان سرشناس به تماشای فیلمی ۳۳ دقیقهای با عنوان «ببر» نشستند که دمنه آن را بههمراه دو کارگردان (اسپایک جونز و هلینا رین) ساخته بود. این فیلم کوتاه با حضور بازیگران تراز اولی چون دمی مور، کیکه پالمر، ادوارد نورتون و کندال جنر، روایتی کمدی-درام از یک خانواده متمول را نمایش میداد که تمام شخصیتها لباسهای کلکسیون بهار ۲۰۲۶ گوچی را بر تن داشتند. تصمیم دمنه برای جایگزین کردن نمایش مد با نمایش فیلم جسورانه بود و ثابت کرد مرز میان دنیای مد و هنر سینما در حال کمرنگتر شدن است.
این تنها نمونه از ورود سینما به عرصه مد نیست. در سالهای اخیر، بسیاری از خانههای لوکس مد به فیلمسازی روی آوردهاند تا مجموعههای خود را به شیوهای روایی و تاثیرگذار معرفی کنند. دیگر صرفا شاهد تیزرهای چند ثانیهای تبلیغاتی نیستیم، فیلمهای کوتاه داستانداری را میبینیم که برندها برای روایت هویت خود میسازند. از نمایش ۱۰ دقیقهای خانواده سیمپسونها در شوی بالنسیاگا گرفته تا فیلمهای هنری پرادا با همکاری کارگردانان سرشناس، همگی گواه تغییری بنیادین در شیوه تبلیغات مد هستند. اما انگیزه برندهای مد از این حرکت به سوی پرده سینما چیست و این تغییر چه تاثیری بر مخاطبان و خود برندها میگذارد؟
چرا برندهای مد به سراغ سینما میروند؟
ورود برندهای لوکس مد به دنیای سینما پاسخی است به تغییرات عمیق در رفتار مخاطبان و رسانهها. در عصر شبکههای اجتماعی و اشباع تبلیغات سنتی، مخاطبان دیگر حوصله آگهیهای مستقیم و کلیشهای را ندارند. برندها دریافتهاند که برای جلب توجه مخاطب خسته از تبلیغات، باید او را سرگرم کنند و برایش داستان بگویند. تحقیقات صنعت مد نشان میدهد که محتوای ویدیویی سریالگونه و دنبالهدار که بهجای فروش مستقیم محصول بر داستانسرایی و ایجاد ارتباط احساسی تمرکز دارد، بسیار موثرتر است.
به بیان دیگر، برندها در پی آن هستند که تبلیغ را به تجربهای سرگرمکننده بدل کنند؛ رویکردی که یادآور اولین اینفومرشالهای دهه ۱۹۴۰ است که به شکل برنامههای ۳۰ دقیقهای، مرز بین نمایش و تبلیغ را محو میکرد. البته تفاوت بزرگ اینجاست که امروز پلتفرمهایی مانند اینستاگرام و تیکتاک عرصه اصلی رقابتاند و محتوایی در آنها گل میکند که یا چیزی برای آموزش و الهام دارد یا حداقل مفرح و دیدنی است. برندها دریافتهاند هر پیامی باید به تجربه مخاطب بیفزاید نه اینکه حوصلهسربر باشد بنابراین روی آوردن به روایتگری سینمایی یک استراتژی هوشمندانه است تا مخاطب بهجای رد کردن تبلیغ، با اشتیاق آن را دنبال کند.
دلیل دیگر این گرایش، میل طراحان مد به ساخت جهانهای داستانی پیرامون برندشان است. کالکشنهای فصلی مد، زودگذر و فانیاند. اما یک فیلم میتواند ماندگارتر از یک لباس در خاطرهها حک شود. آنتونی واکارلو، مدیر خلاق سن لوران، هنگام راهاندازی واحد فیلمسازی این برند تصریح کرد که سینما به او فرصت میدهد تا «چشماندازی که برای سن لوران در ذهن دارد را از طریق رسانهای بیان کند که از لباسها ماندگارتر است. بهعبارت دیگر، فیلم میتواند پیام و سبک برند را مثل یک اثر هنری جاودانه ثبت و نسلبهنسل منتقل کند. از منظر اقتصادی نیز، یک محتوای فیلمی بارها دستبهدست و در شبکههای اجتماعی وایرال می شود؛ چیزی که ارزش تبلیغاتی غیرمستقیم فراوانی دارد. وقتی مردم در توییتر یا تیکتاک درباره فیلم کوتاه جدید پرادا صحبت میکنند یا آن را در Letterboxd نقد و رتبهبندی میکنند، در واقع نام برند مد بارها برده میشود بیآنکه حس تبلیغ مستقیم را القا کند.
به همه این دلایل، برندهای مد سینما را به مثابه ابزاری نیرومند برای روایتسازی برند برگزیدهاند؛ ابزاری که میتواند همزمان احساس برانگیزد، پیام بدهد و محصول را در خاطرهها نگه دارد. در ادامه به برخی از مهمترین نمونههای این روند و تاثیراتشان میپردازیم.

نمونههای مهم: از بالنسیاگا تا پرادا
بالنسیاگا و گوچی: برای پرده نقرهای
بالنسیاگا از پیشگامان تلفیق سرگرمی و مد در سالهای اخیر بوده است. در اکتبر ۲۰۲۱، حاضران شوی بالنسیاگا بهجای تماشای یک رانوی معمولی، سورپرایزی غیرمنتظره دیدند: اپیزودی ویژه از سیمپسونها. دمنه (طراح وقت بالنسیاگا) بههمراه تیم سیمپسونها یک قسمت ۱۰ دقیقهای ساخت که در آن هومر سیمپسون برای تولد مارج، لباس بالنسیاگا هدیه میگیرد و ماجراها همه اهالی Springfield را به یک رانوی خیالی در پاریس میکشاند. این انیمیشن بانمک با شوخیهایی درباره قیمت ۱۹ هزار دلاری لباسها و اغراق در شانههای بزرگ لباسهای بالنسیاگا، خودش را دست میانداخت و نشان داد صنعت مد قادر به شوخی با خود شده است. تصمیم دمنه برای نمایش این فیلم به جای شوی متداول، جسورانهترین نماد تغییری بود که در حال وقوع است؛ تغییری که طی آن مد از برج عاج خود پایین آمده و به یک سرگرمی همهفهم تبدیل میشود. در این شوی نامتعارف، پیش از پخش کارتون، مهمانان روی فرش قرمز جلوی سالن مثل ستارههای سینما عکس میگرفتند و داخل سالن نیز بهجای رانوی، همان تصاویر فرش قرمز بهصورت زنده نمایش داده شد. همان زمان گاردین نوشت که: در Balenciaga 2021 مسئله کمتر نمایش لباسهای جدید بود، و بیشتر ورود به عصر تازهای بود که در آن مد خود نوعی سرگرمی است. موفقیت این ابتکار نشان داد که حتی یک خانه مد قدیمی میتواند با بهرهگیری از کارتون محبوبی چون سیمپسونها، مرز بین مخاطب عام و دنیای انحصاری مد را بردارد و هزاران نفر را در گفتگو درباره برند دخیل کند.
دو سال بعد، دمنه این تجربه را در مقیاسی بزرگتر در گوچی تکرار کرد. او که حالا به عنوان مدیر هنری گوچی مشغول بود، در سپتامبر ۲۰۲۵ برای نخستین کالکشن خود یک فیلم کوتاه داستانی بلندپروازانه ساخت. این فیلم ۳۳ دقیقهای با عنوان «ببر» (La Tigre) هم تمام لباسهای گوچی را به نمایش گذاشت، هم خود به یک اثر هنری مستقل بدل شد. تا جایی که بسیاری آن را بیشتر شبیه فیلم تجربی میدانستند تا یک کمپین لباس. دمنه برای ساخت «ببر» دو کارگردان مطرح سینما (اسپایک جونز و هلینا رین) را به خدمت گرفت و از بازیگران مطرحی بهره برد تا قصهای اغراقآمیز و پر زرقوبرق از یک خانواده ایتالیایی ثروتمند روایت کند. نتیجه کاری بود که منتقدان آن را «ترکیب مد، سینما و نمایش» توصیف کردند. هالیوود ریپورتر به نقل از دمنه نوشت که او با این فیلم از خود پرسیده «گوچی برای من چه معنایی دارد؟» و کوشیده جوهره و هویت چندوجهی این برند را در قالب شخصیتهای فیلم به تصویر بکشد. در واقع فرش قرمز اکران این فیلم با حضور ستارگانی چون گوینت پالترو و دیگر چهرهها، خود تبدیل به رانوی غیررسمی برای نمایش قطعات جدید مجموعه گوچی شد. استقبال گرم از فیلم «ببر» (که ظرف مدت کوتاهی بیش از ۱٫۶ میلیون بازدید در یوتیوب کسب کرد) نشان داد که یک فیلم نیمساعته هم میتواند به اندازه یک نمایش مد سنتی در ایجاد گفتگو پیرامون برند موفق باشد.
سن لوران: از طراحی لباس تا تهیهکنندگی فیلم
خانه مد ایو سن لوران (YSL) یک گام فراتر در پیوند مد و سینما برداشته است. آنتونی واکارلو، مدیر خلاق سن لوران، در سال ۲۰۲۳ رسما یک واحد فیلمسازی تحت عنوان Saint Laurent Productions راهاندازی کرد. این نخستین بار بود که یک برند لوکس مد استودیوی فیلم خود را تاسیس میکرد و هدف واکارلو بلندپروازانه بود: تولید سالانه ۲ تا ۳ فیلم هنری با همکاری فیلمسازان طراز اول جهان. واکارلو که معتقد بود سن لوران همیشه پیوندی تاریخی با سینما داشته (از طراحی لباس برای فیلمهای مشهوری چون بل دژور (Belle de Jour) لوییز بونوئل گرفته تا پلنگ صورتی اکنون میخواست این پیوند را رسمیتر و پررنگتر کند. او میگوید این کار به او امکان میدهد چشمانداز خود برای برند را در مدیومی پایدارتر بیان کند. به بیان خودش: «فیلم این فرصت را میدهد تا دیدگاهم برای سن لوران را از طریق رسانهای ارائه کنم که ماندگاریاش از لباس بیشتر است».
سن لوران در همان اولین گامهای خود به موفقیتهای بزرگی رسید. این برند بهعنوان تهیهکننده در ساخت فیلم موزیکال-جنایی «امیلیا پرز» (ساخته ژاک اودیار) سرمایهگذاری کرد، لباسهای شخصیتهای اصلی را طراحی نمود و فیلم را به جشنواره کن ۲۰۲۴ برد. امیلیا پرز با تحسین منتقدان همراه شد، در جشنوارهها درخشید و حتی در فصل جوایز اسکار ۲۰۲۵ نامزد چند جایزه مهم شد. رسانهها سن لوران را پشتپرده این موفقیت معرفی کردند؛ برندی که سرمایهگذاری سنگینی روی امیلیا پرز کرد و طراحی لباس آن را برعهده داشت.
سن لوران همچنین با کارگردانان بزرگ دیگری وارد همکاری شده است. در جشنواره کن ۲۰۲۳، فیلم کوتاه وسترن «راهی عجیب برای زندگی» ساخته پدرو آلمودوار و با بازی ایتن هاک و پدرو پاسکال، با پشتیبانی مالی سن لوران به نمایش در آمد. این فیلم کوتاه هنری که نقدهای مثبتی گرفت، بخشی از پروژه واکارلو برای حمایت از فیلمسازان مستقل بود. سن لوران با فیلمسازان صاحبنامی چون دیوید کراننبرگ، آبل فرارا، وونگ کار-وای و جیم جارموش نیز وارد گفتگو شده تا در پروژههای آینده آنها سرمایهگذاری کند. چنین فهرست پرافتخاری از هنرمندان نشان میدهد که یک برند مد میتواند نقش تهیهکننده فرهنگی بگیرد و صرفا یک سرمایهگذار تجاری نباشد. البته این رویکرد بدون ریسک هم نیست برای نمونه در جریان تبلیغات اسکار امیلیا پرز حاشیههایی پیرامون یکی از بازیگران به وجود آمد که باعث شد نتفلیکس از تبلیغ او کنار بکشد. برخی ناظران حدس زدند این رسوایی ممکن است سن لوران را در سرمایهگذاریهای سینمایی محتاطتر کند. با این حال، عزم سن لوران در ادامه این مسیر نشان داد مرزهای بین صنعت مد و سینما بیش از پیش در هم تنیده شدهاند.
پرادا: فیلمهای کوتاه هنری با چاشنی مد
پرادا را میتوان از پیشگامان ساخت فیلمهای کوتاه مدرن دانست. این برند ایتالیایی سالها است که برای کمپینهای تبلیغاتی خود به سراغ کارگردانان مولف سینما میرود و به جای آگهیهای معمولی، فیلمهای کوتاه هنری تولید میکند. تازهترین نمونه آن در سپتامبر ۲۰۲۵ عرضه شد: پرادا یک فیلم کوتاه سوررئال ۲ دقیقهای به کارگردانی یورگوس لانتیموس (سازنده فیلمهای تحسینشدهای چون Favorite و Poor Things) با بازی اسکارلت جوهانسون منتشر کرد. در این فیلم، جوهانسون با لحنی جدی فهرستی از مواد لازم برای یک مراسم جادوگرانه را میخواند. از “آبی که از درخت گیلاس خشک چکیده” گرفته تا سه قطره خون که نیمهشب گرفته شده باشد. فضای دلهرهآور و رمزآلود فیلم در انتها به یک صحنه غافلگیرکننده ختم میشود. ناگهان نسخهای شبیهسازیشده از جوهانسون ظاهر میشود که کیف دستی خاکستریرنگ Prada Galleria را در دست گرفته است. این پایانبندی با چاشنی طنز و تخیل، کیف پرادا را در مرکز داستان قرار میدهد بیآنکه فیلم شکل یک تبلیغ مستقیم را به خود بگیرد. این فیلم کوتاه با حالوهوای غیرمعمول و بهیادماندنیاش، دقیقا همان چیزی است که از پرادا با آن روحیه آوانگارد انتظار میرود. تبلیغی نامحسوس اما موثر که لبههای خاص و متفاوت برند را به رخ میکشد.
پرادا پیشتر نیز پروژههای فیلمی جالبی داشته است. مثلا مجموعه فیلمهای کوتاه «قصههای زنانه» (Women’s Tales) توسط برند زیرمجموعهاش میومیو (Miu Miu) را میتوان نام برد که در آن از کارگردانان زن برجسته دعوت شد فیلمهای کوتاه هنری بسازند. این فیلمها در جشنوارههای معتبر (مثل ونیز) نمایش داده شدند. در این فیلمها اگرچه لباسهای میومیو حضوری پررنگ دارند (به طوری که شخصیتها عملا مانکنهایی برای نمایش طرحهای جدید هستند) اما روایت داستانی و سبک کارگردانی هنری فیلمها باعث میشود تماشاگر بیش از آنکه احساس کند در حال دیدن یک تبلیغ است، از یک اثر هنری کوتاه لذت ببرد. خود میومیو این مجموعه را بستری برای نمایش صداهای متنوع زنان فیلمساز توصیف کرد تا برند را با مفاهیم عمیقتری پیوند دهد. با این حال ناظران صنعت مد اشاره میکنند که Women’s Tales در نهایت یک نوع «جاسازی هنرمندانه تبلیغ مد در قالب فیلم» است و نمونهای است از تبلیغاتی که زیر پوشش هنر پنهان شدهاند.
تاثیر بر مخاطبان و هویت برند: سینما، پلی به قلب تماشاگر
روند رو به رشد فیلمسازی در میان برندهای مد، تاثیرات چندوجهی بر مخاطبان سینمایی و هویت برندها داشته است. از دید مخاطبان (چه عاشقان مد و چه علاقهمندان سینما) این همکاری دو دنیا تجربهای جذاب و نو فراهم کرده است. وقتی یک برند لوکس را در بستری سینمایی میبینیم، انگار دیوار میان مصرفکننده و کمپانی فرو میریزد و تماشاگر احساس میکند به دنیای درونی آن برند وارد شده است. برای مثال، دیدن جواهرات تاریخی تیفانی اند کو. در فیلمی گوتیک از دلتورو (فرانکشتاین) بیش از آنکه تبلیغ طلا و جواهر باشد، به غنای داستان کلاسیک فیلم افزوده و حسی ملموس از شکوه و رازآلودگی به آن داده است. تماشاگر در چنین لحظهای، برند را بخشی از یک جهان داستانی بزرگتر میبیند. این افزودن لایههای داستانی به فیلمها از طریق مشارکت برندها، برای عاشقان مد نیز هیجانانگیز است. چرا که دیگر جزئیاتی مانند لباس یا اکسسوار، فراتر از تزیین صحنه، روایتی موازی را بازگو میکنند و رازهای پشتپردهای دارند که هواداران پیگیر میتوانند کشف کنند.
البته همه اینها به یک شرط تحقق مییابد و آن اینکه داستانگویی بر فروشمحوری غلبه کند. تاکنون تجربهها نشان داده هرجا برندها واقعا بر روایت و خلاقیت متمرکز شدهاند (و پیام تبلیغاتی را بهصورت زیرمتنی ارائه کردهاند)، موفق به درگیر کردن مخاطب و تقویت تصویر برند شدهاند. برای مثال، مدیر بازاریابی ورا برادلی (یک برند اکسسوری) پس از ساخت فیلم کوتاه نوستالژیکی برای این برند اشاره کرد که هدف اول تاثیرگذاری احساسی مثبت بر مردم بود نه فروش فوری محصول زیرا معتقد بودند اگر حال خوب و خاطرهانگیزی ایجاد کنند، ارتباط عمیقتری شکل میگیرد. چنین نگرشی رمز موفقیت داستانسرایی برند است. زمانی که مخاطب با یک فیلم کوتاه یا سریال اینترنتی بخندد، گریه کند یا چیزی بیاموزد، برند را نیز به عنوان همراه این تجربه عاطفی به خاطر میسپارد. این وفاداری و علاقه ایجادشده، در درازمدت ارزشمندتر از یک تبلیغ مستقیم زودگذر است.

مرز باریک بین هنر و تبلیغ
گسترش فیلمسازی توسط برندهای مد، پرسشی را بهدنبال داشته که در محافل هنری و تجاری بسیار مطرح میشود. آیا این فیلمها را باید به چشم هنر دید یا تبلیغاتی زیرکانه؟ حقیقت آن است که پاسخ در طیفی خاکستری قرار دارد و مرز میان این دو کاملا شفاف نیست. برندها آشکارا در پی تبلیغ خود هستند، اما دیگر نمیخواهند این کار بهصورت گلدرشت و آشکار باشد. آنها در پی استتار پیام تبلیغاتی در لایههای زیباییشناسانه هستند؛ رویکردی که شاید بهترین تعبیر برایش «تبلیغ هنرینما» باشد.
برخی منتقدان این روند را ستایش میکنند و میگویند مادامی که نتیجه کار اثری دیدنی و الهامبخش باشد، چه اهمیتی دارد که سرمایهگذارش یک برند تجاری است؟ از این منظر، همکاری طراحان مد و کارگردانان سینما میتواند آثاری نوآورانه خلق کند که جایشان در جهان هنر خالی بوده است. به عنوان مثال، ویدئوی رقص معروف اسپایک جونز برای کمپین Kenzo در سال ۲۰۱۶ (با بازی مارگارت کوالی) هم جایزه تبلیغاتی برد و هم به عنوان یک فیلم کوتاه هنری در وبسایتهای هنری مورد بحث قرار گرفت. این دستاورد دوگانه نشان میدهد تبلیغ و هنر الزاما متضاد هم نیستند و میتوانند همافزایی داشته باشند. حتی در گذشته نیز مرز بین فیلم هنری و فیلم سفارشی مطلق نبود؛ کارگردانان بزرگی مثل فدریکو فلینی یا دیوید لینچ نیز گاهی فیلمهای تبلیغاتی برای برندها ساختهاند که امروز به چشم آثار هنری کوچک نگاهشان میکنیم.
از سوی دیگر، شماری از منتقدان با دیده تردید مینگرند و هشدار میدهند که مبادا اصالت هنر فدای اغراض تبلیغاتی شود. آنها میپرسند زمانی که بودجه فیلم کاملا از سوی یک کمپانی تجاری تامین شده و هدف نهاییاش تقویت فروش است، آیا آزادی خلاقانه هنرمند محدود نمیشود؟ آیا این فیلمها در نهایت چیزی بیشتر از یک آگهی با ظاهر شیک نیستند؟ برای نمونه، سری فیلمهای Women’s Tales میومیو با همه تنوع و کیفیتشان، به عقیده برخی ناقدان «یک پلتفرم تبلیغاتی آنلاین در لفافه هنر» است که افراط در نمایش لباسها و کیفهای میومیو در آن، نوعی چینش محصول اغراقشده را رقم زده است. چنین منتقدانی استدلال میکنند که هرچند این فیلمها ادعای تمرکز بر روایت و زیباییشناسی دارند، در نهایت نمیتوان انکار کرد که دوربین همواره مشغول تبلیغ پوشاک برند است؛ گاهی به شکلی لطیف و زمانی هم کاملا آشکار.
در مجموع، استفاده برندهای مد از سینما به عنوان ابزار روایتسازی، دنیای تبلیغات و سرگرمی را به هم نزدیکتر و پارادایم تازهای ایجاد کرده است. دیگر شعارهای تبلیغاتی خشک و تصاویر پرزرقوبرق بدون محتوا جای خود را به قصهها و کاراکترها دادهاند. ما به عنوان مخاطب، اکنون میتوانیم با خیال راحت روی مبل بنشینیم و از یک فیلم کوتاه لذت ببریم، غافل از اینکه در خلال آن با دنیای یک برند تجاری نیز آشنا شدهایم. این جادوی روایت است که قویترین پیامها را بیآنکه مستقیم بیان شوند، در ذهن و دل ما حک میکند. بیشک در آینده نیز برندهایی موفقتر خواهند بود که قصههای بهتری بگویند و مخاطبانشان را قهرمانان دنیای داستانی خود بدانند. در این میان، سینما بزرگترین همراه برای خلق این قصههای ماندگار است.
فراز اسدی
منابع و مراجع:
- Fashion Magazine – Brands Are Making Movies Now (Natalie Michie)
 - Business of Fashion – Why Brands Are Creating Their Own TV Shows
 - The Guardian – D’oh! couture: Balenciaga puts The Simpsons on Paris catwalk
 - W Magazine – Bottega Veneta’s New Short Film Examines Toxic Masculinity
 - The Wrap – Saint Laurent Launches Production Banner…
 - Kosmorama – Miu Miu Women’s Tales: Fashion Film Celebration…
 - BoF – Why Are Fashion Brands Making Movies
 

