درباره پرحاشیه ترین برنامه این روزها

«عشق ابدی» واقعا درباره‌ عشق است؟

- 7 دقیقه مطالعه
«عشق ابدی» با هر آنچه ریالیتی‌شو را تعریف می‌کند بیگانه است و عشق را به یک شوخی تلخ بدل می‌کند.

به گزارش فیلم نت نیوز، از لحظه‌ای که اولین فریم از «عشق ابدی» روی صفحه ظاهر شد، چیزی در فضا غلط بود. نه به فضای مصنوعی یا لبخندهای قالبی شرکت‌کنندگان، بلکه به‌دلیل بوی تقلبی که از پس هر نگاه و حرکت بیرون می‌زد. «عشق ابدی» محصولی‌ است از جهان سطحی‌پسند یوتیوب، جایی که نمایش به‌جای واقعیت می‌نشیند، کلمات از معنا تهی می‌شوند و عشق بدل می‌شود به یک شوخی تلخ، شوخی‌ای با هزینه‌ ذهن مخاطب و اعتماد او به امکان رابطه‌ای اصیل. این نوشته، مرثیه‌ای‌ است برای آنچه که باید می‌بود و نشد، برای مفهوم انسانی عشق که قربانی منطق الگوریتم و کلیک شد.

در تعریف ابتدایی، ریالیتی‌شو قرار است نگاهی بی‌واسطه به زیست آدم‌ها باشد، جایی برای تجربه‌ بی‌نقاب احساس، رابطه و تصمیم. اما «عشق ابدی» با هر آنچه ریالیتی‌شو را تعریف می‌کند بیگانه است. این برنامه نه تنها صادق نیست، بلکه نمایشی کاذب از صداقت است. همه‌چیز، از انتخاب شرکت‌کنندگان تا طراحی موقعیت‌ها، مهندسی شده است برای بازتولید احساسات تصنعی، انگار یک شرکت تبلیغاتی مأمور شده باشد برای شبیه‌سازی عشق در آزمایشگاهی سرد و بی‌روح.

هیچ‌کدام از عناصر این نمایش، هویتی مستقل ندارند. قاب‌ها تکرار خام و نازل برنامه‌های موفق خارجی‌اند، ولی بدون ریزبینی یا درک فرهنگی. نورهایی که کور می‌کنند، رنگ‌هایی که فریاد می‌زنند، تدوینی که مثل تیزر موبایل‌فروشی عمل می‌کند و کلام‌هایی که بی‌رحمانه بر هر مکث احساسی شلاق می‌زنند. انگار تیم تولید از تماشای کلیپ‌های انگیزشی یوتیوب مستقیما به میز تدوین آمده باشد.

نقطه‌ دردناک‌تر در محتواست. نام این برنامه «عشق ابدی»‌ است، اما هر آن‌چه در آن می‌گذرد چیزی‌ است جز عشق. آدم‌هایی با ظاهری شبیه اینفلوئنسرهای اینستاگرام، با واژگانی فقیر، گفت‌وگوهایی بی‌معنا و روابطی که گویی فقط برای لحظه‌ای ثبت در قاب ساخته شده‌اند. هیچ‌چیز در رفتار آن‌ها با دیگری رنگ تعلق ندارد. عشق در اینجا نه پیوند، که میدان رقابت است؛ نه اعتماد، که تاکتیک برای بقا در مسابقه. آنچه از شرکت‌کنندگان می‌بینیم نه تجربه‌ای انسانی، که بازسازی فرمولی از درام سطحی‌ است: درگیری، گریه، آشتی، دوباره دعوا.

انسانی از تجربه‌ای عاشقانه کنار رفته است

هیچ قوس روایی مشخصی در برنامه نیست. آغازها و پایان‌ها بی‌معناست. هر اپیزود مثل پست اینستاگرامی است که فقط به‌خاطر تیتر و تصویر دیده می‌شود. نه نقطه‌ اوجی، نه گره‌گشایی، نه رشد شخصیتی. شخصیت‌ها درجا می‌زنند، بی‌تغییر، بی‌تعهد، گویی تنها هدف‌شان ماندن در کادر است. حتی حذف شرکت‌کنندگان هم فاقد بار احساسی‌ است؛ یکی می‌رود، دیگری جایش را می‌گیرد، انگار نه انگار که انسانی از تجربه‌ای عاشقانه کنار رفته است.

از منظر بصری، برنامه بیشتر به پروژه‌ دانش‌آموزی می‌ماند تا تولید حرفه‌ای. دوربین‌ها بی‌ثبات، صداگذاری مزاحم. در مواردی حتی افکت‌های صوتی چنان اغراق‌آمیز است که برنامه از سطح جدیت خارج و وارد قلمرو کمدی ناخواسته می‌شود. تدوین بی‌رحمانه و بی‌ریتم، لحظات احساسی را نابود و مخاطب را گیج رها می‌کند.

مهم‌ترین آسیب اما به روان مخاطب وارد می‌شود. نمایش چنین نسخه‌ای از عشق، انتظاری بیمارگونه از رابطه می‌سازد. عشق در این برنامه مساوی‌ است با توجه گرفتن، رقابت، حذف، انتخاب دوباره. مفهوم وفاداری، احترام، شناخت، همه در برابر کلیک‌پذیری ذبح می‌شوند. مخاطب نوجوان، که در مرحله‌ شکل‌گیری نگاه عاطفی‌ است، با دیدن این تصاویر ممکن است عشق را چیزی بداند برای بردن یا باختن، نه برای زیستن.

بدتر آن‌که این نمایش توانسته بازدید خوبی بگیرد. الگوریتم، بی‌اعتنا به محتوا، تنها به واکنش‌ها اهمیت می‌دهد. در جهانی که هشتگ و ترند تعیین‌کننده‌ ارزش‌اند، «عشق ابدی» به‌خاطر تیترهای جنجالی و نماهای اغواگرانه‌اش دیده شده و این دیدن، چرخه‌ تولید بی‌محتوای بعدی را تشویق می‌کند. مخاطب، ناخواسته، بدل می‌شود به سرمایه‌ی بازتولید این فریب.

آیا این برنامه راهی برای بهبود دارد؟ شاید، اگر مفهوم عشق را از ابتدا بازتعریف کند. اگر سازندگان دست از مهندسی احساس بردارند، اگر فضا و موقعیت را برای بروز احساسات واقعی مهیا کنند، اگر اسپانسرها را از صحنه بیرون ببرند و دوربین را خنثی کنند، شاید روزنه‌ای برای حقیقت باز شود. اما تا وقتی فرمول موفقیت بر کلیک، فالو و تبلیغ استوار باشد، هیچ امیدی به اصلاح نیست.

«عشق ابدی» نه تنها برنامه‌ای شکست‌خورده است، بلکه آینه‌ای‌ است از انحطاطی جمعی در تعریف عشق. این برنامه نه نقد که فریاد نیاز دارد، نه اصلاح که بازتعریف. عشق را نمی‌توان در رقابت سنجید، نمی‌توان با اسپانسر تزیین کرد، نمی‌توان مثل تیک‌تاک برچسب زد. عشق، اگر هنوز معنایی دارد، باید از قاب‌هایی چون «عشق ابدی» رهایی یابد تا دوباره به انسان بازگردد. آنچه اکنون داریم، تنها نمایشی‌ است بی‌محتوا، تهی و اندوه‌بار از مفهومی که روزگاری نجیب بود و اکنون ملعبه‌ محتواست.

محمد سجادیان

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها