«مجمع کاردینالها»؛ پشتپرده انتخاب پاپ در یک درام مهیج
به گزارش فیلمنت نیوز، «مجمع کاردینالها» درامی ماجرایی با بازی رالف فاینس، استنلی توچی، جان لیثگو و ایزابلا روسلینی است که در سال ۲۰۲۴ اکران شد. کارگردانی این فیلم را ادوارد برگر برعهده داشت که پیش از این فیلم جنگی «در جبهه غرب خبری نیست» (۲۰۲۲) به کارگردانی او با تحسینهای فراوانی روبهرو شده بود. شخصیت اصلی «مجمع کاردینالها» کاردینالی به اسم لارنس (با بازی رالف فاینس) است که، پس از درگذشت پاپ، باید مدیریت جلسات انتخاب پاپ بعدی را بر عهده داشته باشد اما خود را در دل مجموعهای از توطئهها و موقعیتهای پیچیده گرفتار مییابد. «مجمع کاردینالها» که اقتباسی از رمانی به همین نام به قلم رابرت هریس بود، به یکی از فیلمهای مهم ۲۰۲۴ تبدیل شد که هشت نامزدی را در جوایز اسکار به دست آورد و جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را هم تصاحب کرد.
فیلم مجمع کاردینالها را میتوانید با زیرنویس فارسی در فیلمنت تماشا کنید
بازی تاجوتخت
چه میشود اگر حالوهوای معنوی واتیکان را با قصهای بهشدت مادیگرایانه و مطابق با الگوی همیشه محبوب تلاش رقبایی ناسازگار برای رسیدن به قدرت ترکیب کنیم؟ نتیجه، «مجمع کاردینالها» است. فیلم جدید ادوارد برگر یک فیلم متعارف مذهبی نیست که قرار باشد تصاویری از نیایشهای روزانه اسقفهای اعظم را به ما نشان دهد بلکه یک تریلر سیاسی است؛ اثری شبیه «بازی تاجوتخت» یا «خانه پوشالی» که نبرد هولناک آدمها را بر سر قدرت نشان میدهند. رابرت هریس (نویسنده کتاب «مجمع کاردینالها») و، بهتبع او، پیتر استراگان (فیلمنامهنویس این فیلم) هم رویکردی معمایی را برگزیدهاند. با داستانی پر از توطئه روبهروییم که طی آن هر چند دقیقه یا راز مگویی از گذشته یکی از شخصیتها افشا میشود یا ویژگی جدیدی را در یکی از آدمها شناسایی میکنیم که میتواند مسیر داستان را تغییر دهد. تعدد این پیچها و فاششدن آنها بهشکلی تدریجی و حسابشده یکی از عواملی است که باعث میشود تماشای «مجمع کاردینالها» تجربه خستهکنندهای نباشد.
تاکید بر وسوسه قدرت که در طول فیلم تقریبا در همه شخصیتها (شاید بتوان گفت جز یک نفر) ریشه میدواند، باعث میشود تا کشیشهای درگیر انتخاب پاپ جدید نه افرادی مقدسمآب بلکه انسانهایی کاملا عادی بهنظر برسند و این یکی دیگر از جنبههای جذاب «مجمع کاردینالها» است. کشیشهای فیلم نه افرادی معنوی، دور از اجتماع و درگیر دغدغههای آنجهانی، بلکه اتفاقا انسانهایی امروزی (یا در مواردی، انسانهایی که سعی میکنند به شرایط زندگی در دنیای امروز نزدیک شوند) جلوه میکنند که اتفاقا بیش از هر چیز میتوان نقاط ضعف آنها را درک کرد. این عادیبودن آدمهایی که کمتر در مجامع عمومی دیده میشوند (که آن را نهتنها در فرآیند توطئهچینی برای انتخاب پاپ جدید بلکه حتی در امور روزمرهای همچون سیگار کشیدن برخی از آنها میبینیم) و ممکن است از دور افرادی مرموز و کنجکاویبرانگیز بهنظر برسند (فارغ از اینکه مناسبات روزمره واتیکان چقدر به آنچه در «مجمع کاردینالها» میبینیم نزدیک است) به تماشاگران کمک میکند تا خود را نزدیکتر به شخصیتهای فیلم احساس کنند.
در این راه اجرای باکیفیت برگر و همکارانش هم به کمک فیلم آمده است. سازندگان «مجمع کاردینالها» فضای وقوع حوادث را همچون زندانی به تصویر کشیدهاند که شخصیتها در آن محصورند؛ تمهیدی که هم با شرایط آدمها (و انزوای اجباریشان در طول فرایند انتخاب پاپ) همخوان است و هم با روایت معمایی و مبتنی بر پنهانکاریِ فیلم. بهطور جزییتر میتوان به مواردی چون نورپردازی دقیق «مجمع کاردینالها» اشاره کرد که متناسب با حسوحال صحنهها تغییر میکند و باعث میشود که درک بهتری از حالوهوای آدمها (بهویژه کاردینال لارنس) پیدا کنیم.
فیلمی درباره امروز
خواسته یا ناخواسته، «مجمع کاردینالها» به فیلمی نزدیک به بخشی از دغدغههای سیاسی روز تبدیل شده است. فلسفه رایدادن در سالهای اخیر بهواسطه اتفاقاتی چون چند انتخابات اخیر ریاست جمهوری در آمریکا به بحثی بنیادیتر از همیشه تبدیل شده است. احتمالا افراد زیادی در کشاکش رایدادن یا رایندادن به سوال مشابهی فکر کردهاند: «اگر در انتخاباتی که میتواند بر سرنوشت میلیونها نفر تاثیر بگذارد، تمام گزینهها فرسنگها با ایدهآل ما فاصله داشتند، چه باید کرد؟». سازندگان «مجمع کاردینالها» با انتخاب افرادی متعلق به جناحهای گوناگون فکری، این پرسش را به دغدغهای عمومی پیوند میزنند. یک لیبرال بیدستوپا، یک محافظهکارِ مشکوک، یک متحجر تمامعیار، و نفر چهارمی که بهظاهر و در مجموع عقایدی پذیرفتنی دارد اما از گذشتهای مشکلدار رنج میبرد و البته برخی از عقایدش مشکوک بهنظر میرسند، چهار نفری را تشکیل میدهند که گزینههای اولیه انتخاب بهعنوان پاپ جدید بهنظر میرسند. بخش مهمی از «مجمع کاردینالها» به سرگردانی کشیشها میان انتخاب چهار نفری اختصاص دارد که انتخاب هر کدام ممکن است مشکلزا باشد.
فراموش نکنیم که معضل انتخاب میان گزینههای نامطلوب محدود به امر سیاسی نمیشود بلکه مشکلی است که همه ما در زندگی روزمرهمان نیز با آن دستبهگریبانیم بنابراین پرداختن به این سوژه عمومیتی به «مجمع کاردینالها» میبخشد که میتواند تماشای آن را برای طیف گستردهای از تماشاگران (حتی خیلی از کسانی که علاقهای به دانستن سازوکارهای واتیکان ندارند) به تجربهای جذاب تبدیل کند.
موانع تبدیل به یک فیلم درخشان
شاید بتوان تا قبل از نیم ساعت پایانی «مجمع کاردینالها» هم ایراداتی چون ناگهانی یا تصادفی بهنظر رسیدن برخی از رازهای فاششده را به فیلم وارد دانست ولی فیلم در مجموع با موفقیت گرهافکنی کرده، بحرانها را بهشکلی پلکانی گسترش داده و شرایط را، مرحله به مرحله، وخیمتر میکند. با این وجود در دقایق پایانی شرایط تغییر میکند. مهمترین مشکلات «مجمع کاردینالها» را در دقایق پایانی میتوان چنین بیان کرد:
۱) فیلم در پایانبندی به معضل شعاریشدن دچار میشود. یکی از برگهای برنده فیلم در دو سوم ابتدایی این است که گرچه موضوع فیلم شباهتهای تاملبرانگیزی با برخی از اتفاقات روز دارد اما این شباهت تقریبا هرگز بهشکل مستقیم مورد اشاره قرار نمیگیرد و داستان محدود به زیروبمهای انتخاب یک پاپ جدید میماند درحالیکه در دقایق پایانی مجموعهای از معضلات جهان امروز بهشکلی تیتروار مطرح میشوند تا مروری روزنامهوار بر شرایط امروز دنیا (از حقوق اقلیتهای جنسیتی گرفته تا کشتارهایی که در نقاط مختلف دنیا بهاسم دین صورت میگیرد) داشته باشیم و احتمالا سری هم بهنشانه افسوس تکان دهیم. رویکرد فیلم در قبال اتفاقات تاسفآور جهانی بیشتر شبیه شبکههای اجتماعی است که در آنها خبری را میخوانیم، تاسفی سریع میخوریم و سراغ خبر بعد میرویم. شعاریشدن «مجمع کاردینالها» از عمقنیافتن برخی از مباحث مطرحشده ناشی میشود.
۲) نشانهگذاریهای فیلم برای فهماندن تحولات شخصیتی گلدرشت بهنظر میرسند و همین امر فرصت کشفوشهود را از تماشاگر میگیرد. بهعنوان مثال اگر باری از روی دوش شخصیت اصلی برداشته میشود، چنان نوری بر او تابیده میشود (مثلاً در معرض نور خورشید قرار میگیرد) که مفهوم «رستگاری» را بتوان در همان لحظه اول از ذره ذره فضای صحنه استنباط کرد. این نشانهگذاریها البته در دقایق پیشین هم وجود داشتند اما عموما بهشکلی ظریفتر در دل فیلم پنهان شده بودند. انگار از این جنبه هم انتقال مضامین اصلی برای سازندگان اهمیت بیشتری از پیچیدگی درام پیدا میکند.
۳) اغراق نیست اگر نحوه گرهگشایی داستان را نوعی کلکزدن بدانیم! هر چند حضور ناگهانی یک شخصیت بهظاهر بیربط در نیمه اول فیلم میتواند به ما بفهماند که این شخصیت قرار است نقش مهمی در گرهگشایی ایفا کند اما نحوه تبدیلشدن او به محور ماجرا به معضل شعاریبودن دامن میزند. همانطور که اشاره شد بحران اصلی و بخش اعظم درگیرکنندگی احساسی «مجمع کاردینالها» ناشی از ایجاد شرایطی است که در آن تمام از راهحلهای در دسترس فاصله زیادی با حالت ایدهآل دارند. با این وجود، راهحل نهایی از جایی خارج از این محدوده نازل میشود و این، نوعی سادهسازی قضیه محسوب میشوند.
این مشکلات باعث میشوند تا «مجمع کاردینالها» در دقایق پایانی به فیلمهای پرشماری شباهت پیدا کند که سعی میکنند با اشاره به مضامین مُد روز برای خود اعتبار بخرند. با این وجود، تازهترین ساخته ادوارد برگر کماکان بهخاطر تصویر نسبتا تازهاش از مناسبات واتیکان، اجرای خوب برگر، بازی تحسینبرانگیز تیم بازیگریاش و پرداختن به مسائلی که میتوانند پرسشهای مهمی را در مورد نحوه تصمیمگیری در قبال برخی از اتفاقات پیرامون در ذهن ما ایجاد کنند، فیلمی است که میتوان تماشای آن را به گروههای مختلفی از تماشاگران توصیه کرد.
آریا قریشی