داریوش خنجی، فیلمبردار سرشناس و ایرانیالاصل سینمای جهان، امسال کار درخشانی را در فیلم «باردو» به کارگردانی الخاندرو گونزالس ایناریتو ارائه داده و بهخاطر ثبت این تجربه چشمنواز نامزد جایزه اسکار شده است. در این مطلب به پیچیدگیهای کار در فیلم «باردو» و تمهیدات خنجی برای رسیدن به تصاویر مد نظر ایناریتو پرداخته شده است.
به گزارش فیلمنت نیوز، آلخاندرو گونزالس ایناریتو فیلم «باردو، وقایعنگاری دروغین یک مشت حقیقت» را سختترین فیلم دوران کاریاش دانسته است. این حرف، با توجه به ایجاد توهم نمای بلند در «بردمن» و شرایط سخت فیلمبرداری «از گور بازگشته» در یخبندان که هر دو اسکار بهترین کارگردان را برای ایناریتو به ارمغان آوردند، ادعای بزرگی است.
اما برای داریوش خنجی، فیلمبردار «باردو»، جذابیت این پروژه به چالشهای فنی بازنمیگشت، (هر چند این چالشها هم – مثل فیلمبرداری در شهر مکزیکوسیتی در اوج دوران کووید با برداشتهای بلند، فیلمبرداری با عمق میدان زیاد و تصویرپردازی سوررئالیستی – زیاد بودند، بلکه به دلیل کشش احساسی بود. خنجی که کارنامهاش بهعنوان فیلمبردار شامل «الماسهای تراشنخورده»، «هفت»، «اغذیهفروشی» و «زمان آرماگدون» است، گفت: «تقریبا هر کدام از نماهای باردو یک چالش بود، اما به عنوان یک فیلمبردار پروژهای را به این دلیل که یک چالش تکنیکی بزرگ است انتخاب نمیکنم. هیچوقت اینطور فکر نمیکنم.» او ادامه داد: «آلخاندرو بسیار به این داستان نزدیک بود، و فیلمنامه باورنکردنی بود – بسیار غنی، هم حماسی و هم صمیمی. پس به درون هواپیمایی به مقصد مکزیکوسیتی پریدم و تصمیم گرفتم یکی از شوالیههای او باشم و از حرف او، فارغ از اینکه چه باشد، تبعیت کنم».
دنیل گیمنز کاچو در «باردو» نقش سیلوِریو گاما، روزنامهنگاری که تبدیل به مستندساز شده و از خانهاش در لسآنجلس برای دریافت یک جایزه معتبر به مکزیکوسیتی برمیگردد. با اینکه او با خانوادهاش در آنجا حضور دارد، در نهایت دچار یک بحران وجودی (اگزیستانسیال) شده و با مسائلی چون فقدان و رابطه پیچیده با موطنش مواجه میشود. داستان فیلم بهطور کامل خودزندگینامهای نیست، اما شباهتهای بین سیلوریو و ایناریتو فراوان است و عناصر عمیقا شخصی زندگی ایناریتو، از جمله فقدان یک فرزند خردسال و زوال شناختی مادرش را در بر میگیرد. بعضی از این عناصر با واقعگرایی تمامعیاری به تصویر کشیده شدهاند (سیلوریو با مادرش در آپارتمانش ملاقات میکند و هر دو تلاش میکنند تا آهنگی را که پدر از دنیا رفته سیلوریو عادت به خواندنش داشت به یاد بیاورند) درحالیکه برخی دیگر شکلی ابزورد دارند (فرزند تازه متولدشده سیلوریو ظاهر میشود تا تنها نگاهی به دنیا انداخته و دوباره به درون رحم بازگردد). صحنههای دیگر همانطور که پیش میروند کیفیتی رویاگونه پیدا میکنند، مثل ملاقات با سفیر ایالات متحده که به بازنمایی نبرد چاپولتپک میان مکزیک و آمریکا تبدیل میشود.
برای ثبت نوسان «باردو» میان یک حماسه صمیمی و یک حماسه خودمانی و یک حماسه سوررئالیستی، خنجی از فرمت بزرگ دوربین الکسا ۶۵ با لنزهای اسفرو پاناویژن استفاده، و تقریبا تمام فیلم را با قطعهای ۱۷ و ۲۱ میلیمتر فیلمبرداری کرد. این لنزهای واید، عمق میدان زیادی در باردو ایجاد کردهاند که به سمت بینهایت میل میکند. خنجی گفت: «من عاشق عمق میدان کم هستم. بنابراین، به طور معمول، هرگز علاقه ندارم که با فوکوس بسیار عمیق فیلمبرداری کنم چون زندگی را با فوکوس عمیق نمیبینم. اما برای این فیلم، این کار در راستای داستانگویی ضروری بود. اگر فیلم را فقط با فوکوس روی بازیگران فیلمبرداری میکردیم به فیلم بسیار متفاوتی تبدیل میشود. آلخاندرو میخواست تا قادر باشیم دنیای اطراف آنها را هم به همان شکل ببینیم.»
گرچه فیلمبرداری با فرمت بزرگ عمق میدان کمتری نسبت به فیلمبرداری با سنسورهای کوچکتر ایجاد میکند و این برخلاف اهداف «باردو» برای فوکوس عمیق است، خنجی باز هم ترجیح داد از دوربین الکسا ۶۵ استفاده کند. به گفته خنجی: «بازیگران مهمترین چیز هستند، و شیوهای که آن دوربین آنها را روی پرده بازتاب میدهد دوست دارم. آنها به نوعی حی و حاضرتر بهنظر میرسند. شیوهای که این [دوربین] زندگی را ثبت میکند منحصربهفرد است. برای من، این تنها دوربینی است که لذت فیلم را به ارمغان میآرود.»
یک استثنا در مورد ترجیحدادن الکسا ۶۵ از سوی خنجی به سکانس افتتاحیه بازمیگشت و تنها به دلایل عملگرایانه بود. باردو با یک نمای نقطهنظر از رویای سیلوریو در بیایان شروع میشود. او به سمت جلو میدود و سپس به آسمان پریده و لحظهای در هوا اوج میگیرد. این سکانس در صحرای ویزکاینو در مکزیک فیلمبرداری و برای ثبت نمای نقطه نظر سیال و سایههای بلند گیاهان کویری در نور صبح از یک پهپاد – که فقط وزن دوربین الکسا LF را تحمل میکرد – استفاده شد. سایه سیلوریو در نمای پایانی توسط تیم جلوههای ویژه بصری ایجاد شد، هرچند خنجی تمام تلاش خود را کرد تا از ایجاد حس اصالت [در آن تصویر] اطمینان حاصل کند…
یکی از صحنههایی که شاعرانگی را میتوان در آن یافت، صحنه جشن در کلوپ کالیفرنیا، یک پاتوق شبانه مشهور در مکزیکوسیتی، است. در نمایی که چندین دقیقه طول میکشد و با حضور چیزی حدود ۸۰۰ سیاهیلشکر گرفته شده، دوربین سیلوریو را در حالی دنبال میکند که از میان سیلی از افراد سرخوش عبور میکند. این نمای بلند با استفاده از دستگاه اری ترینیتی (Arri Trinity) به دست آمد، ترکیبی از استیدیکم و گیمبال (gimbal) که امکان دستیابی به زو ایایی غیرممکن را فراهم میکند. آری رابینز، اپراتور کهنهکار و متخصص حرکات پیچیده آکروباتیک با دوربین که در فیلمهایی چون «همه چیز همه جا به یکباره» و «لا لا لند» هم کار کرده، دستگاه ترینیتی را، که خنجی آن را «هیولا» مینامد، به دست گرفت…
خنجی گفت: «بهعنوان یک فیلمبردار، این تصاویر (مثل سیلوریو در کلوپ کالیفرنیا) شبها در رویاهای ما باقی میمانند. این زیبایی سینما است. من به این فیلم و به آلخاندرو خیلی وابسته هستم.» ساختن فیلمی مثل باردو مثل رفتن با یک نفر به یک سیاره دیگر است. امیدوارم باز هم چنین تجربهای داشته باشم، اما بعضی وقتها این اتفاق در طول زندگی شما یک بار رخ میدهد.»
منبع: Filmmaker