«هفت بهارنارنج» عاشقانهای با چاشنی فراموشی
به گزارش فیلم نت نیوز، روان انسان به واسطه پیچیدگیهایش، فضای مناسبی را در اختیار نویسندگان برای خلق آثاری در این رابطه قرار میدهد به ویژه در عرصه ادبیات که در آن راه برای تخیل نویسنده کاملا باز بوده و میتواند به خلق آثاری درخشان منجر شود. سینما نیز از این منبع غنی به خوبی بهره گرفته و اقتباسهای زیادی انجام داده است. زوال عقل یکی از دسته اختلالهایی است که به واسطه پیچیدگی و هولناک بودنش مورد توجه فیلمنامهنویسها و کارگردانها قرار گرفته و به تولید آثاری با کیفیتهای متفاوت منتهی شده است؛ از نمایشنامه درخشان «پدر» نوشته فلوریان زلر و فیلم جذاب و تاثیرگذاری که براساس آن با بازی آنتونی هاپکینز ساخته شده تا فیلم متوسطی به نام «کفشهایم کو» به کارگردانی کیومرث پوراحمد که مورد توجه مخاطبان عام و خاص قرار نگرفت. «هفت بهارنارنج» ساخته فرشاد گلسفیدی که به تازگی در سینما آنلاین پلتفرم فیلمنت به نمایش درآمده است، یکی دیگر از همین دسته آثار به حساب میآید.
«هفت بهار نارنج» با بازی علی نصیریان قصه پیرمردی به نام شمس است که زمانی استاد ادبیات دانشگاه بوده و حال با نشانههای آشکار زوال عقل به کمک پرستاری به نام سارا زندگیاش را میچرخاند. سکانس نخست فیلم که در آن شمس در کنار همسر جوانش نشسته و از تپه مشرف به جاده به اتومبیلها و سرنشینهایش نگاه میکنند، افتتاحیه هوشمندانهای برای فیلمی است که قهرمانش به آلزایمر مبتلاست چراکه فرد درگیر با این بیماری همواره همسر خود را جوان و به همان شکلی میبیند که در گذشته بوده است.
در پرده نخست، شخصیتهای دیگری هم وارد این قصه جمع و جور میشوند که یکی از آنها شاگرد سابق استاد و گوسفندفروش فعلی است که علاقه نصفه و نیمهای هم به سارا دارد. دیگری هم ستار پزشک میانسالی است که گهگاه به شمس سر میزند و به نظر دوستیشان قدمت زیادی دارد. گلسفیدی برای رساندن قصه به نقطه عطف نخست، دختربچهای را وارد داستان میکند که پدرش برای یک روز او را به شمس سپرده است. با ورود او، تماشاگر پی به در کما بودن طلعت همسر شمس و زندگی نباتی شش سالهاش برده و ماجرای فرزند نداشتن این دو نفر نیز پررنگتر میشود. در نیمه میانی فیلم که ریتم نسبتا کندی هم دارد، شمس موقعیت بغرنجتری پیدا کرده و روح و روان و وجدانش به یک چالش سخت فراخوانده میشود. در این مسیر، سارا هم که رفتار دلسوزانهای نسبت به شمس دارد تغییر وضعیت داده و زمینه را برای رسیدن فیلمنامه به نقطه عطف دوم مهیا میکند. شمس به عنوان شخصیتِ محوری، شخصیت کار شدهای دارد که بخش مهمی از بار دراماتیک فیلم را به دوش کشیده و رابطه عاشقانه یک طرفهای که با همسر رو به احتضار خود دارد، خاص و در عین حال قابل باور از کاردرآمده است.
فرشاد گلسفیدی که سابقه قابل اعتنایی به عنوان مدیرفیلمبرداری در سینما و به ویژه تلویزیون دارد، در نخستین ساخته سینمایی خود سراغ قصهای با شخصیتهای اندک و ریتمی آرام رفته و تلاش کرده تا رخوت حاکم بر زندگی قهرمان خود را به تصویر بکشد. در این رابطه هم گاه ظرافتهایی به خرج داده و روی موضوعاتی مانور داده که نشان از شکافی بزرگ بین نسلهای مختلف دارد. برای مثال میتوان به علاقه شمس به مطالعه مجلات و حل جدول اشاره کرد در حالی که شاگرد سابقاش حرف از دنیای مدرن و گوشی هوشمند میزند. نخستین نمای فیلم هم نمایی درشت از یک رادیوی ترانزیستوری قدیمی است که دستی آن را روی موجهای مختلف میبرد. شمس نمایندهای از نسل شنیداری است که در آخر فیلم دنیای واقعی و ذهنیاش با صدای ایستگاههای مختلف رادیویی درهم میآمیزد. سابقه گلسفیدی در مقام فیلمبردار نیز در نخستین تجربه کارگردانی کاملا به کارش آمده و وجوه بصری فیلم را غنیتر کرده است.
«هفت بهارنارنج» که از عدد هفت در شکل گرفتن آن بهرهای دراماتیک گرفته شده، بسیار به بازیگر نقش اول خود علی نصیریان مدیون است که برخی از خامیهای یک فیلم اولی را پوشانده است؛ بازیگر بزرگی که همچنان در هشتاد و چند سالگی درخشان ظاهر شده و به نظر میرسد که با شخصیت شمس زندگی کرده است به ویژه در سکانسهایی که قرار بر تحریک احساسات تماشاگر بوده و نصیریان با تکیه بر زبان بدن آن را به بهترین شکل به اجرا درآورده است. این فیلم از آن جهت در کارنامه پربار بازیگری نصیریان مهم به نظر میرسد که سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را برایش به ارمغان آورد که کاملا شایسته دریافت آن به نظر میرسد. فرهاد آئیش و هومن حاجیعبداللهی نیز در نقشهای مکمل فیلم، متقاعدکننده بوده و بر جذابیتهای فیلم افزودهاند.
«هفت بهارنارنج» از آن دسته فیلمهایی است که برای اکران عمومی و با توجه به حضور پررنگ سینمای کمدی روی پردههای نمایش، چندان مناسب نبوده و در اکران آنلاین میتواند مخاطبان بیشتری برای خود دست و پا کند.
محمد جلیلوند
هفت بهارنارنج فقط در سینما آنلیان فیلم نت