نگاهی به سریال آیدا پناهنده پخششده از فیلمنت
«در انتهای شب» و روایتِ آدمها آنگونه که هستند
به گزارش فیلمنت نیوز، سریال «در انتهای شب» ساخته آیدا پناهنده و محصول فیلمنت توانسته روح تازه ای از زندگی و خصوصا زندگی روزمره را به مخاطب عرضه کند که برای بخش مهمی از جامعه جزئی از زندگی است که هر روز با آن دست و پنجه نرم می کند، اما نکته این جاست که لایه های زیرین زندگی همانند ارتباط در هر شکل تاکنون به این روشنی و عیانی به مخاطب عرضه نشده است تا جایی که در قسمت های آغازین، مخاطب را با نوعی دیگر از فضای داستانی و حرف های شخصی تری روبرو میکند که بی گمان برای او حیرت آور است و شاید همین سبب می شود با اینکه «در انتهای شب» ریتمی به مراتب کندتر از سایر آثار دارد با آن همراه شود. در واقع مخاطب اینجا با تعلیق برآمده از معما و پرسش بنیادین آخرش چه می شود روبرو نیست، اینجا اصولا پایان اولویت اصلی نیست بلکه مسیر سفر آدم ها و آنچه از سر می گذرانند بیش از پیش مهم و مورد توجه است.
در انتهای شب کولاژی از انواع ارتباط است، از ارتباط میان دو زوج آغاز میشود اما در ادامه به رابطه والدین و فرزند، زنان مطلقه، بچه های طلاق و حتی روابط جهان مدرن در دل یک جامعه سنتی که همچنان میان سنت و مدرنیته در حال رفت و آمد است، میپردازد.
«در انتهای شب» به آفت بقیه سریال ها دچار نشده است، داستانش را بیخودی کش نداده و تلاش کرده ماجرایی را در همان ظرفی که باید و در همان تعداد قسمتی که باید تعریف کند، در واقع «در انتهای شب» نمونه خوبی از یک مینی سریال ایرانی است که به جای اینکه به دنبال گره افکنی و گره گشایی های عجیب و غریب باشد، آدمهایش را در دل همین جامعه و از اطراف ما انتخاب کرده است. آیدا پناهنده و ارسلان امیری از دل تجربه های پیشین نوشتاری و ساخت فیلم کوتاه و بلند تا مستند در «در انتهای شب» توانسته اند مخاطب را به خوبی با خود همراه کنند در حالی که داستانی که روایت میکنند واقعی و بدون طنازی های مجموعه های دیگر است که برخی برای جلب مخاطب دست به هر کاری می زنند. مهمتر اینکه آیدا پناهنده در کارگردانی اثر نیز از سقف کیفی پایین نیامده است و چه در روایت داستانی، ریتم، تصویربرداری و حتی در تیتراژ تلاش کرده است کاری متفاوت تر ارائه دهد.
انتخاب بازیگران یکی از مهم ترین نقاط قوت این مجموعه است، بر اساس سیر داستان و شخصیت های اصلی و فرعی در میان کاندیداهای مختلفی که قطعا کارگردان در نظر داشته است بهترینها انتخاب شده اند و همین یک جنسی و امتداد حسی نقش هاست که توانسته «در انتهای شب» را به مجموعه ای مورد توجه بدل کند. بازیگران سریال همه در جای درست خود قرار دارند، علاوه بر پارسا پیروزفر و هدی زین العابدین (که پس از سریال رهایم کن توانست مجددا خود را احیا کند) سایر نقش ها هم توانسته اند به خوبی جای خود را در داستان پیدا کنند. رجوع کنیم به بازی نسرین نصرتی که همه او را با فهیمه «پایتخت» می شناسیم و پس از حضور در چند اثر درام جدی اینجا چهره ای تازه ای از بازیگری را ارائه کرده است، یا بازی گیرا و پر از ریز بینی علیرضا داوودنژاد که پدری متفاوت را ساخته است که دیگر نمی توان بازیگر دیگری جز او را در این نقش تصور کرد. سیامک صفری در دو تیپ متفاوت، رضا بهبودی در قامت و چهرهای دیگر که با توجه به قابلیتهای او چندان دور از ذهن نیست و مریم سعادت که در همان دقایق کوتاه تاثیرگذار ظاهر شده است و بازی فوقالعاده احترام برومند که حضورش در چند سکانس او را در ذهن مخاطب ماندگار میکند و البته نباید بازی و استفاده خوب از رایان سرلک بازیگری که از خردسالی او را دیدهایم نادیده گرفت که نقش و لایههای زیرین آن را دریافته و به مدد هدایت خوب کارگردان در جای اصلی خود قرار دارد.
در مدت پخش سریال نقدهای دور از ذهنی به مجموعه شده است که نشانگر همان فضای بسته فکری است که همچنان نمیخواهد جامعه را آنگونه که هست بپذیرد، به همین دلیل به دنبال ایسمها در دل «در انتهای شب» میگردد تا مجموعه را به تفکرات فرضا فمینیستی ربط دهد که اگر چنین هم باشد و آیدا پناهنده درصدد روایت زندگی بخشی از زنان جامعه باشد ایرادی در آن نیست تا جایی که یکسویهنگری بر اثر حاکم شود که بیتردید آنچه در تمام داستان تا پایان میبینیم چنین نمیشود و برگ برنده فیلمساز این است که با یک درام اجتماعی و خانوادگی ساده روبرو هستیم که ادعای تغییر جهان را ندارد و بلکه هدفش روایت داستانهای گمشده این روزهای ماست و مهمتر اینکه برخلاف نظر بسیاری که هنوز توان ذهنی پذیرش ارتباط تغییر یافته امروز را ندارند، بزرگترین اتفاق در این سریال این است که جایی برای قضاوت قطعی میان مخاطبان نمیگذارد، همانطور که مخاطبان این مجموعه هر کدام با سن و سال و جنسیتهای متفاوت با آن همراه میشوند و طبیعی است در ذهن خود شخصیتی را بر دیگری مقدمتر بدانند، اما آنچه در پایان اتفاق میافتد همین مختصات داوری را هم از مخاطب میگیرد تا دقیقا در یک میزانسن هوشمندانه هر دو شخصیت را در یک بلوغ فکری به ذهن بسپارند و همانند تصویر از آنها در دل برف و درختان دور شوند.
در انتهای شب را اختصاصی در فیلمنت تماشا کنید
«در انتهای شب» قابلیت های داستان ایرانی را به شکلی نوآورانه به مخاطب عرضه میکند و اینکه در تمام سالها در دل فیلم ها و سریال به دنبال اتفاقات ویژه هستیم در ذهن مخاطب میشکند تا به او یادآوری کند جهان سریال میتواند همانند زندگی عادی سرشار از اتفاقات ساده باشد اما همین رویدادهای ساده هم میتواند منشأ تاثیرات بسیاری در آینده و حال و حتی نمودی از تصمیمات گذشته ما باشد.
آدمهای «در انتهای شب» شبیه ما هستند و همگی خاکستری، چه شخصیت های اصلی که داستان به واسطه آنها پیش میرود تا نقش های دوم و سوم، از پدر و خواهر و عمه و چه ثریا و حتی پیرمردی که دل به تابلوی قدیمی مغازه اش بسته است.
جهانی که در «در انتهای شب» به واسطه روایت تصویر شده است، مفاهیم ریزتر و پنهانتری را در خود جای داده است که مهم ترینش عشق و شیدایی است. همه آدم های داستان در این فضا دست و پا می زنند تا چیزی را به خودشان ثابت کنند و هر آدمی در جایگاه خود غیرقابل نمره دادن و قضاوت می شود تا همه بخشی از موجودیت یک کل باشند که می تواند همان جامعه امروزی ما باشد.
اگر در مجموعه های دهه ۶۰ و هفتاد خانواده به عنوان عنصری عبرت آموز و آیینهوار قرار بود دربرگیرنده اختلافهایی باشد که در نهایت به خیر و خوشی به پندی در خور بدل شود، یا در دهه ۸۰ و نود آنچنان سریال ها در دو سوی طبقه فوق مرفه اشراف و فرودست عاری از اخلاق غرق میشود و گویی دیگر طبقه متوسطی وجود ندارد، «در انتهای شب» تلاشی برای احیا و دیدن طبقه متوسطی است که در تحولات اجتماعی نقشی اساسی داشته اما در جهان تصویر چندان نقشی مهم ایفا نکرده است. آیدا پناهنده اما شخصیت های اصلی خود را در میان دو کارمند هنرمند ساخته و پرداخته تا از دل مفاهیم و مناسبات قشری هنرمند، متخصص و با بینشی انسانی، روایتگر جهان امروز و آسیب پذیر ما باشد. روایت آدمهایی که شاید میدانند که چه نمی خواهند اما از آنچه میخواهند خبری ندارند تا جایی که تصمیم ها از گذشته تا حال شان و تا آینده دربرگیرنده همین دانسته ها و ندانسته های ایشان است.
همچنین مرور روند داستان و دیالوگ ها هم این نکته را به خوبی نمایان می کند که اگرچه با مجموعه ای رئالیستی و واقع گرایانه روبرو هستیم اما دیالوگ ها می تواند در اوج سادگی چیزی از جنس ماندگاری شاعرانه را به مخاطب عرضه کند. رجوع کنید به صحبت های ماهرخ و منشی در محضر خانه روی تصاویر مرد هنگام جستجوی گلفروشی برای خرید گل مهریه یا صحبت های بهنام و ماهرخ در گوشه آبدارخانه محضر و آخرین دیالوگ های میان دو شخصیت اصلی در پایان.
زن: من برم، خداحافظ
مرد: یه کم بشینید خانم زرباف
زن: یه کم یعنی چقدر ؟
مرد: بستگی داره با کی بگذره، گاهی خیلی زیاده ، گاهی خیلی کمه
«در انتهای شب» در ۹ قسمت ماجرایش را به خوبی پیش می برد و به فرم مورد نظر مولفه های فیلمساز دست پیدا می کند. آنچه در فضای داستان و سردی زندگی آدمهاست در بازی ها، شکست های احساسی و منطقی، در دل رنگ و نور برآمده از طراحی ها و تصاویر و موسیقی که بر کار نشسته است اتفاق می افتد تا ما با اثری جامع، استاندارد و ایرانی در دل جهان مدرن روزمره روبرو باشیم.
نوید جعفری نویسنده و منتقد