گفتگو با بازیگر نقش هری در سریال «سرزمین اوباش»
تام هاردی: هَری مثل کوه یخ است/ نقش کمدی؟ نه ممنون!
به گزارش فیلمنتنیوز، چند قسمت از سریال ۹ قسمتی «سرزمین اوباش» (Mobland) از پارامونت پلاس پخش و با استقبال زیاد مخاطب روبرو شده است. تا اینجای کار تقریبا تصویر سریال تا حد زیادی واضح شده و جنگ قدرت بین دو خانواده تبهکار هریگان و ریچی در جریان است. محور این سریال، هری دِ سوزا با بازی تام هاردی (Tom Hardy) است و میتوان او را به عنوان یک چهره مرموز و حرفهای در دنیای جنایت لندن توصیف کرد. هری دِ سوزا «فیکسر» (fixer) یا حلکننده مشکلات خانواده جنایتکار هریگان است. او فردی است که با خونسردی و دقت کارها را انجام میدهد و وظیفهاش از بین بردن موانع و پاک کردن ردپای جنایات این خانواده است.
ویژگی او حفظ خونسردی و حل بحرانهایی است که گریبان اعضای خانواده هریگان را میگیرد. در عین حال، در پس این چهره حرفهای و بیرحم، نشانههایی از کشمکشهای درونی و تلاش برای حفظ زندگی شخصی به چشم میخورد. او حتی از حل مشکل خدمتکار خانگی خود هم غافل نیست و خود را در مقابل آن مسئول میداند. او با همسرش جَن (با بازی جوآن فروگات Joanne Froggatt) رابطهای پیچیده دارد و سعی میکند بین زندگی خانوادگی و شغل خطرناکش تعادل ایجاد کند. هری در سایه حرکت میکند و انگیزههای او به طور کامل آشکار نیست و همین او را به عنصر جذاب و غیرقابل پیشبینی داستان تبدیل کرده است.
شخصیت «آدمکش حرفهای باوجدان» در سینما نمونههای متعددی دارد؛ از لئون در فیلم «لئون: حرفهای» با بازی ژان رنو که در عین انجام وظایف خشونتآمیز، جنبههای انسانی و اخلاقگرا دارد تا شخصیتهای مرموز و کاربلدی مانند آقای ولف در «پالپ فیکشن» با بازی هاروی کیتل موارد مشابهی هستند که گاهی برای حل مشکلات پیچیده گروههای جنایتکار استخدام میشوند. شخصیتهای دیگری مانند مکس راکیاتانسکی در سری فیلمهای «Mad Max» با بازی مل گیبسون و همین تام هاردی و کاراکتر جیسون بورن در سری فیلمهای «Bourne» با هنرنمایی مت دمون نیز میتوانند در این دسته قرار بگیرند.

تام هاردی با شخصیتهای پیچیده و از نظر اخلاقی مبهم بیگانه نیست. بعد از اولین فیلمش «سقوط شاهین سیاه» (Black Hawk Down) به کارگردانی ریدلی اسکات و بازی در فیلمهای کریستوفر نولان، تاکنون نقش چند گانگستر را سریالها و فیلمهای موفق بازی کرده است. شخصیتهای او اغلب خشن و بیرحم هستند و در دنیای زیرزمینی جنایات بریتانیا فعالیت میکنند. او به هر نقش، روح تازهای میبخشد و مخاطب را به اعماق تاریک و روشن شخصیتهایش میبرد. از خیابانهای تاریک بیرمنگام که سولومونز یهودی مرموز و بیرحم سریال «پیکی بلایندرز» حکمرانی میکرد تا دشتهای یخزده و بیرحم داکوتای جنوبی که جان فیتزجرالد خائن در فیلم «از گور برگشته» برای بقا میجنگید، کاراکترهایی هستند که اکنون تصور آنها با بازی شخص دیگری به جز تام هاردی، اندکی سخت است. با هم مصاحبه مجله اینترنتی «کولایدر» با تام هاردی را بخوانیم:
*شما نقش آدمهای سرسخت زیادی را بازی کردهاید. به طور خاص درباره شخصیت هری دِ سوزا در «سرزمین اوباش» صحبت کنید.
-هری شخصیتی است که مخاطب او را میپذیرد و فکر میکند آدمِ واقعا منطقی و خوبی است. میبینید که هری کارهای بسیار غیرمنطقی انجام میدهد اما فکر میکنم در بیشتر مواقع این کارهای حتی غیرانسانی، برای بیننده قابل درک است. همین ویژگیها بود که مرا جذب بازی در این نقش کرد؛ اینکه میتواند بیصدا و بیتکلف از خیابان به راهروهای قدرت رفتوآمد کند. در نظر اول آدمی معمولی است اما بحرانها را یکی یکی حل میکند. پیچیدگی شخصیت هری هم یکی از ویژگیهای اوست که خیلی دوست دارم. اساسا کاراکترهای غیرقابلپیشبینی و خردمند و در عین حال قوی را خیلی دوست دارم. در بیشتر مواقع، این کاراکترها مثل یک کوه یخ هستند و ابتدا فقط نوکِ کوه یخ را میبینیم. هری کاملا منطقی و مودب است و سعی میکند در هر شرایطی متعادل باشد. همیشه در کار و حتی در خانه روی لبه تیغ راه میرود.
*اولین تجربه همکاری شما با پیرس برازنان و هلن میرن چطور بود؟
-فوقالعاده بود. من همیشه کارهای پیرس و هلن را تحسین کردهام. سری فیلمهای «جیمزباند» با بازی برازنان بخش بزرگی از سینما است که از نوجوانی در خاطر من مانده است. هلن میرن هم آنقدر نقش ملکه را خوب بازی کرده است که گاهی ملکه بریتانیا را با چهره او به یاد میآورم به همین دلیل تماشای نقشآفرینی آنها از نزدیک برایم خیلی لذتبخش بود. اینکه بخشی از پروژهای باشم که دو بازیگر اسطورهای در آن بازی میکنند، یکی دیگر از انگیزههای من بود. همکاری با پیرس و هلن، لذت مطلق است.

*رویکرد شما به نقشهای تلویزیونی با نقشهای سینمایی متفاوت است؟
-نه، واقعا نه. سرعت فیلمبرداری در تلویزیون با سینما متفاوت است. در سینما برای ضبط یک سکانس معمولی، زمان زیادی صرف میشود. گاهی ممکن است تنها یک صفحه از فیلمنامه بسته به ابعاد آن در یک روز فیلمبرداری شود. در تلویزیون اما شرایط متفاوت است. در زمان مشابه، حدود پنج تا هشت صفحه از یک سریال تلویزیونی را ضبط میکنیم بنابراین سرعت فیلمبرداری خیلی بیشتر است، با این حال روی کار منِ بازیگر تاثیر چندانی ندارد. شخصا از بسیاری جهات سرعت فیلمبرداری تلویزیونی را ترجیح میدهم به این دلیل که یک سکانس چندین و چندبار ضبط نمیشود و دائم تصاویر اصلاح نمیشوند. در کل از نظر بازیگری تفاوتی وجود ندارد اما سرعت کار و حساسیت در نقشهای تلویزیونی و سینمایی متفاوت است.
*هفده سال از آخرین همکاری شما و گای ریچی در یک پروژه میگذرد. چگونه دوباره برای کار روی این پروژه با هم ارتباط برقرار کردید؟
-واقعا ۱۷ سال از فیلم «راکنرولا» (RocknRolla) گذشته! زمان زیادی است. خب ما با هم در تماس بودیم. مثل همیشه به او تلفن زدم و او تازه درگیر این پروژه شده بود. یک گپ طولانی در مورد کاراکتر هری داشتیم که من شیفته این شخصیت شدم و نقش را به من پیشنهاد داد و خیلی زود قبول کردم. یکی دو هفته بعد، سر صحنه مشغول فیلمبرداری بودیم! خیلی ساده پیش رفت.

*کاراکتر شما در این سریال بسیار پیچیده است و پیشینه هری را چندان نمیدانیم. چگونه او را توصیف میکنید؟
-ببینید! من واقعا نمیدانم که پیشینه هری چیست. هیچ پیشزمینهای بهطور خاص برای او در ذهنم طراحی نکردهام، زیرا او را با همین ویژگیها در زمان حال دوست دارم. واقعا نمیخواهم خودم را به یک پیشینه که ممکن است چندان در پیشبرد داستان مفید نباشد، مقید کنم. اگرچه در یک سکانس به دوران نوجوانی کوین و هری در زندان فلاشبک میزنیم و من فکر میکنم همینقدر کافی است که بدانیم کوین و هری چگونه با هم ارتباط داشتند و احتمالا از همین طریق هری وارد خاندان هریگان شده است.
*چرا هری یک فیکسر است؟ نمونه مشابهی از این فیکسرها را به تازگی در فیلم «گرگها» با بازی جرج کلونی و برد پیت هم دیدیم.
-فیکسرها به دلیل ویژگیهای جذاب، همیشه مورد علاقه مخاطب هستند. برخی افراد توانایی ذاتی دارند که به نوعی حامی باشند و به نیازهای دیگران رسیدگی کنند آنها بدون احساسات و کاملا منطقی با استفاده از ارتباطهای گسترده خود یا تواناییهای فراتر از افراد عادی، راهحلهایی برای موقعیتهای سخت در کمترین زمان پیدا میکنند. فیکسرها مثل شطرنجبازها میتوانند حرکت بعدی را بخوانند و بر اساس آن تصمیم مناسب بگیرند. از این نظر، فکر میکنم هری ظرفیت و توانایی حل مشکلات اطرافیان را دارد. چنین کاراکتری به سادگی ممکن بود به عنوان دربان در هتل کار کند یا میتوانست یک جاسوس باشد. او میتوانست از این مهارتها در زمینههای حرفهای دیگر هم استفاده کند. فعلا نمیدانیم شرایط چگونه بوده که سر از دنیای جنایات سازمانیافته درآورده، اما دارد از خردمندی خود در این مسیر استفاده میکند.
*هری رابطه بسیار جالبی با خانواده هریگان دارد. او هم نقش حلکننده مشکلات آنها را ایفا میکند و هم تا حدودی محرم اسرار بسیاری از شخصیتها است. فکر میکنید او میخواهد قدرت بیشتری در این خانواده جنایتکار داشته باشد، یا صرفا در حال انجام وظیفه است؟
-فکر میکنم در حال حاضر تنها انگیزهاش خدمت به خانواده هریگان است. به نظر من او هیچ توهمی درباره عظمت و بزرگی کار خودش ندارد. یک سرباز وفادار و در واقع یک دارایی برای خانواده است. فکر نمیکنم هیچ آرزویی فراتر از این داشته باشد. هر مشکلی برای هر کدام از اعضای خانواده پیش میآید، اولین کسی که به ذهنش میرسد هری است.

*با فرض اینکه هری و هریگانها در قسمت بعدی از دست ریچی و باند او خلاص شوند، آینده «سرزمین اوباش» را چطور میبینید؟ برنامه بلندمدت این سریال چیست؟
-قطعا برنامه این است که فصلهای بیشتری ببینیم. عناصر بینالمللی در جنایات سازمانیافته وجود دارد که در فصل اول به آنها اشاره شده است؛ کنترل مواد مخدر، مهمات، سلاح، افراد و انواع چیزهایی که از طریق اروپا و آفریقا تا آمریکای جنوبی، پاکستان و کالاهای متغیری که در سراسر اروپا جابهجا میشوند. خانوادههای تبهکاری در هر کشور اروپایی درگیر هستند که برای به دست آوردن قدرت و داشتن این جایگاه برای جابهجایی این نوع کالاها رقابت میکنند. همین موضوع باعث میشود که انتظار داشته باشیم درگیر داستانهای بینالمللی بشویم. اینکه خانواده هریگان در صحنه قاچاق بینالمللی چه جایگاهی خواهند داشت، تعیینکننده فصول بعدی است.
*شما نقشهای خاص بسیاری بازی کردهاید و اغلب آنها نقشهای خیلی سنگینی بودهاند. فکر میکنید در آینده شما را در نقشهای شادتر ببینیم؟ مثلا یک فیلم کمدی رمانتیک؟
-نه. فکر نمیکنم برای کمدی رمانتیک مناسب باشم. نمیدانم. فعلا نمیتوانم خودم را در یک نقش کمدی تصور کنم. تابهحال پیشنهادی هم نشده. شاید اگر نقشی جالب و سرگرمکننده پیشنهاد شود، برای آن آماده شوم. هنوز چیزی به دستم نرسیده که بگویم: «اوه، دوست دارم در این پروژه بازی کنم» بنابراین باید صبر کرد و دید در آینده چه اتفاقی میافتد.
ترجمه و تنظیم: جهانگیر شاهولد