بتهای سقوطکرده
۵ ضدقهرمان برجسته سینمای آمریکا در هزاره جدید
به گزارش فیلمنت نیوز، جریان اصلی سینمای آمریکا را در طول تاریخ با انبوهی از فیلمهایی بهیاد میآوریم که افکاری مثبت را به ما تزریق کردهاند: امید به زندگی، وفاداری، انساندوستی و محبت، فداکاری، شجاعت، و بسیاری از موارد مشابه دیگر. با این وجود کافی است به این فکر کنیم که دنیا به چه جای کسلکنندهای تبدیل میشد اگر قرار بود همهچیز مثبت و آرام باشد! فیلمسازان آمریکایی بهخوبی میدانند که مواجهه تماشاگران با فیلمهای سینمایی پیچیدهتر از آن است که بتوان آن را تنها با تکیه بر ارزشهای مثبت انسانی توجیه کرد. بسیاری از فیلمهای سینمای آمریکا با تکیه بر شخصیتهایی بدبین، جامعهستیز یا دارای مشکلات بزرگ روحی و فکری ماندگار شدهاند. این روند که از دوران صامت شروع شده بود، تا همین امروز با قدرت ادامه پیدا کرده است. نگاهی به پنج فیلم سینمای آمریکا که بعد از سال ۲۰۰۰ ساخته و همگی با تحسین عمومی سینمادوستان مواجه شدهاند، مهر تاییدی بر این ادعا است.
پیش از رفتن سراغ پنج فیلم برگزیده، ارائه توضیحاتی در مورد برخی از واژگان و عباراتی که ممکن است با یکدیگر اشتباه گرفته شوند لازم است. واژگانی چون قهرمان و ضدقهرمان در ترجمه متون سینمایی بهجای عبارات مختلفی بهکار رفتهاند و همین معضل ممکن است استفاده از این عبارات بدون توضیح معنای دقیقشان را به امری سوءتفاهمبرانگیز تبدیل کند. قهرمان را بهسادگی میتوان شخصیتی سمپاتیک با ویژگیهای برجسته روحی یا جسمی دانست که او را فراتر از انسانهای معمولی قرار میدهند. در روایت کلاسیک، معمولا شخصیت محوری و پیشبرنده داستان (Protagonist) قهرمان اصلی ماجرا هم هست (به همین دلیل گاه بهجای «شخصیت اصلی یا پروتاگونیست داستان» میگوییم «قهرمان داستان») اما همارزی میان این دو مفهوم همیشگی و دقیق نیست. بهخصوص وقتی سراغ واکاوی روایتهای مدرن سینمای اروپا میرویم، میتوانیم مرز واضحی میان قهرمان و پروتاگونیست مشخص کنیم.
به شکلی مشابه، گاه ضدقهرمان بهجای شخصیت مانع یا حریف (Antagonist) بهکار میرود که این هم یکسانپنداری درستی نیست. آنتاگونیست مانع اصلی پروتاگونیست برای رسیدن به هدف است. هرچند در سینمای کلاسیک آمریکا خیلی وقتها آنتاگونیست شخصیت شروری است اما این قاعده هم همیشگی نیست. آنتاگونیست میتواند شخصیتی اخلاقیتر و حتی دارای وجهه قهرمانانهتری از پروتاگونیست باشد. بهعنوان مثال داستان تعقیبوگریز میان یک پلیس و یک تبهکار را در نظر بگیرید. اگر این داستان از دید تبهکار روایت شود (آنطور که در فیلمهای گنگستری میبینیم)، گنگستر به پروتاگونیست و پلیس به آنتاگونیست تبدیل میشود اما اگر ماجرا را از دید پلیس دنبال کنیم، نقش این دو معکوس میشود درحالیکه لزوما کیفیتهای آنان در مقام قهرمان و ضدقهرمان جابهجا نمیشود.
در این مجموعه از تعاریف، ضدقهرمان بهعنوان ترجمه واژه Antihero بهکار میرود. مطابق آنچه محمد گذرآبادی در کتاب «فرهنگ فیلمنامه: واژگان و اصطلاحات تخصصی برای فیلمنامهنویسان» (انتشارات بنیاد سینمایی فارابی، چاپ اول، ۱۳۹۳) ذکر کرده، ضدقهرمان شخصیتی جذاب و سمپاتیک است که فاقد برخی از ویژگیهای قهرمان سنتی است. بهعبارت دیگر مخاطب میتواند با ضدقهرمان همذاتپنداری کند اما معایب و مشکلاتی در شخصیت و رفتار او وجود دارند که پایینتر از شأن یک قهرمان بهنظر میرسند. ضدقهرمان ممکن است شخصیتی شبیه قهرمان سنتی اما بدبین نسبت به جامعه اطراف باشد (که در این حالت «ضدقهرمان زخمی» نامیده میشود) یا شخصیتی کاریزماتیک باشد که از نقصی بزرگ رنج میبرد و بهعلت ناتوانی در پیروزی بر شیطان درون خود سقوط میکند («ضدقهرمان تراژیک»).
سینمای آمریکا از دوره کلاسیک به ضدقهرمانان زخمی و تراژیک روی خوشی نشان داده است. از فیلمهای گنگستری دهه ۱۹۳۰ که عمدتا بر پایه نمایش تصویری جذاب از تبهکاران (علیرغم توجه به نقاط ضعفشان) پیش میرفتند تا سینمای پیچیده دهه ۱۹۷۰، با نمونههای زیادی از آثاری روبهرو میشویم که ضدقهرمانانی همدلیبرانگیز خلق کردهاند. بسیاری از این شخصیتهای سینمایی به چهرههایی محبوب نزد عموم تماشاگران تبدیل شدند. شاید بتوان تراویس بیکل (با بازی رابرت دنیرو) در فیلم «راننده تاکسی» (مارتین اسکورسیزی، ۱۹۷۶) را یکی از رادیکالترین نمونههای ضدقهرمان محبوب دانست؛ شخصیتی که حتی پل شریدر (نویسنده فیلمنامه «راننده تاکسی») او را یک آدم عوضی قابلدرک اما تحملناپذیر میدانست که باید از روی زمین پاک شود اما به شخصیتی محبوب و حتی الهامبخش برای بسیاری از سینمادوستان تبدیل شد! «خوب، بد، زشت» (سرجیو لئونه، ۱۹۶۶)، «بانی و کلاید» (آرتور پن، ۱۹۶۷)، «کابوی نیمهشب» (جان شلهزینگر، ۱۹۶۹)، «این گروه خشن» (سام پکینپا، ۱۹۶۹)، «پدرخوانده» (فرانسیس فورد کاپولا، ۱۹۷۲)، «گاو خشمگین» (مارتین اسکورسیزی، ۱۹۸۰)، «صورتزخمی» (برایان دیپالما، ۱۹۸۳)، «رفقای خوب» (مارتین اسکورسیزی، ۱۹۹۰)، «لبووسکی بزرگ» (برادران کوئن، ۱۹۹۸) و «باشگاه مشتزنی» (دیوید فینچر، ۱۹۹۹) تعدادی از فیلمهای مهم تاریخ سینما با حضور ضدقهرمانانی فراموشنشدنی در قالب شخصیت اصلیشان محسوب میشوند.
با این مقدمه، میتوانیم به پنج فیلم سینمای آمریکا از سال ۲۰۰۰ به بعد بپردازیم که مسیر آثار ذکرشده را ادامه دادهاند.
۱. فیلم بیخوابی (۲۰۰۲)
ویل دورمر (با بازی آل پاچینو) در فیلم «بیخوابی» (سومین فیلم بلند کریستوفر نولان در مقام کارگردان)، کارآگاه باتجربهای است که برای حلکردن یک پرونده قتل به منطقهای در آلاسکا میرود که در آن مقطع هیچگاه هوا در آنجا تاریک نمیشود. معضل بیخوابی او که از جمله ناشی از تاریکنشدن هوا است، مواجهه او با جزییات هولناک پرونده و اشتباه مرگباری که هنگام تعقیب مظنون اصلی انجام میدهد، باعث میشوند تا ویل بهتدریج تحلیل رفته و دچار فروپاشی شود. ویل، نمونه تمامعیاری از یک ضدقهرمان تراژیک محسوب میشود. او بهعلت تعهد کاری، رفتار محترمانهاش با دیگران، دقتی که در جزییات دارد و البته بهواسطه بازی فراموشنشدنی آل پاچینو، شخصیتی نهتنها همدلیبرانگیز بلکه حتی دوستداشتنی محسوب میشود. با این وجود، عذاب وجدان ناشی از قتل همکارش و پنهانکاریاش که ناشی از ترس از مجازات و بیآبرویی است، منجر به سقوط او میشوند. کریستوفر نولان که با فیلمهای قبلیاش («تعقیب» و «یادآوری») نشان داده بود که در خلق ضدقهرمانهای تراژیک تبحر دارد، با «بیخوابی» نقطه اوجی را در این زمینه به نمایش گذاشت و در فیلمهای بعدیاش هم نمونههای مهمی از این نوع شخصیتها را به سینمای آمریکا اضافه کرد.
۲. فیلم خون به پا خواهد شد (۲۰۰۷)
سینمای آمریکا پیشینهای طولانی در ساخت فیلمهایی با محوریت تبعات طمع و بلندپروازی دارد. حرص رسیدن به پول بیشتر، در این فیلمها نقش فروختن روح به شیطان را دارد. آدمهای طمعکار این دسته از فیلمها به افرادی بیروح تبدیل میشوند و این احتمالا بزرگترین مجازاتی است که ممکن است با آن مواجه شوند. دنیل پلِینویو (با بازی دنیل دیلوئیس) در فیلم تحسینشده «خون به پا خواهد شد» به کارگردانی پل توماس اندرسن یکی از مهمترین نمایندههای این الگوی شخصیتپردازی در سینمای قرن بیستویکم محسوب میشود. نحوه نمایش این شخصیت بهخصوص بهمذاق منتقدان و سینمادوستانی خوش آمد که دل خوشی از نظام سرمایهداری نداشتند و جلوهای از کلّیت آن سیستم را در وجود دنیل و حرص سیریناپذیرش برای انباشتن پول یافتند؛ طمعی که بهتدریج انسانیت دنیل را از او میگیرد. تماشای پیشرفت بیوقفه یک انسان عادی که به سلطان نفت تبدیل میشود برای بسیاری از تماشاگران دلنشین است اما در «خون به پا خواهد شد» با شخصیتی روبهروییم که لحظهبهلحظه ابعاد هولناکتری را بروز میدهد تا اینکه در نهایت به هیولایی تبدیل میشود که حاضر است برای گسترش سرمایهاش از روی جنازه تکتک اطرافیانش عبور کند! با این توضیحات، شخصیت اصلی «خون به پا خواهد شد» نمونهای قابلبحث از یک ضدقهرمان تراژیک است که اسیر نقص بزرگ خود میشود.

۳. فیلم قوی سیاه (۲۰۱۰)
نینا سایرز (با بازی ناتالی پورتمن) بالرینی است که وسواس بهدستآوردن نقش دوگانه اودت (قوی سفید و معصوم) و اودیل (قوی سیاه اغواگر و تاریک) در اجرایی از باله «دریاچه قو» اثر چایکوفسکی او را از درون دچار فروپاشی میکند. همین جمله کافی است تا بفهمیم شخصیت اصلی فیلم «قوی سیاه» به کارگردانی دارن آرونوفسکی، نمودی دیگر از یک ضدقهرمان تراژیک است. نینا شخصیتی بسیار همدلیبرانگیز است. تماشای مظلومیت او، فشاری که از سوی محیط متحمل میشود، اهمیت حضور در باله «دریاچه قو» برای او، و تلاش حیرتانگیزی که برای فرو رفتن در دو نقش کاملا متضاد انجام میدهد، همگی از عواملی هستند که به تشدید این همدلی کمک میکنند. با این وجود او نهتنها با یک بلکه با چند نقص تراژیک دستوپنجه نرم میکند که فروپاشی روانی او را رقم میزنند: کمالگرایی کنترلنشده، ناتوانی در حفظ مرز میان زندگی حرفهای و زندگی شخصی از یک طرف و واقعیت و خیالبافی از سوی دیگر، افراطی بهنظر رسیدنِ مظلومیت او که فرصت سوءاستفادههایی را از سوی دیگران فراهم میآورد، و حتی فیزیک ضعیفی که چالشهای زیادی را برای بازی در نقش قوهای سیاه و سفید ایجاد میکند، از جمله این نواقص بهشمار میروند.

۴. فیلم دختر گمشده (۲۰۱۴)
محمد گذرآبادی در کتاب «فرهنگ فیلمنامه» ضدقهرمانهای زخمی را به چند دسته تقسیم میکند. یکی از این دستهها «ضدقهرمان جامعهستیز» نام دارد؛ شخصیتی ضداجتماعی که نمونههایش را در فیلمهای گنگستری زیاد میبینیم. دسته دیگر، «ضدقهرمان روانرنجور» نام دارد که بهمعنی شخصیتی مبتلا به مسائل حاد روانی است (شخصیت اصلی فیلم «راننده تاکسی» را میتوان در این دسته قرار داد). ایمی دان با بازی رزاموند پایک در فیلم «دختر گمشده» (دیوید فینچر) شخصیتی است که میتوان او را در مرز میان این دو دسته از ضدقهرمانهای زخمی قرار داد – هر چند بیشتر ویژگیهای ضدقهرمانهای روانرنجور را در او میبینیم. بدبینی او نسبت به نگاه جنسیتزده محیط اطراف، رسانهها، افکار عمومی و عُرفهای پذیرفتهشده در جامعه (از جمله پیمان زناشویی) چنان افراطی است که حالتی بیمارگونه پیدا میکند. برخلاف نمونههای متعارف ضدقهرمانهای جامعهستیز و روانرنجور، ایمی هم میتواند ژست یک زن مردمدوست و قربانی را به خود بگیرد و هم نقابی از عادیبودن و فقدان هر گونه مشکل روانی را به صورت بزند. عملگرایی تمامعیار او، هوش بالایش، شجاعت انکارنشدنیاش و تواناییاش در اجرای نقشهای پیچیده و بینقص ویژگیهایی هستند که تماشاگر را بهسمت ایمی جذب میکنند اما سطح خشونت او و بلایی که بهشکلهای مختلف سر اطرافیان خود میآورد عواملی هستند که از او یک ضدقهرمان هولناک میسازند.

۵. فیلم جوکر (۲۰۱۹)
آرتور فلک (با بازی خواکین فونیکس)، شخصیت اصلی فیلم «جوکر» به کارگردانی تاد فیلیپس، یکی از مهمترین و الهامبخشترین ضدقهرمانهای زخمی هزاره جدید بهشمار میرود. «جوکر» روند تبدیل آرتور فلک به این کاراکتر بیرحم و مرموز را به تصویر میکشد. آنچه از آرتور فلک میبینیم، آدمی مبتلا به پارهای از اختلالات روانی است که در عین حال (در ابتدای ماجرا) نه جامعهگریز بهنظر میرسد و نه بدبین. او فقط میخواهد جایگاه شایستهای در دل جامعه داشته باشد اما بهنظر میرسد او و همفکران او بهشکل سازمانیافتهای دچار ظلم و تبعیض هستند. ترکیب بدبینی روزافزون به محیط پیرامون، مشکلات خانوادگی و بحرانهای درونی، آرتور فلک را به سمت نوعی جنون و تبدیلشدن به نمادی از شورش علیه نظم حاکم پیش میبرد.
با این وجود، فیلم «جوکر» در نمایش تصویر ضدقهرمان اصلیاش دچار تعارضی درونی است که بهنظر میرسد به محبوبیت فیلم کمک کرده است. آرتور فلک/ جوکر با همین رفتارهای کنترلنشده و خشونتبارش به شخصیتی الهامبخش (هم برای مردم درون فیلم و هم حتی برای برخی از انسانها در دنیای واقعی) تبدیل شد. بهسختی میتوان به تحلیلی قطعی از این شخصیت دست یافت. او محصول خشونت است یا دارد به خشونت دامن میزند؟ او فردی گناهکار و خطرناک است که باید بهسرعت بستری شود یا محصول مشکلات بنیادین جامعه که باعث میشود لایه زیرین فساد نهادی و اجتماعی آشکار شود؟ میتوان گفت همین ابهام باعث شده است تا هر مخاطب بتواند برداشت شخصی خودش را از نسبت این ضدقهرمان با شرایط پیرامون داشته باشد و بر اساس درک شخصیاش با این جهان خشن و بینظم ارتباط برقرار کند.
آریا قریشی