نگاهی به مینیسریال جدید فیلمنت
«دختران کوچه غم» یا مسیح پسر مریم
به گزارش فیلمنت نیوز، خانواده یکی از مهمترین عناصر ملودرام به حساب میآید که چرخهای قصه را روغن کاری کرده و آن را با شتاب بیشتری به حرکت درمی آورد به ویژه اینکه بین اعضای آن نیز اختلافهای مختلف وجود داشته و کشمکشهایی برپایه آن شکل بگیرد؛ فرمول ثابت و امتحان پس دادهای که تقریبا در تمامی ملودرامهای ایرانی ساخته شده در مدیوم های مختلف قابل مشاهده است به ویژه سریال که قالب کاملا مناسبی برای روایت قصههایی از این دست به حساب میآید و پلتفرمها نیز در تعدادی از تولیدات خود در سال جاری به خوبی از آن بهره گرفتهاند. مینی سریال سه قسمتی «دختران کوچه غم» ساخته علی جعفرآبادی که به تازگی در حال پخش از پلتفرم فیلمنت است، نمونهای آشنا از ژانر ملودرام به حساب میآید.
جعفرآبادی هم در فیلمنامه این مینی سریال که پیش از این به عنوان فیلمی سینمایی از آن نام برده میشود، سراغ قصهای رفته که سالها قبل رضا میرکریمی در فیلم ستایش شده زیر نور ماه به نوعی به آن پرداخته است. طلبهای جوان به نام مسیح، در شب عقدکناناش با خواهزادهای مواجه میشود که سالها از او و مادرش بیخبر بوده و حال اتفاقی هولناک او را بر سر یک دوراهی قرار میدهد. نقطه عطف هم در همان آغاز قسمت نخست قرار گرفته و شوک مناسبی به کار میدهد: زنی به نام ثریا وارد کازینو شده و پس از رفتن به اتاق کار رییس آنجا صدای جیغی آمده و سپس زن دستبند زده سوار اتومبیل پلیس میشود. یک شروع پرتعلیق که تماشاگر را منتظر ادامه آن نگه میدارد اما قصه اصلی حول محور مسیح میگردد که باید بین کمک کردن به آذر و ثریا و رفتن به شمال نزد پدر جلال برای گرفتن و لباس روحانیت پوشیدن و منبر رفتن یکی را انتخاب کند. ماجرا وقتی پیچیدهتر می شود که با پدر همسر مسیح و زاویه نگاهاش آشناتر شده و مسیح را متفاوتتر از او میبینیم.
تصمیم مسیح برای همراه شدن با آذر برای رفتن به شمال، نقطه عطف بعدی به حساب میآید که در آن به خوبی از الگوی کلاسیک سفر قهرمان بهره گرفته شده است. در عین حال لا به لای این سکانسها، اطلاعاتی هم بابت ثریا و اینکه دیگر خوانندگی نمیکند به تماشاگر ارائه شده و تلنگر دیگری به مسیح زده میشود. هر چند که درباره پدر آذر نیز به شکلی کاملا مبهم اطلاعاتی داده شده و نویسنده فیلمنامه بیش از هر چیز روی نزولخور بودناش مانور میدهد. از طرف دیگر، به درگیری جلال با ثریا نیز جنبههای مختلف داده شده که یک سوی آن جنبه مالی و تجاری داشته اما سوی دیگرش عشقی یک طرفه جریان دارد. همان نکته کلیدی که پدر جلال روی آن پافشاری کرده و از آن به عنوان خون بهای پسرش استفاده میکند!
سکانس طولانی داخل کازینو با حضور پدر جلال، مسیح و آذر، مهمترین بخش قسمت نخست به حساب می آید که نقطه عطف آخر رقم خورده و فاز تازه ای کلید میخورد. جایی که مردی مسن زخم خورده عشقی قدیمی به بهانه عشق پسرش به آذر، او را مطالبه میکند. بزنگاهی که مسیح را شوکه کرده و به اعتراض وامی دارد که حال باید چارهای برای آن پیدا کند. یکی از ویژگیهای فیلمنامه «دختران کوچه غم» که کاملا خود را به رخ میکشد، دیالوگهای آن است. دیالوگهای اغلب پینگ پنگی و دوپهلو که کنایههای بسیار در خود دارد به ویژه سکانس کازینو که مسیح و پدر جلال با دو دیدگاه کاملا متفاوت به زندگی و مذهب، روبروی هم نشسته و دیالوگها حکم خنجر دارند. به ویژه از طرف پدر جلال که طوفانی از خشم را با خود دارد. جعفرآبادی پایان مناسبی هم برای قسمت اول کار خود تدارک دیده و با تاکید روی قهرمان خود به عنوانبندی پایانی میرسد.
بخش مهمی از سکانسهای «دختران کوچه غم» با توجه به اینکه زمان آن به نیم قرن قبل بازمیگردد، داخلی گرفته شده و در آن سعی شده است به مستندات تاریخی توجه شود. اتفاقی که تا حدودی رخ داده و اغراق آمیز به نظر نمیرسد. در انتخاب بازیگران هم تناسب نسبتا خوبی میان نقشها و بازیگران انتخاب شده برقرار است که برای نمونه میتوان به امیر نوروزی در نقش مسیح و بهرام ابراهیمی در نقش پدر جلال اشاره کرد. نوروزی با کم کردن اکتها، به شخصیت آرام و فارغ از هیاهوی مسیح سروشکل داده و در نقطه مقابل ابراهیمی جلوه بیرونیتری به نقش بخشیده و شرارت باورپذیری را به نمایش گذاشته است.
محمد جلیلوند
دختران کوچه غم به طور اختصاصی در فیلمنت