نگاهی به فیلم The Social Network
«شبکه اجتماعی» و نقدی بر رویای آمریکایی
به گزارش فیلمنت نیوز، فیلم «شبکه اجتماعی» به کارگردانی دیوید فینچر، تنها یک روایت ساده از تولد فیسبوک نیست. این اثر، با نگاهی تیزبینانه به اوایل قرن بیست و یکم، نقدی اجتماعی بر رویای آمریکایی و پیامدهای فناوری ارائه میدهد.
داستان فیلم، حول مارک زاکربرگ جوان و جاهطلب میچرخد که با ایجاد فیسبوک به شهرتی جهانی دست مییابد، اما این موفقیت به چه قیمتی به دست آمده است؟ فینچر، با روایتی سیال و دیالوگهایی تند و تیز، ما را به سفری در تاریکیهای موجود در پشت صحنه این موفقیت میبرد.
رویای آمریکایی در عصر دیجیتال
«شبکه اجتماعی»، روایت سنتی از کار سخت و تلاش برای رسیدن به موفقیت را زیر سوال میبرد. زاکربرگ، در مسیر رسیدن به ثروت و قدرت، روابطش را قربانی میکند به دوستان نزدیکش خیانت میکند. «شبکه اجتماعی»، با روایتی تلخ نشان میدهد که در دنیای رقابتجویانهی تکنولوژی، موفقیت اغلب با پایمال کردن ارزشهای انسانی همراه است.
شبکه اجتماعی را در فیلمنت تماشا کنید
نقدی بر جامعه مصرفگرا
«شبکه اجتماعی»، تنها به بررسی زندگی شخصی زاکربرگ نمیپردازد. این فیلم، نقدی بر جامعه مصرفگرا و ارزشهای حاکم بر آن است. جامعهای که در آن، تعداد دوستان آنلاین، مهمتر از عمق روابط حقیقی است و هویت افراد، با تعداد لایکهایی که دریافت میکنند، سنجیده میشود.
در واقع «شبکه اجتماعی»، فراتر از یک فیلم بیوگرافی است. این اثر، آینهای است که واقعیت تلخ جامعه ما را نشان میدهد. جامعهای که در آن، فناوری، به جای اینکه ابزاری برای بهبود زندگی باشد، به ابزاری برای قدرتنمایی و بهرهکشی تبدیل شده است.
ابهامات اخلاقی در پس موفقیت
فیلم «شبکه اجتماعی» پرسشهای اخلاقی عمیقی را درباره چگونگی دستیابی به موفقیت در صنعت فناوری مطرح میکند. خلق فیسبوک توسط مارک زاکربرگ هم به عنوان یک نبوغ خلاقانه و هم یک مصالحه اخلاقی بزرگ به تصویر کشیده شده است.
فیلم با روایتی تکاندهنده از ایجاد (Facemash) توسط زاکربرگ آغاز میشود؛ وبسایتی که بدون اجازه دانشجویان، جذابیت ظاهری دختران را رتبهبندی میکرد. این بیاحترامی به حریم خصوصی، بذر بسیاری از دغدغههای اخلاقی را که در ادامه فیلم گسترش مییابد، میکارد.
با رشد فیسبوک، این مسائل اخلاقی نیز پررنگتر میشوند. شخصیت شان پارکر، با بازی جاستین تیمبرلیک، نمادی جذاب از وسوسه موفقیت و سازشهای اخلاقی است. پارکر، یکی از بنیانگذاران نپستر (Napster)، به عنوان فردی کاریزماتیک اما با اخلاقیات مبهم نشان داده میشود که زاکربرگ را به سمت اولویتبندی رشد و سودآوری بر ارزشهای اخلاقی سوق میدهد.
فیلم به شدت از تمایل صنعت فناوری برای اولویتدادن نوآوری و سود نسبت به پیامدهای اعمال خود، به ویژه در زمینه حریم خصوصی، دستکاری روانی کاربران و سوءاستفاده از دادههای شخصی، انتقاد میکند.
تنهایی در قله موفقیت
فیلم «شبکه اجتماعی» همچنین به موضوع انزوا و تنهایی که اغلب همراه موفقیت در عصر دیجیتال است، میپردازد. با وجود موفقیت عظیم، زاکربرگ به عنوان شخصیتی تنها و منزوی، هم از نظر عاطفی و هم از نظر اجتماعی، به تصویر کشیده میشود. وسواس او نسبت به فیسبوک و تلاش بیامان برای گسترش آن، به قیمت از دست دادن روابط شخصیاش تمام میشود. این تصویر از انزوای اجتماعی زاکربرگ، نقدی بر پارادوکس شبکههای اجتماعی است. در حالی که فیسبوک برای متصل کردن افراد به یکدیگر طراحی شده است، خالق آن به تدریج از اطرافیانش دور میشود. این تناقض، به عنوان یک نقد کلی بر نحوه تقویت ارتباطات مجازی توسط شبکههای اجتماعی و در عین حال کمک به ایجاد انزوا و تنهایی در دنیای واقعی، عمل میکند. فیلم نشان میدهد که پیگیری موفقیت، به ویژه در حوزه شبکههای اجتماعی، میتواند به پیروزیای توخالی منجر شود که در آن مهمترین ارتباطات قربانی میشوند.
جنسیت، قدرت
یکی از مهمترین نکاتی که در نقد اجتماعی فیلم «شبکه اجتماعی» به چشم میخورد، روایت آن از جنسیت و ساختار قدرت است. زنان در این فیلم اغلب به عنوان شخصیتهای فرعی به تصویر کشیده میشوند که هویتشان بیشتر به روابطشان با مردان اصلی داستان گره خورده است. این روایت کلیشهای از زنان به عنوان اشیاء لذت، پشتیبانهای عاطفی یا موانعی بر سر راه موفقیت مردان، انتقادهای زیادی را برانگیخته است.
این تصویر کلیشهای از زنان، بازتابی از نابرابری جنسیتی و حاشیهنشینی زنان در دنیای تکنولوژی است. فیلم به خوبی نشان میدهد که فضای مردانه حاکم بر سیلیکون ولی، اغلب زنان را کنار میگذارد و فرهنگ مردسالاری را تقویت میکند. نبود شخصیتهای زن مؤثر در فیلم، نشان از ناتوانی صنعت فناوری در رسیدگی به این مشکلات، هم در اوایل شکلگیری فیسبوک و هم در کل صنعت امروز دارد.
کالایی شدن هویت در عصر دیجیتال
فیلم «شبکه اجتماعی» به نقد کالایی شدن هویت در عصر دیجیتال میپردازد. فیسبوک در این فیلم نه تنها یک شبکه اجتماعی، بلکه پلتفرمی است که از اطلاعات شخصی و تعاملات اجتماعی کاربران برای کسب درآمد استفاده میکند. فیلم به درستی نگرانیهایی را درباره تبدیل دادههای شخصی به کالا و بهرهبرداری از هویت کاربران توسط پلتفرمهای رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک مطرح میکند.
کالایی شدن هویت، نتیجه تمرکز صنعت فناوری بر رشد و سودآوری است. فیلم نشان میدهد که در مسیر رسیدن به موفقیت، صنعت فناوری اغلب پیامدهای اخلاقی مدلهای کسبوکار خود، به ویژه تأثیر آنها بر حریم خصوصی و استقلال کاربران را نادیده میگیرد. تصویرسازی از ظهور فیسبوک به عنوان یک قدرت بزرگ، هشداری است درباره خطرات سپردن تعاملات انسانی به فناوری و تبدیل افراد به صرف داده.
میراثی دوگانه
فیلم «شبکه اجتماعی» فقط به داستان دوستی از دست رفته ختم نمیشود. این فیلم، به نقد فرهنگ حاکم بر فیسبوک و به طور کلی، شبکههای اجتماعی میپردازد. پایان فیلم، جایی که زاکربرگ تنها در اتاقش نشسته و صفحه دوست دختر سابقش را در فیسبوک بهروز میکند، نمادی از پوچی موفقیت اوست.
فیسبوک، با وجود اینکه میلیاردها نفر را به هم نزدیک کرده، اما دنیایی سطحی و بیروح هم ساخته است. جایی که ارتباطهای مجازی جایگزین ارتباطهای واقعی شدهاند. تنهایی زاکربرگ و تصمیمات اشتباهی که گرفته به ما هشدار میدهد که پیشرفت تکنولوژی، اگر با دقت و اخلاق همراه نباشد، میتواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد.
سخن آخر
«شبکه اجتماعی» فیلم تاثیرگذاری است که به ما یادآوری میکند در دنیای امروز، موفقیت همیشه به معنای خوشبختی نیست. این فیلم، با زبان تصویر، به ما نشان میدهد که در پشت پرده درخشش فناوری و ثروت، چه دردها و رنجهایی ممکن است پنهان باشد.
امیرمحمد صنایعی