۱۰ فیلم برتر سال ۲۰۲۵ از نگاه کایه دو سینما
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال میلادی، بخشی از توجه سینمادوستان از هیاهوی جوایز و جریانهای پرزرقوبرق جدا و به انتخابهایی معطوف میشود که همیشه مسیر متفاوتی را پیشنهاد میکنند. فهرست سالانه مجله کایه دو سینما از همان جنس نگاههایی است که قرار نیست سلیقه غالب را تایید کند یا موفقیت تجاری فیلمها را معیار قرار دهد بلکه تلاشی است برای دیدن سینما از زاویهای دیگر که در آن جسارت، تجربه و عبور از قواعد آشنا اهمیت دارد.
انتخابهای امسال نیز همین مسیر را ادامه میدهند و کنار هم تصویری ناآرام و زنده از سینمای ۲۰۲۵ میسازند. فیلمهایی که نه به مرز جغرافیا پایبندند و نه به قالب ژانر و بیش از هر چیز یادآوری میکنند سینما هنوز میتواند فضایی برای آزمون، مکث و اندیشیدن باشد و فقط به مصرف سریع و سرگرمی لحظهای خلاصه نشود.
۱. بعدازظهرهای تنهایی (Afternoons of Solitude)– آلبرت سرا
سرا در «بعدازظهرهای تنهایی» سراغ سوژهای ریشهدار در فرهنگ اسپانیایی گاوباز ستاره، آندرس روکا ری میرود، اما به جای مصاحبه، گفتوگو و تحلیل، همهچیز را به نگاه و زمان میسپارد. هیچ نریشن و توضیح مستقیمی وجود ندارد و دوربین فقط بدن، میدان، نور و فاصله را ثبت میکند.
همین سکوت روایی باعث میشود فیلم بیش از آنکه پرتره یک قهرمان باشد، مراقبهای درباره نمایش خشونت، تنهایی شهرت و شکاف میان اسطوره عمومی و انسان خصوصی باشد. انتخاب این فیلم بهعنوان مستند برتر در سنسباستین و حالوهوای کند و تاملگرای آن کاملا با روح سینمای آلترناتیو همخوان است؛ سینمایی که تماشاگر را مجبور میکند هنگام نگاهکردن مکث کند.
۲. یک نبرد پس از دیگری (One Battle After Another)– پل توماس اندرسون
اندرسون در تازهترین اثرش مسیر آشنای درامهای پرتنش خانوادگی را ترک میکند و به قلمرو یک اکشنـسیاسی تیره و التهابآلود قدم میگذارد؛ روایتی که در آمریکای امروز رخ میدهد و سایه دوران ترامپ، سرکوب اقلیتها، مهاجران و طبقات حذفشده را دنبال میکند.
«یک نبرد پس از دیگری» ظاهر یک تریلر کلاسیک را دارد (تعقیبها، تهدید، خشونت) اما خیلی زود قواعد ژانر را زیر پا میگذارد و قهرمان اینجا بیشتر درمانده و فرسوده است تا قهرمانوار. با قاببندیهای شلوغ، موسیقی خشن جانی گرینوود و تدوینی که بین خشم خیابان و خلا آپارتمانها رفتوبرگشت میکند، فیلم پرتره یک انقلاب ناتمام را ارائه میدهد. از نگاه کایه دو سینما اندرسون فیلمی ساخته است که در دل سینمای آمریکا شکل گرفته اما علیه روایت غالب همان سرزمین سر میزند.
۳. بله! (Yes!)– ناداو لپید
«بله!» از همان معرفی اولیه، نشان میدهد با اثری سر و کار داریم که اهل محافظهکاری نیست. این درام ۱۵۰ دقیقهای عبریزبان، میان فریاد، رقص، جدل سیاسی و موقعیتهای هجوآلود حرکت میکند و مرز میان امر جدی و خندهدار را عمدا بههم میریزد. فیلم در جشنواره کن ۲۰۲۵ در بخش دوهفتهای کارگردانان به نمایش در آمد و یکبار دیگر ثابت کرد لپید از روایتهای سرراست و شخصیتهای همدلانه گریزان است. او چند شخصیت را در قلب بحرانهای هویتی و سیاسی قرار میدهد. این آدمها «بله گفتن» را نه نشانه رضایت بلکه نتیجه فشار، سردرگمی یا ترس تجربه میکنند.
فیلم «بله!» همچنان در مسیر سینمای آلترناتیو پیش میرود و تصویری از خشونت سیاست میسازد، تصویری که در خود فرم فیلم هم رد پای پرخاش و نافرمانی دارد.
۴. مامور مخفی (The Secret Agent)– کلبر مندونسا فیلیو
فیلم «مامور مخفی» در نگاه نخست شبیه یک تریلر سیاسی درباره سالهای پایانی دیکتاتوری برزیل بهنظر میرسد، اما فیلیو، همانطور که پیشتر در «باکورائو» دیده بودیم، ژانر را بیشتر بهعنوان دروازهای برای ورود به حافظه جمعی به کار میگیرد. قهرمان داستان آرمندو، استاد دانشگاهی است که تحت فشار نیروهای امنیتی ناچار به فرار میشود و در این مسیر با انتخابهایی دشوار میان زنده ماندن، پیوندهای خانوادگی و وفاداری به باورهای سیاسی روبهروست.
فیلم برخلاف ریتم پرشتاب تریلرهای معمول روی جزئیات روزمره، خانهها و رابطههای کوچک مکث میکند. این نگاه آهسته نشان میدهد سیاست چطور به تدریج وارد زندگی خصوصی میشود و آن را شکل میدهد. «مامور مخفی» هم در سطح بینالمللی تحسین شده است و هم بهعنوان نمونهای از سینمای آلترناتیو تماشاگر را به فکر کردن درباره نسبت گذشته سیاسی و امروز خود سوق میدهد.
۵. من تنها در طوفان آرام میگیرم (I Only Rest in the Storm)– پدرو پینیو
تجربه تازه پینیو با پرسشی آغاز میشود درباره اینکه آرامش واقعا کجا پیدا میشود؛ در دوری از بحران یا درست در دل طوفان. داستان او مهندس محیطزیستی را راهی غرب آفریقا میکند. شخصیت اصلی در ظاهر ماموریتی برای کمک دارد اما در مسیر کار با دو نفر از اهالی، وارد رابطههایی پیچیده میشود و کمکم حقیقت پروژهاش را از پشت لایه نیتهای خیرخواهانه بیرون میکشد.
فیلم از تلفیق درام نزدیک به رابطههای انسانی، بحثهای زیستمحیطی و نقد استعمار نو ساخته شده است. پینیو بدون تکیه بر شعار یا صحنههای پرورودی، تناقضهای پنهان در نجات دادن جهان را نشان میدهد؛ جایی که مرز میان همدلی و استثمار بهآسانی محو میشود. همین ظرافت و ریتم آرام است که «من تنها در طوفان آرام میگیرم» را به نمونهای شاخص در سینمای آلترناتیو سیاسی تبدیل میکند.
این اثری است که در پایان تماشاگر را با پرسشی درباره مسئولیت، نیت و نتیجه واقعی عمل انسان تنها میگذارد.
۶. ماجراجویی (L’Aventure)– سوفی لوتورنو
زندگی روزمره و روابط نزدیک، برای لوتورنو همیشه نقطه شروع بوده و اینبار هم روایتش از همان جنس است. «ماجراجویی» مسیر قصهگویی پرحادثه را کنار میگذارد و به جای آن تجربه همراهی با دیگری را دنبال میکند. این نگاه در جشنوارههای اروپایی هم دیده شد؛ ساختاری آزاد، گفتوگوهای طولانی و موقعیتهایی که بیشتر به لحظههایی واقعی شبیهاند تا صحنههایی طراحیشده برای پیشبرد داستان.
فیلم کمتر به اتفاقات بزرگ تکیه دارد و بیشتر حول تغییرات ریز احساسی میچرخد. لوتورنو با مکثهای طولانی میان کنشهای کوچک، به تماشاگر اجازه میدهد معنا را خودش از دل رفتارها، سکوتها و نگاهها بیرون بکشد. همین توجه به جزئیات و اعتماد به مخاطب، «ماجراجویی» را در قلمرو سینمای آلترناتیو قرار میدهد.
۷. ۷ راه رفتن با مارک براون (۷ Walks with Mark Brown)– پیر کرتون، ونسان باره
در نگاه اول با فیلمی روبهرو هستیم که بیشتر از روایت به مشاهده تکیه دارد. دوربین همراه یک گیاهشناس انگلیسی در سواحل نرماندی قدم میزند و نتیجه این هفت پیادهروی آرام شبیه دفترچهای تصویری درباره توجه و کشف است. کرتون و باره مسیر مستندهای آموزشی را دنبال نمیکنند و بهجای توضیح علمی بر نحوه نگاه کردن مکث میگذارند.
هر گیاه، هر بوته و هر قطعه خاک فرصتی برای فکر کردن به رابطه انسان با طبیعت، سرمایهداری و گذر زمان است. حضور شخصی مارک براون و شیوه روایت او، فیلم را صمیمی و حتی شاعرانه میکند. این اثر در برابر سینمای تجاری که طبیعت را تنها پسزمینه حرکت و هیجان میبیند، ایستادگی میکند و تماشاگر را به کند شدن، توقف و دقت دعوت میکند. «۷ راه رفتن با مارک براون» نمونهای از سینمای آلترناتیو است که جهان را نه موضوعی برای مصرف سریع، بلکه عرصهای برای دیدن دوباره معرفی میکند.
۸. موج نو (Nouvelle Vague)– ریچارد لینکلیتر
در «موج نو» لینکلیتر به سراغ جهان محبوبش میرود؛ جایی که گفتوگو، زمان و تاریخ سینما در کنار هم قرار میگیرند. ما در پشتصحنه ساخت «ازنفسافتاده» هستیم و با نسخههای بازآفرینیشدهای از گدار، ژان سیبرگ و بلموندو روبهرو میشویم. فیلم صرفا یک بازسازی تاریخی نیست. تمرکز بر لحظههایی است که جوانهای شیفته سینما، با جیب خالی و تردیدهای بیپایان در حال ساختن زبانی تازه برای فیلم هستند. گفتوگوهایی درباره آزادی، عشق، سیاست و خود هنر فیلمسازی محور روایت را شکل میدهند. نتیجه اثری است که هم یادداشت عشقی به موج نوی فرانسوی بهنظر میرسد و هم تاملی درباره امکان تکرار موجی تازه در عصر پلتفرمها و تولید سریع محتوا. لینکلیتر این تاریخ را نه بهعنوان نوستالژی بلکه به شکل پرسشی زنده درباره معنای نوآوری امروز مطرح میکند.
۹. لوران بیمقصد (Drifting Laurent / Laurent dans le vent)– آنتون بالکجیان، لئو کوتور، ماتئو اوستاشون
«لوران بیمقصد» با طرحی ظاهرا ساده آغاز میشود؛ جوانی نزدیک به سی سال که زندگیاش به توقف رسیده و برای فاصله گرفتن از شهر، به پیست اسکی خلوتی در آلپ پناه میبرد. این نقطه آغاز بهانهای میشود برای پرداختن به حس معلقبودن نسل جدید و میل به گریز. فیلم در کافههای خاموش، جادههای پوشیده از برف و خانههای کمنور پرسه میزند و تغییرات لوران را نه در اعترافهای طولانی بلکه در حرکتها و انتخابهای کوچک نشان میدهد. آلترناتیو بودن اثر در این است که از ساخت روایت بزرگ عقب میکشد و توجه را به لحظههایی میبرد که معمولا حذف میشوند؛ لحظههایی که در سکوت معنای زندگی شکل میگیرد.
۱۰. آینههای شماره ۳ (Mirrors No. 3 / Miroirs No. 3)– کریستین پتزولد
پتزولد در «آینههای شماره ۳» دوباره زن را در مرکز تنشهای عاطفی و وجودی قرار میدهد. لورا از یک تصادف مرگبار جان سالم به در میبرد و به خانه زنی پناه میبرد که شاهد حادثه بوده است. رابطهای میان این دو شکل میگیرد که خانواده لورا را مضطرب میکند و کمکم به معمایی احساسی و روحی تبدیل میشود. ریتم آرام، برشهای ناگهانی و سکوتهای طولانی، سوگ را همچون مسئلهای پیچیده و کشفنشده نشان میدهد.
«آینههای شماره ۳» از آن فیلمهای مینیمالیستی اروپایی است که با ظرافت و پرهیز از اغراق، تاثیرش را در ذهن نگه میدارد و تماشاگر را پس از پایان به ادامه دادن فکر وامیدارد.
چهره سینمای متفاوت ۲۰۲۵
در کنار هم قرار گرفتن این فیلمها نشان میدهد سینمای ۲۰۲۵ هنوز به یک مسیر واحد تن نداده و از دل تفاوتها زنده مانده است. تنوع نگاهها، ریتمها و دغدغهها ثابت میکند سینما همچنان میتواند محل تجربه، مقاومت و کشف باشد و نه صرفا ابزاری برای تکرار الگوهای امن و قابل پیشبینی. این انتخابها یادآور میشوند که سینما وقتی معنا پیدا میکند که خطر کند، مکث داشته باشد و تماشاگر را به فکر کردن وادارد.
مازیار دهقان

