سریال «دفتر یادداشت» که پخش آن جمعه ۱۸ اسفند در فیلمنت به پایان رسید جزو کارهایی است که نمره قبولی میگیرد.
به گزارش فیلم نت نیوز، سریال دفتر یادداشت ساخته کیارش اسدی زاده که به تازگی پخش آن به پایان رسیده میتوان در رده سریالهای پلیسی-معمایی قرار داد که با ژانر کمدی ترکیب شده است؛ کاری نسبتا سخت و دشوار که البته نمونههای زیادی هم در سطح جهان داشته و اسدی زاده و فیلمنامهنویساش مسعود خباز به خوبی از فرمولهای امتحان پس داده آن بهره گرفتهاند.
خباز در قسمت نخست به خوبی قهرمانهای خود (ایرج و حمید) را معرفی کرده و به سرعت روی خط اصلی داستان (مرگ سیمین خواهر ایرج) متمرکز میشود. در عین حال حضور ایرج در آسایشگاه روانی، ایده مناسبی برای آشنا شدن بیشتر مخاطب با او و مشکلات مربوط به حافظهاش به حساب میآید. با ورود حمید و ایرج به خانه سیمین، قصه چرخش ظریفی کرده و وجوه معماییاش تقویت میشود. ایده حضور منیر رئیس آسایشگاه در مجتمع آپارتمانی محل سکونت سیمین در حالی که مدیر مجتمع هم محسوب میشود، دست نویسنده را برای خلق شوخیهای متعدد باز گذاشته که نمونه آن را در بلندگوهای همیشه فعال داخل راهروی مجتمع و حضور همیشگی صدای لابیمن آن میبینیم.
در عین حال روی رابطه دوستانه و قدیمی ایرج و حمید و نیز کاراگاه پلیس بودن ایرج هم مانور زیادی داده شده که نوعی کاشت اطلاعات هم به حساب میآید و بخشی از شوخیهای درخشان کار نیز بر این اساس شکل گرفته است. از سوی دیگر، در پایان هر قسمت و به روش آشنای سریال نویسی یک نقطه عطف قرار داده شده تا قصه به سمت و سوی تازهای پرتاب شده و مخاطب را منتظر نگه میدارد.
تلاش قهرمانهای «دفتر یادداشت» برای اثبات به قتل رسیدن سیمین، موتور حرکت قسمتهای اولیه سریال به حساب میآید که شوخیهای بانمکی هم حول محور آن شکل گرفته و برای نمونه میتوان به حضور ایرج و حمید در اداره پلیس اشاره کرد که شکل جذابی از کمدی موقعیت محسوب میشود. به مرور و با پیشرفت کار، داستانکهایی به تنه اصلی قصه افزوده شده و گرههای بیشتری به قصه میاندازد. در عین حال حواس سازندگان سریال به این بوده که گرهها از یک سطحی فراتر نرفته و مخاطب را سردرگم نکند. در سه قسمت پایانی نیز گرهها آرام آرام باز شده و شاهد یک پایان استاندارد و درست هستیم که مخاطب را راضی نگه میدارد.
ایرج و دوستش حمید به عنوان شخصیتهای محوری، خوب از کار درآمده و به خوبی مخاطب را به سمت خود میکشانند. دلیل آن هم بهرهگیری هوشمندانه از کلیشههای آشنای ژانر کمدی است. به خصوص در شوخیهایی که اجرای آن را عطاران و معجونی به عهده دارند و نمونه درخشان آن را در سکانس دونفرهشان در تعمیرگاه وسایل خانگی برای یافتن سرنخ قتل میبینیم.
کیارش اسدی زاده که سریال هفت را همزمان با دفتر یادداشت در حال پخش داشته، در دومی ظرافتهای زیادی به خرج داده و کارگردانی شسته رفتهای دارد. به خصوص اینکه بخش مهمی از قصه در فضاهای بسته میگذرد و دکوپاژ سختتری را میطلبد. او در انتخاب بازیگراناش هم موفق عمل کرده که اوج آن را در انتخاب زوج عطاران و معجونی میبینیم.
عطاران از آن دسته بازیگرانی است که دوربین به اصطلاح دوستشان داشته و شیرینی خاصی در میمیک چهره و زبان بدنشان موج میزند که به راحتی مخاطب را به سمت خود میکشانند. اتفاقی که در دفتر یادداشت رخ داد و عطاران با مدد گرفتن از یک گریم خوب و باورپذیر به ایرجی تبدیل شده که رگههایی از نقشهای پیشین بازیگرش را به همراه دارد. بیماری فراموشی ایرج هم به کمک عطاران آمده و کدهای خوبی را برای اجرای جذابتر شوخی های نوشته شده به او داده است.
معجونی هم بیبهره از آن شیرینی ذاتی از جنس عطاران نبوده و هم در استفاده از زبان بدن در اجرای شوخیها تبحر چشمگیری دارد. مضافا اینکه در کمدی کلامی نیز تسلط فوق العادهای بر ریتم داشته و دیالوگهای پینگ پنگی را عالی اجرا میکند. در عین حال از این دسته ظرافتها در انتخاب دیگر بازیگران هم به چشم میخورد که نمونه آن را در مینا ساداتی، داریوش کاردان، سوگل خلیق و زهرا داودنژاد میبینیم.
بابک جوادی