روایتهای انتقادی در «افعی تهران»
به گزارش فیلمنت نیوز، سریال افعی تهران هم با اقبال مردم مواجه شده و هم با انتقاد و شکایت سازمان آموزش و پرورش. همین دو ویژگی نشان میدهد سریال بر مدار تماشا میچرخد و در کانون توجه قرار گرفته است.
دلایل این دیده شدن، فارغ از سویه های درون متنی و درماتیک اثر، یعنی فیلمنامه و روایت و بازی ها و وجوه تکنیکی و بصری که می توان در ذیل نقد فنی به آن پرداخت، عوامل فرامتنی و اجتماعی هم دارد و بر همین اساس می توان گفت راز موفقیت این سریال، مماس بودن قصه و شخصیت های آن با روح جامعه و دغدغه های زمانه است. گرچه فرم ژانری «افعی تهران»جناحی-معمایی است اما آنچه در پس این صورت دراماتیک، ذهن مخاطب را با ضمیر سریال گره میزند، تجربه های زیسته جمعی در وضعیت کنونی است که زیرمتن جامعه را درمتن درام بازنمایی میکند؛ قصه ای که هم لایه های روانشناختی دارد و به تحلیل روانکاوانه شخصیت اصلی قصه دست می زند که نماد و نمودی از نسلی است که حالا در بحران و استیصال میانسالی به سر میبرد. نسلی که تراژدی سرنوشت خود را در شمایل آرمان بیاتی می بیند و با رنج های او همذات پنداری میکند. از سوی دیگر سریال به شدن به تحلیل های جامعه شناختی راه میدهد که بخشی از آشفتگی های آدم های قصه ریشه در دلایل اجتماعی و فرهنگی دارد. به همین خاطر باید یکی از ویژگی ها و مولفه های مهم «افعی تهران» را رویکرد و لحن انتقادی آن دانست که روایتی جامعه شناختی از زیست -جهان انسان ایرانی در جامعه امروز را به میانجی درام خود صورت بندی میکند.
آنچه در این یادداشت به آن خواهیم پرداخت در یک خوانش کلی از عناصر و مصالح داستانی «افعی تهران» رویکرد انتقادی آن را دست کم در سه ساحت میتوان برشمرد. نهاد خانواده، نظام آموزشی و ساختار فرهنگ و هنر.
رویکرد انتقادی «افعی تهران» در نهاد خانواده چند لایه است. از نقد الگوهای سنتی در تربیت فرزند گرفته تا نقد خانواده های مدرن در جامعه امروز. آرمان بیانی هم خود درگیر تروماهای دوران کودکی خود است و زخمی روابط آشفته پدر و مادرش و هم فرزند خودش به دلیل جدایی او از همسرش در کانون این آشفتگی ها قرار دارد. در این رویکرد نشان داده می شود که چطور تاثیرات مخرب تروماهای کودکی تا بزرگسالی تداوم داشته و به بازتولید تراژدی بپردازد.
از سوی دیگر نهاد آموزشی و شیوه تربیتی حاکم بر مدارس در دهه ۶۰ مورد نقد قرار گرفته که منجر به کمپلکس ها و عقده حقارت در دانش آموزان دیروز و میانسالان امروز شده است. نقدی که البته با واکنش معترضانه آموزش و پرورش همراه شد اما واکنش های مخاطبان در شبکه های اجتماعی نشان داد که چطور این سریال دست روی زخم کهنه جمعی گذاشته و بسیاری از کاربران از خاطرات تلخ تنبیه و تحقیر خود در سیستم آموزشی خاطره نوشتند. این یکی از مهمترین تاثیرات اجتماعی سریال بود که انگار یک درد قدیمی نهفته را احیا کرد و به آن زبان روایت بخشید. روایتهایی که اگر از سر دلسوزی و نقدپذیری به آن توجه شود میتواند به اصلاح و بهبود الگوهای تربیتی در نظام آموزشی کنونی منجر شده و کمک کند تا متولیان نظام آموزشی با حساسیت بیشتری به شیوههای تربیتی در مدارس توجه کنند. از این حیث در واقع «افعی تهران» از سرگرمی به آگاهی پل زد و نقش منتقدانه و اصلاحگرانه هنر بر فرهنگ را به خوبی ایفا کرد.
یکی دیگر از رویکردهای منتقدانه «افعی تهران» را می توان نقد سازوکارهای حاکم بر فعالیت های هنری و فرهنگی دانست و اینکه چطور سوداگران اقتصادی از یک سو و سیاست های سختگیرانه مدیریت دولتی در حوزه هنر میتواند به عوامل بازدارنده تولید یک اثر هنری منجر شود. آرمان بیانی در مقام کارگردان ها هم با چالش ها و نظارت های مداخله جویانه نهادهای دولتی مواجه شد و به راحتی نمیتواند سریالش را بسازد.
در واقع «افعی تهران» به مثابه یک اثر هنری و نمایشی به تنگناهای موجود در تولید آثار هنری و نمایشی دست میزند. «افعی تهران» را می توان رئالیسم انتقادی دانست که نسبت تراژیک سرشت و سرنوشت در یک جامعه بحرانی را به تصویر میکشد؛ جامعه ای که در آن آدم هایش از زخمهایی که خوردند یا به خود زخم میزنند یا دیگران را زخمی میکنند.
رضا صائمی عضو انجمن منتقدان سینما