کمپین «سلاحها» و هنر پنهان کردن حقیقت/ راز در جعبه بماند!
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلمنت نیوز، فیلم ترسناک «سلاحها» به کارگردانی زک کرگر خالق «بربر» (Barbarian) در تابستان ۲۰۲۵ با کمپینی تبلیغاتی غیرمتعارف و معمایی سر زبانها افتاد. این کمپین برخلاف رویه معمول هالیوود، اطلاعات روشنی از داستان فاش نمیکرد و بهجای آن بر ابهام و کنجکاوی مخاطبان بنا شده بود. استودیو Warner Bros. Discovery با همکاری کرگر تصمیم گرفتند مخاطبان را با یک سوال بزرگ مواجه کنند: چرا ۱۷ کودک یکشبه ناپدید شدند؟ تمامی تبلیغات حول این معما شکل گرفت و از دادن هرگونه پاسخ یا سرنخ واضح خودداری شد.
به گفته کرگر، ماموریت آنها در بازاریابی فیلم این بود که «سوال را برجسته کنیم و از جواب فاصله بگیریم»؛ رویکردی که برخلاف معمول، مدیران استودیو نیز کاملا از آن حمایت کردند. در ادامه، راهبردهای این کمپین مرموز را بررسی میکنیم و بازخورد مخاطبان و تاثیرش بر موفقیت فیلم را تحلیل میکنیم.
یکی از ویژگیهای شاخص کمپین «سلاحها» خودداری آگاهانه از افشای جزئیات داستان بود. نخستین تیزر فیلم در اواخر آوریل منتشر شد. یک ویدیوی کوتاه و رمزآلود بهجای نمایش صحنههای واضح از فیلم، تصاویری وهمآلود (از جمله فیلم دوربین مداربسته سیاهوسفید از کودکان) را نشان میداد. این تیزرِ مرموز، موجی از گمانهزنی درباره موضوع فیلم در شبکههای اجتماعی بهپا کرد. به بیان دیگر، خود حدسوگمانهای مخاطبان تبدیل به موتور تبلیغاتی فیلم شد و این همان چیزی بود که مسئولان وارنر از آغاز قصد داشتند به آن دامن بزنند چنانکه یکی از مدیران بازاریابی WBD این رویکرد را «بزرگترین سلاح» کمپین نامید.
استراتژی ابهامآفرینی
کمپین «سلاحها» بر ایجاد حس معما در ذهن مخاطب متمرکز بود. برای این منظور از تاکتیکهای مختلفی بهره گرفته شد. تریلرهای فیلم بهجای روایت خط داستانی، بیشتر بر نمایش وضعیت رازآلود پس از ناپدیدشدن کودکان تکیه داشتند و عمدا پاسخ روشنی به پرسشها نمیدادند. حتی عنوان فیلم (Weapons به معنی سلاحها) خود عمدا گمراهکننده و مبهم انتخاب شده است.
کرگر میگوید از این عنوان خوشش میآمد چون تماشاگر را وادار میکرد بیشتر فکر کند و لایههای زیرین را حدس بزند. جالب آنکه حتی پس از نمایش فیلم هم بسیاری از بینندگان کاملا مطمئن نبودند عنوان «سلاحها» دقیقا به چه چیزی اشاره دارد. این نامگذاری اسرارآمیز بخشی از برندینگ فیلم شد و در پوسترها و تیزرها بدون هیچ توضیح اضافهای تکرار میشد تا حس کنجکاوی را تقویت کند.
تیزرها و محتوای مرموز
بخش مهمی از کمپین، عرضه محتوایی بود که به شکلی واقعنما مخاطب را درگیر کند. استودیو یک وبسایت تعاملی به نشانی MaybrookMissing.net راهاندازی کرد که کاملا شبیه یک وبسایت محلی خبری به نظر میرسید. در این وبسایت، داستان فیلم در قالب خبرهای جعلی اما باورپذیر ارائه شد؛ از تیتر اصلی «۱۷ کودک محلی راس ساعت ۲:۱۷ بامداد بهطور همزمان خانههایشان را ترک کردند» گرفته تا گزارشهایی درباره تحقیقات پلیس محلی و نگرانی والدین.
در متن این خبرها، هیچ اشاره مستقیمی به عناصر ماورایی یا جنایی خاصی نمیشد و صرفا بر حیرتآور بودن واقعه تاکید میکردند. جالب اینجاست که در کنار این اخبار، جزئیات فرعی مانند یک دستور آشپزی هاتداگ یا صفحه انجمن اولیا و مربیان مدرسه نیز در سایت گنجانده شد تا فضای یک وبسایت محلی واقعی بازسازی شود و واقعنمایی کمپین بالاتر رود.
عنصر خلاقانه دیگر، گنجاندن ایستراگ (نشانههای مخفی) برای طرفداران نکتهسنج بود مثلا در وبسایت MaybrookMissing یک خبر فرعی درباره «کشف زندان مخفی در یک خانه اجارهای» منتشر شد که در واقع اشارهای پنهان به داستان فیلم قبلی کرگر «بربر» بود. تنها مخاطبانی که آن فیلم را دیده بودند متوجه این ارتباط میشدند و همین، بحثهای بیشتری را در محافل هواداری برمیانگیخت.
مدیران بازاریابی وارنر اذعان کردند که نمایش ایستراگها در عین حفظ غافلگیریهای اصلی، یک مرز باریک است که باید با دقت مدیریت میشد تا مبادا راز اصلی لو برود. با این حال، این جزئیات ظریف به مشارکت هرچه بیشتر مخاطبان کمک کرد بیآنکه رازهای بزرگ داستان فاش شود.

تاکتیکهای ارتباطی با مخاطب
رویکرد کمپین «سلاحها» در ارتباط با مخاطبان، تشویق مشارکت فعال بهجای دریافت منفعل اطلاعات بود. به بیان دیگر، بهجای اینکه استودیو اطلاعات را مستقیما به مخاطب بدهد، او را ترغیب میکرد خود به دنبال اطلاعات بگردد و نظریهپردازی کند. انتشار تیزرهای مبهم در شبکههای اجتماعی و سکوت عوامل فیلم درباره جزئیات داستان، فضایی فراهم کرد که در آن طرفداران شروع به بحث و تبادل حدسهای خود کردند. ویدئوی تبلیغاتی اولیه که تنها صحنههایی ترسناک و بیشرح را نشان میداد (از جمله کودکی که در تاریکی با حالتی غیرعادی میدود)، در تیکتاک و ردیت بارها بازنشر شد و کاربران تلاش میکردند از دل آن سرنخی بیرون بکشند. استودیو نیز با زیرکی از این گفتگوهای خودجوش بهره برد. بدون اینکه چیزی تایید یا تکذیب کند، نظارهگر بود تا کنجکاوی به اوج برسد. به گفته کرگر، مسئولان تبلیغات حتی از او خواستند در برابر تئوریهای منتشرشده سکوت کند و به سوال دامن بزند، نه اینکه جواب دهد.
در پشتصحنه، تیم بازاریابی وارنر یک ایده خلاقانه دیگر نیز مطرح کرد: اجرای نوعی بازی واقعیت جایگزین یا ARG برای درگیرسازی عمیقتر مخاطبان. آنها این ایده را به کرگر پیشنهاد دادند و گفتند که میخواهند وبسایتی بسازند که وانمود کند این اتفاقات واقعا رخ داده است. کرگر در ابتدا مردد بود و نگرانی اخلاقی داشت. او فکر میکرد «ما داریم مردم را فریب میدهیم»، میترسید تماشاگران وقتی بفهمند ماجرا صرفا تبلیغ فیلم بوده دلزده شوند و احساس کنند بازی خوردهاند، اما تیم بازاریابی به او اطمینان داد که این روش موثر خواهد بود و از او خواستند به برنامهشان اعتماد کند. نتیجه نشان داد حق با آنها بوده است. (کرگر بعدا اذعان میکند که واکنش مثبت مخاطبان تمام تردیدهایش را برطرف کرد و اکنون خود او یکی از تحسینکنندگان این کمپین شده است).
نوستالژی دهه ۹۰
از نکات جالب کمپین «سلاحها» بهرهگیری هوشمندانه از حالوهوای نوستالژیک دهه ۱۹۹۰ بود. این تم نوستالژی در عناصر مختلفی به چشم میآمد. سبک طراحی وبسایت و فونت تیترهای خبری آن که یادآور صفحات اینترنتی قدیمی بود. کیفیت بصری ویدئوهای تبلیغاتی که حالتی شبیه نوارهای VHS یا تصاویر آرشیوی دهه ۹۰ داشتند. حتی ایده گمشدن دستهجمعی کودکان در یک شهر کوچک، تداعیکننده داستانهای دلهرهآور اواخر قرن بیستم (دوران پیش از گوشیهای هوشمند و نظارت دائمی) است. این تم نوستالژیک دو کارکرد داشت: نخست، مخاطبان مسنتر را به یاد وحشتهای کلاسیک آن دوره میانداخت و حس رمزآلود آشنایی را در آنها زنده میکرد. دوم، برای نسل جوانتر فضایی متفاوت و غیرمدرن خلق میکرد که در آن ارتباطات محدودتر و رازها پنهانماندنیتر بودند. به بیان دیگر، کمپین به مخاطب القا میکرد که با معمایی طرف است که در دوران سادهتر (و ترسناکتر) دهه ۹۰ ریشه دارد.
همکاری پشتصحنه با استودیو
موفقیت این کمپین حاصل هماهنگی کمنظیر میان کارگردان و تیم بازاریابی وارنر بود. جالب اینکه مدیران ارشد بازاریابی استودیو (که معمولا ترجیح میدهند پیام فیلمها را تا حد ممکن شفاف به گوش همه برسانند)، در این مورد به کرگر و ایدههای غیرمتعارفش اعتماد کردند. از قرار معلوم، موفقیت قبلی کرگر با فیلم Barbarian که آن هم بخش زیادی از جذابیتش را مدیون غافلگیریهای داستانی بود، مدیران وارنر را مجاب کرده بود تا این بار نیز ریسک رمزآلود نگهداشتن داستان را بپذیرند. آنها حتی برای جلوگیری از درز ناخواسته اطلاعات، اقدامات ویژهای انجام دادند به عنوان مثال، گفته میشود در نمایش فوتیج فیلم در رویداد سینماکان، فقط چند صحنه کنترلشده (و بسیار گنگ) نمایش داده شد. این تصاویر آنقدر مبهم بودند که برخی خبرنگاران حاضر، داستان را اشتباه حدس زدند.
در مجموع، استراتژی کمپین «سلاحها» را میتوان شبیه رازی در جعبه توصیف کرد؛ یعنی روشی که در آن بهجای اینکه پاسخ معما در اختیار مخاطب گذاشته شود، ترغیب میشود جعبه را خودش باز کند.
این کمپین گونهای بازی با واقعیت پیرامون فیلم خلق کرد که در اصطلاح بازاریابی به آن بازی واقعیت جایگزین (ARG) میگویند؛ رویکردی که پیش از این نیز در فیلمهایی مثل «کلاورفیلد» (Cloverfield) و «منطقه نه» (District 9) به کار گرفته شده بود.

بازخورد مخاطبان و رسانهها و تاثیر کمپین بر علاقهمندی به فیلم و فروش گیشه
کمپین مرموز «سلاحها» به سرعت تبدیل به بخشی از گفتگوهای سینمایی سال ۲۰۲۵ شد. واکنش مخاطبان، بهویژه در فضای آنلاین، نشان داد که این رویکرد متفاوت تا چه حد موثر بوده است. از همان زمان انتشار اولین تیزر و راهاندازی وبسایت، شبکههای اجتماعی پر شد از نظریهپردازیهای طرفداران درباره علت ناپدیدشدن کودکان. در تیکتاک و توییتر، هشتگ #Weapons ترند شد و کاربران هر کدام فرضیهای مطرح میکردند. یکی دخالت موجودات فضایی را حدس میزد، دیگری یک فرقه شیطانی را مقصر میدانست.
کرگر در مصاحبهای اشاره کرد که تئوری «پای آدمفضاییها در میان است» از محبوبترین حدسها میان طرفداران بوده و خودش نیز از خلاقیت این ایده لذت برده است. با این حال، عوامل فیلم هوشمندانه هیچیک از این حدسها را تایید یا رد نکردند تا مبادا چیزی لو برود. این حجم از گمانهزنی که هم سرگرمکننده بود و هم خبرساز عملا همان تبلیغی را انجام میداد که کمپین میخواست. همه درباره «سلاحها» حرف میزدند بیآنکه واقعا بدانند ماجرا چیست.
رسانهها نیز به سرعت متوجه جذابیت این کمپین شدند و آن را مورد تحسین و تحلیل قرار دادند. نشریه تبلیغاتی Adweek کمپین «سلاحها» را نمونهای معرفی کرد که چگونه میتوان با پیامهای رمزآلود و حالوهوای نوستالژیک، عطش کنجکاوی را در مخاطب برانگیخت. بسیاری از منتقدان اشاره کردند که وارنر توانسته است یک فیلم اورجینال را با رازی که در دل دارد مانند یک رویداد بزرگ جلوه دهد؛ کاری که معمولا فقط فیلمهای ابرقهرمانی یا فرنچایزهای مشهور انجام میدهند. حتی ددلاین در گزارش باکسافیس خود، کمپین «سلاحها» را یک «شاهکار جعبهمعما» توصیف کرد که تماشاگران را با پرسش «چه بر سر آن کودکان آمده؟» به سینما کشاند.
مجله Vanity Fair نیز در مقالهای با عنوان کنایهآمیز (ما درباره «سلاحها» حرف نمیزنیم) نوشت: این فیلم در تابستان امسال بیش از هر فیلم دیگری رازهایش را حفظ کرده بود (حتی بیش از فیلمهای بزرگ کمیکبوکی) و همین رویکرد ضدروند معمول، آن را به پدیدهای منحصربهفرد تبدیل کرد. به تعبیر این مجله، در فصلی که پر از فیلمهای دنبالهدار و قابلپیشبینی بود، تنها «سلاحها» بود که تماشاگران را گرسنه اطلاعات نگه داشت و از این راه سود برد.
از نظر جلب علاقهمندی پیش از اکران، کمپین کاملا موفق عمل کرد «سلاحها» تا قبل از نمایش عمومی بدل به نامی آشنا در میان علاقهمندان سینما شده بود، آنهم در حالیکه هیچکس دقیقا نمیدانست با چه فیلمی مواجه خواهد شد. حتی کسانی که عاشق ژانر وحشت نبودند نیز مجذوب این راز شده بودند. برخی تحلیلگران این وضعیت را با مورد The Blair Witch Project یا «پروژه جادوگر بلر» مقایسه میکردند که مردم برای فهمیدن واقعیت ماجرا به سینماها هجوم بردند. در واقع، کمپین دهانبسته «سلاحها» خود تبدیل به یک کمپین دهانبهدهان شد؛ یعنی همه درباره فیلم حرف میزدند بیآنکه چیزی از داستان بگویند. این «کنجکاوی جمعی» بهترین پیشدرآمد برای فروش بلیتها بود.
روز اکران، میزان اشتیاق ایجادشده به خوبی در ارقام گیشه منعکس شد. «سلاحها» در افتتاحیه آمریکای شمالی به فروشی در حدود ۴۲ میلیون دلار دست یافت. رقمی خیرهکننده برای یک فیلم ترسناک اورجینال (بهعنوان قیاس، افتتاحیه «بربر» تنها ۱۰ میلیون دلار بود). فیلم در هفتههای بعد نیز به لطف بازخورد مثبت تماشاگران و منتقدان، فروش قدرتمندی داشت و مجموعا بیش از ۲۵۰ میلیون دلار در جهان کسب کرد. چنین موفقیتی بیشک حاصل ترکیب یک کمپین تبلیغاتی عالی و یک اثر سرگرمکننده باکیفیت بود. بسیاری از کارشناسان معتقد بودند که اگر فیلم به وعدهاش عمل نمیکرد و تماشاگران را راضی از سینما بیرون نمیفرستاد، این میزان فروش هرگز محقق نمیشد اما خوشبختانه کرگر توانست انتظارات را برآورده کند. در واقع، کمپین به ایجاد عطش و وارد کردن تماشاگران به سالن کمک کرد و خود فیلم با رضایتبخش بودن، باعث شد تماشاگران تجربهشان را به دیگران هم توصیه کنند. حتی میتوان گفت پنهان نگهداشتن غافلگیریها در تبلیغات، باعث شد لحظههای شوکهکننده فیلم در سالن سینما تاثیر مضاعفی داشته باشد و تماشاگران فارغ از هرگونه اسپویل قبلی، حیرتزده شوند. چیزی که به تبلیغات دهانبهدهان پس از اکران هم کمک کرد.
مخاطب امروزین چه دوست دارد؟
از منظر تاثیر بر صنعت، موفقیت کمپین «سلاحها» ممکن است استودیوهای دیگر را تشویق کند تا برای فیلمهای ژانر وحشت (و حتی ژانرهای دیگر) رویکردهای خلاقانهتر و رازآمیزتری در بازاریابی در پیش بگیرند. البته کارشناسان هشدار میدهند که هر فیلمی مناسب چنین کمپینی نیست. اگر معمای مرکزی فیلم به اندازه کافی جذاب نباشد یا انتظار ایجادشده را برآورده نکند، میتواند نتیجه معکوس دهد. همچنین باید توجه داشت که مخاطبان امروز، همانطور که پس از «جادوگر بلر» دیدیم، نسبت به تلاشهای بازاریابی آگاهتر شدهاند و نباید حس کنند که کاملا بازی داده شدهاند، اما تجربه «سلاحها» نشان داد که اگر کمپین صادقانه طراحی شود و به شعور مخاطب احترام بگذارد و دروغ محض تحویل ندهد نه تنها دلخوری پیش نمیآید بلکه تماشاگر از مشارکت در این بازی تبلیغاتی لذت هم میبرد. در واقع، مخاطبان امروزی از حل معما و کشف راز احساس رضایت میکنند و کمپین «سلاحها» دقیقا چنین تعاملی را به آنها هدیه داد.
کمپین تبلیغاتی «سلاحها» اثبات کرد که گاهی نگفتن موثرتر از گفتن است. با تکیه بر ابهام، خلق فضای رازآلود و مشارکتجویی از مخاطب، این فیلم توانست خود را بهعنوان یکی از داغترین عناوین سال مطرح کند. چنین رویکردی یادآور بهترین نمونههای تاریخی در ژانر وحشت بود و در عین حال بهروز شده با ابزارهای عصر جدید. موفقیت «سلاحها» نشان میدهد که در دنیای اشباعشده از تبلیغات امروزی، هنوز هم جا برای خلاقیتهای جسورانه هست.
کمپینهایی که بهجای فریاد زدن پیام، در گوش مخاطب نجوا و او را از یک تماشاگر منفعل به یک کاوشگر کنجکاو تبدیل میکنند، امکان موفقیت بیشتری دارند. این درس ارزشمندی است که بیشک در سالهای آینده الهامبخش فیلمهای جسور بعدی خواهد بود.
فراز اسدی
منابع و مراجع:
- Blancaflor, S. Adweek: Behind WBD’s Mysterious Weapons Marketing Campaign – “The campaign leaned into cryptic messaging and ’90s nostalgia.”adweek.comadweek.comadweek.com
- Buglass, L. TechRadar: Weapons has some of the best viral marketing… – Interview with Zach Cregger on ARG website & fan theories.techradar.comtechradar.comtechradar.com
- Breznican, A. Vanity Fair: We Don’t Talk About ‘Weapons’ – “Lean into the question, lean away from the answer”vanityfair.comvanityfair.com
- Los Angeles Times: How ‘The Blair Witch Project’ revolutionized movie marketing – Blair Witch early viral campaign details.latimes.comlatimes.comlatimes.com
- SentientDecisionScience.com: Paranormal Activity: Viral Marketing Used to Generate $100M – “Demand It” campaign & trailer intrigue.sentientdecisionscience.comsentientdecisionscience.com
- Collis, C. EW.com: Smile director was worried no one would notice crowd ‘smilers’ – Baseball stunt went viral, media pickup.ew.com


