وقتی حقیقت در سایه‌ها پنهان می‌شود

بهترین فیلم‌های کارآگاهی که نباید از دست بدهید

- 17 دقیقه مطالعه
از فیلم‌های نوآر کلاسیک گرفته تا فیلم‌های مدرن جنایی، بهترین فیلم‌های کارآگاهی تاریخ سینما ثابت کرده‌اند که جست‌وجوی حقیقت شاید همواره پایان خوشی نداشته باشد اما همیشه سفری هیجان‌انگیز و پر پیچ‌وخم است.

به گزارش فیلم‌نت نیوز، مواجهه با کارآگاهان جدی، هوشیار و جسور همواره برای بسیاری از تماشاگران سینما جذابیت ویژه‌ای داشته است. تنها به‌عنوان یک نمونه، کافی است بدانیم که اولین فیلم با محوریت شخصیت شرلوک هولمز در سال ۱۹۰۰ ساخته شد. هرچند فیلم‌های کارآگاهی در دهه‌های اول سینما بیشتر شمایلی قهرمانانه از کارآگاه با پشتکار و ریزبین خود می‌ساختند اما به‌تدریج برخی از نویسندگان (و به‌تبع آنان بعضی از فیلمسازان) متوجه شدند که یک داستان کارآگاهی چه قابلیتی برای پرداختن به ابعاد مختلفی از ذات بشر دارد. این‌گونه بود که فیلم‌های کارآگاهی به‌تدریج شاخ‌وبرگ بیشتری پیدا کردند و حتی با ژانرهای مختلف ادغام شدند. این قابلیت باعث شده است تا جریان تولید آثار کارآگاهی هیچ‌گاه به‌طور کامل دچار رکود نشود. در این گزارش، سراغ معرفی تعدادی از بهترین فیلم‌های کارآگاهی تاریخ سینما رفته‌ایم.


۱. فیلم شاهین مالت (جان هیوستن، ۱۹۴۱)

اغراق نیست اگر بگوییم «شاهین مالت» استانداردهای فیلم‌های کارآگاهی را در سینمای کلاسیک آمریکا تعیین کرد. اولین فیلم جان هیوستن در مقام کارگردان یک داستان معمایی دیالوگ‌محور و پیچیده و اقتباسی از رمان مشهوری به همین نام نوشته دشیل همت (از مشهورترین نویسندگان رمان‌های عامه‌پسند کارآگاهی در آن سال‌ها) است که به توطئه‌هایی پیرامون یک مجسمه بسیار گران‌بها می‌پردازد و در مرکز آن کارآگاهی خصوصی به‌اسم سم اسپید (با بازی همفری بوگارت) قرار دارد. خلق‌وخوی تلخ‌اندیشانه و بدبینانه، جدیت اخلاقی، رفتارهای پیش‌بینی‌ناپذیر، کنترل‌شدگی عاطفی و ابهام اخلاقی قابل ردیابی در عملکرد اسپید، خصوصیاتی هستند که بعدها در بسیاری از فیلم‌های مطرح کارآگاهی تکرار شدند و البته حضور تحسین‌شده بوگارت جایگاه او را به‌عنوان بازیگر شاخص نقش کارآگاه‌های کلبی‌مسلک در سینمای دهه ۴۰ آمریکا تثبیت کرد. استفاده هیوستن از الگوهای تصویری مبتنی بر سایه‌های تیز و تضادهای آشکار در نورپردازی هم بخشی از تصویرسازی بسیاری از فیلم‌هایی شد که بعدها به «نوآر» مشهور شدند.


۲. فیلم خواب بزرگ (هاوارد هاکس، ۱۹۴۶)

«خواب بزرگ» فیلم کارآگاهی دیگری با بازی همفری بوگارت در نقش اصلی و بر پایه رمانی به قلم یکی دیگر از نویسندگان بزرگ رمان‌های کارآگاهی (ریموند چندلر) است. این فیلم به‌ویژه به‌خاطر خط داستانی پیچیده‌اش شهرت دارد. آن‌چه در اوایل فیلم یک معمای متعارف به‌نظر می‌رسد به‌تدریج همچون کلاف سردرگمی می‌شود که دنبال‌کردن سرنخ‌ها در آن حقیقتا دشوار است. این‌که «خواب بزرگ» با این میزان از پیچیدگی به یکی از فیلم‌های محبوب کارآگاهی تاریخ تبدیل شده است نشان می‌دهد که حتی در یک داستان معمایی (که ظاهرا متکی بر اتفاقات بیرونی است) هم پرورش شخصیت‌ها و خلق روابط جذاب میان آن‌ها می‌تواند جادو کند. فیلم به‌شدت متکی بر شیمی بین دو بازیگر اصلی‌اش (بوگارت و لورن باکال) است. به‌خصوص باید این نکته را در نظر گرفت که شخصیت فیلیپ مارلو (بوگارت) در این فیلم (همچون رمان چندلر) هر چند همان جدیت و بدبینی سم اسپید را در خود دارد اما شخصیت رمانتیک‌تری است و همین به پیچیدگی‌های درونی او افزوده است.


۳. فیلم نشانی از شر (اورسن ولز، ۱۹۵۸)

«نشانی از شر» فیلم تیره‌وتاری در مورد ابهامات اخلاقی و کهن‌الگوهای شخصیتی نوع بشر است. اورسن ولز در این فیلم دنیایی تاریک، ناقص و پر از فریب و فساد ساخته است. اگر اهل خواندن کتب مربوط به تاریخ سینما باشید، حتی اگر خود فیلم را هم ندیده باشید احتمالا با توضیحاتی در مورد سکانس افتتاحیه فیلم روبه‌رو شده‌اید: یکی از مشهورترین افتتاحیه‌های تاریخ سینما با زمانی حدود ۴ دقیقه که تنها در یک نما گرفته شده است و با سرعت فضایی تشویش‌آلود و پر از التهاب پدید می‌آورد. فیلم در مورد تقابل دو شکل اجرای عدالت در حوزه قانونی است: وارگاس (چارلتون هستون) مردی اخلاق‌گرا و متعهد، و هنک (اورسن ولز) پلیسی است که تعهد جنون‌آمیزش به عدالت و فردگرایی عجیبش او را به یک هیولا تبدیل کرده است. شاید این توضیحات خیلی ساده به‌نظر بیاید اما اورسن ولز توانسته دنیایی بسازد که در آن مرز تشخیص حق و باطل به‌اندازه این آن‌چه ذکر شد شفاف نیست. فیلم حتی در لحظاتی به‌سمتی پیش می‌رود که حقانیت هنک را نشان دهد و همین امر نقش ویژه‌ای در تبدیل «نشانی از شر» به یکی از کلاسیک‌های سینمای کارآگاهی دارد.


۴. فیلم بهشت و دوزخ (آکیرا کوروساوا، ۱۹۶۳)

آکیرا کوروساوا را عموما با آثار باشکوه و حماسی‌اش به یاد می‌آوریم اما او در تعدادی از آثارش نشان داد که تبحر خاصی در روایت داستان‌های پلیسی/ کارآگاهی دارد. «بهشت و دوزخ» شاخص‌ترین فیلم در میان این دسته از آثار کوروساوا محسوب می‌شود. این فیلم داستان یک تاجر ثروتمند (توشیرو میفونه) را روایت می‌کند که فرزندش به‌اشتباه ربوده شده و در راه حل این بحران با انتخاب‌های اخلاقی پیچیده‌ای مواجه می‌شود. کوروساوا این داستان را به یک نقد اجتماعی کوبنده تبدیل کرده است (از جمله با نمایش تفاوت فاحش میان طبقات اقتصادی در ژاپن آن روز) اما آن‌چه بیش از هر چیز به ارتقاء کیفیت «بهشت و دوزخ» کمک کرده است، نمایش دقیق فرآیند تحقیق و جزییات رسیدن به آدم‌ربا است.


۵. فیلم محله چینی‌ها (رومن پولانسکی، ۱۹۷۴)

«محله چینی‌ها» یکی از مشهورترین و تحسین‌شده‌ترین آثار کارآگاهی تاریخ سینما است. در دهه‌ای که فیلمسازان می‌توانستند تقریبا هر پدیده‌ای را به سیاست ربط دهند، رابرت تاون (فیلمنامه‌نویس «محله چینی‌ها») و رومن پولانسکی داستانی عمیقا تیره‌وتار را روایت کردند که هرچند در دهه ۱۹۳۰ می‌گذشت اما به‌همان اندازه بازتاب بدبینی‌های زمان ساخت‌اش هم به شمار می‌رفت. کارآگاه این فیلم، جیک گیتس (جک نیکلسون) در دقایق اول یادآور کارآگاه‌های کلاسیکی به‌نظر می‌رسد که همفری بوگارت در دهه ۴۰ متخصص بازی در نقش آن‌ها بود: فردگرا، عملگرا، با رفتار و گفتاری طعنه‌آلود و طنزی که قرار است بدبینی عمیقش را پنهان کند. با این وجود هر چه جلوتر می‌رویم شرایط پیچیده‌تر می‌شود و او را کارآگاهی نه‌چندان موفق می‌یابیم که همواره عقب‌تر از شخصیت تبهکار فیلم (با بازی جان هیوستن، کارگردان «شاهین مالت») قرار دارد. با پایانی هولناک، «محله چینی‌ها» رگه‌ای نیهیلیستی به خود می‌گیرد که فیلم را به یکی از آثار نمونه‌ای دهه ۱۹۷۰ (که با انبوهی از فیلم‌های تکان‌دهنده و تلخ‌اندیشانه به‌یاد آورده می‌شود) تبدیل می‌کند.


۶. فیلم هفت (دیوید فینچر، ۱۹۹۵)

دیوید فینچر، زمانی که هنوز در عرصه سینما یک استعداد نوظهور محسوب می‌شد، با «هفت» نفس خیلی از تماشاگران را بند آورد! فیلم پلیسی تیره‌وتار فینچر داستان دو کارآگاه به‌نام‌های میلز (برد پیت) و سامرست (مورگان فریمن) را دنبال می‌کند که در پی یافتن یک قاتل زنجیره‌ای غیرعادی هستند که قربانیان خود را از میان کسانی انتخاب می‌کند که مرتکب یکی از هفت گناه کبیره شده‌اند. فیلمنامه اندرو کوین‌واکر و شیوه کارگردانی فینچر شهری غم‌بار را خلق می‌کنند که در آن جرم و زوال اجتناب‌ناپذیر است. فیلم با ضرباهنگ کنترل‌شده‌ای پیش می‌رود تا در نهایت ضربه مهیبی به تماشاگران وارد کند. «هفت» تنها فیلمی در مورد یک جنایت نیست بلکه مفهوم فلسفی شر را از نو مورد واکاوی قرار می‌دهد.


۷. فیلم محرمانه لس‌آنجلس (کرتیس هنسن، ۱۹۹۷)

«محرمانه لس‌آنجلس» ادای دینی اساسی به نوآرهای کارآگاهی کلاسیک است. این فیلم خوش‌آب‌ورنگ داستان سه افسر پلیس لس‌آنجلس (با بازی کوین اسپیسی، راسل کرو و گای پیرس) را روایت می‌کند که پرونده‌ای مرتبط با فساد عمیقی در بخش خود را پیگیری می‌کنند. برگ برنده اصلی «محرمانه لس‌آنجلس» فیلمنامه‌ای است که جایزه اسکار را هم نصیب این فیلم کرد؛ فیلمنامه‌ای که در آن سه شخصیت کاملا متمایز با روحیات منحصربه‌فرد خلق می‌شوند که هر کدام شیوه‌های خود را برای پیش‌بردن پرونده در پیش می‌گیرند. آن‌چه احتمالا در هر فیلم دیگری می‌توانست پیچ داستانی نهایی باشد این‌جا حتی پیش از رسیدن به میانه فیلم فاش می‌شود تا تمرکز فیلم بیشتر روی خلق‌وخوی متفاوت شخصیت‌های اصلی و چگونگی تعامل پیچیده آن‌ها با یکدیگر باشد.


۸. فیلم یادگاری (کریستوفر نولان، ۲۰۰۰)

«یادگاری» یک داستان کارآگاهی است که شبیه هیچ داستان کارآگاهی دیگری نیست! در قلب این داستان کارآگاهی به‌نام لئونارد (گای پیرس) حضور دارد که در پی یافتن عامل قتل همسرش است. مشکل این است که او حافظه کوتاه‌مدتش را از دست داده است و بنابراین با ترکیبی از عکس‌های پولاروید، یادداشت‌هایی که در حاشیه هر عکس می‌نویسد و خالکوبی‌های روی بدنش سعی می‌کند نتایج تحقیقاتش را حفظ و از فریب‌خوردن خود جلوگیری کند. به‌تبع این نقص ذهنی، نولان هم فیلم را به‌شکل معکوس روایت می‌کند. بنابراین مخاطب به‌شکل بی‌واسطه با همان سرگیجه‌ای مواجه می‌شود که لئونارد با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند. ساختار منحصربه‌فرد فیلم (ترکیبی از سکانس‌های رنگی که از نظر زمانی به عقب حرکت می‌کنند و سکانس‌های سیاه‌وسفید که به جلو می‌روند) پازلی پیچیده را ایجاد کرده است. با این شیوه روایی، خیلی‌ها «یادگاری» را انقلابی در داستان‌گویی کارآگاهی می‌دانند.


۹. فیلم خاطرات قتل (بونگ جون-هو، ۲۰۰۳)

«خاطرات قتل» یک فیلم کارآگاهی تحسین‌شده بر اساس یک پرونده قتل سریالی در کره جنوبی است و داستان دو کارآگاه را دنبال می‌کند که به‌دنبال دستگیری یک قاتل هستند. مثل بسیاری از نمونه‌های مشابه، با نمایش دو خط مشی متضاد در دو مامور اصلی روبه‌روییم: یکی خشن و فردگرا و دیگری عمیقا متکی بر روش‌های حرفه‌ای و قانونی. آن‌چه «خاطرات قتل» را از روایت‌های متعارف کارآگاهی متمایز می‌کند، نمایش بازرسان به‌شکلی است که هر دو عمیقا ناقص و ناتوان به‌نظر برسد. هرچه جلوتر می‌رویم ناامیدی دو کارآگاه بیشتر می‌شود. پایان فیلم، تاثیر آن را بیشتر کرده و ما را به‌شکل دردناکی در سردرگمی و ابهام کارآگاه‌ها شریک می‌کند. این‌گونه «خاطرات قتل» به فیلمی در مورد دنیای غم‌انگیزی تبدیل می‌شود که در آن قرار نیست همه‌چیز همواره به‌شکلی پیش برود که انتظار داریم.


۱۰. فیلم رودخانه مرموز (کلینت ایستوود، ۲۰۰۳)

کلینت ایستوود در «رودخانه مرموز» از یک داستان پلیسی برای کاوش در مفاهیمی همچون آسیب، گناه، سوءظن و سرنوشت استفاده می‌کند. این فیلم داستان سه دوست دوران کودکی به نام‌های جیمی، شان و دیو را روایت می‌کند. وقتی دختر جیمی (شان پن) به قتل می‌رسد، شان (کوین بیکن) که اکنون کارآگاه است، تحقیقات را شروع می‌کند و دیو (تیم رابینز) به مظنون اصلی قتل تبدیل می‌شود. «رودخانه مرموز» از داستانی لایه‌لایه برخوردار است. ایستوود به‌جای این‌که جنبه اجتماعی ماجرا را بررسی کند، ماجرا را تا حد ممکن به‌سمت نمایش ضربات شخصی ناشی از یک تراژدی پیش می‌برد. «رودخانه مرموز» از ریتم جنون‌آمیز فیلم‌های حادثه‌ای بی‌بهره است و در عوض سکونی تراژیک بر فیلم سایه انداخته است که منجر به نمایش دنیایی خشن می‌شود؛ جهانی که در آن گذشته هرگز دست از سر آدم‌ها بر نخواهد داشت و قرار نیست عدالت همیشه رعایت شود.


۱۱. فیلم زودیاک (دیوید فینچر، ۲۰۰۷)

دیوید فینچر با «زودیاک» داستان یک پرونده پیچیده واقعی را به بررسی دوباره‌ای از مفهوم حقیقت تبدیل کرد. این فیلم داستان مجموعه‌ای از قتل‌ها را به تصویر می‌کشد که توسط یک قاتل مرموز با اسم مستعار زودیاک انجام می‌شد. در این فیلم چند شخصیت به‌شکل موازی سعی می‌کنند این قاتل مرموز را بشناسند. اگر فیلم‌های کلاسیک کارآگاهی با ابهام شروع شده و به‌سمت شفاف‌سازی حقیقت حرکت می‌کردند، جهان «زودیاک» هر چه جلوتر می‌رود مبهم‌تر و مفهوم حقیقت در آن گریزان‌تر می‌شود. به‌نظر می‌رسد هر سرنخ جدیدی، به‌جای کمک به حل ماجرا، دارد رسیدن به نقطه‌ای قطعی را دشوارتر می‌سازد. فینچر موفق می‌شود حس دائمی وحشت مبهم مردم در زمان وقوع قتل‌ها را برای تماشاگر بازآفرینی و جهانی عمیقا پارانوئید خلق کند.


۱۲. فیلم زندانیان (دنی ویلنوو، ۲۰۱۳)

درام روان‌شناختی ویلنوو ارتباط میان ناامیدی، غریزه بشری و اخلاقیات را از طریق یک داستان کارآگاهی بررسی می‌کند. «زندانیان» داستان فردی به‌اسم کارآگاه لوکی (جیک گیلنهال) را روایت می‌کند که در حال تحقیق در مورد ناپدید شدن دو دختر جوان است. در همین حین، پدر یکی از دختران به اسم کلر (هیو جکمن) تصمیم می‌گیرد خودش عدالت را اجرا کند.

عمق عاطفی فیلم ناشی از ابهام اخلاقی‌اش است. در طول فیلم مدام با این پرسش دست‌به‌گریبانیم که آیا اقدامات افراطی کلر را می‌توان از نظر اخلاقی توجیه کرد یا نه. هر چه فیلم جلوتر می‌رود مرز میان قهرمان، قربانی و تبهکار کم‌رنگ‌تر می‌شود. «زندانیان» فیلم تلخی است که جهان عاطفی و فکری پیچیده‌ای را ایجاد می‌کند.

آریا قریشی

برچسب‌ها: ژانر جنایی
نظرات

۱ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها