نگاهی به فیلم «ساعت ۶ صبح» مهران مدیری
ساعت ۶ صبح؛ یک شب بیپایان
به گزارش فیلمنت نیوز، گذشتن قصه فیلم در یک بازه زمانی محدود، ایدهای جذاب برای یک فیلم سینمایی به حساب میآید که به خودی خود میتواند برگ برنده آن نیز محسوب شود چراکه فیلمنامهنویس با فشرده کردن قصه و قرار دادن آن در یک ظرف زمانی مشخص، از حاشیه رفتنهای بیهوده پیشگیری کرده و شش دانگ حواس تماشاگر را معطوف به خود قصه میکند. اینکه از الگوی شاهپیرنگ بهره گرفته و یا خردهپیرنگ را برگزیند نیز در اختیار نویسنده قرار دارد که البته دومی در این الگوی روایی جذابیت بیشتری دارد. در سینمای ایران هم گهگاه شاهد نمونههایی از این دست هستیم که از شاخصترین آنها میتوان به «شب» ساخته نیکی کریمی و «شبهای روشن» به کارگردانی فرزاد موتمن اشاره کرد. فیلم سینمایی «ساعت ۶ صبح» به کارگردانی مهران مدیری تازهترین نمونه در این باب به حساب میآید که این روزها بر پرده سینماهای کشور است.
مهاجرت یکی از سوژههای فاقد مرز جغرافیایی است که در سینمای جهان طرفداران بسیار داشته و نمونههای نسبتا زیادی هم در سینمای ایران دارد. مهران مدیری هم در دومین ساخته سینمایی خود از مهاجرت به عنوان عامل پیشبرنده داستان و موتور فیلمنامه استفاده کرده است. قصه زنی جوان به نام سارا که میخواهد برای اخذ دکترا از دانشگاهی در کانادا برای دو سال از ایران برود و تنها چند ساعت پیش از پرواز به یک مهمانی دوستانه که از طرف دوستانش فریبا و پیمان گرفته شده، دعوت میشود. مدیری در همان سکانس نخست به خوبی سارا، برادرش سیاوش و پدر و مادرش را معرفی کرده و مانوری کوتاه روی دلتنگیهای سارا پیش از مهاجرت میدهد. خیلی زود هم سروکله حادثه محرک نخست پیدا شده و سارا در مقام قهرمان را به مهمانی خداحافظی دوستانش میکشاند. البته در این فاصله شاهد گفتگوی تلفنی سارا با مردی هستیم که زمانی رابطه عاشقانهای میانشان برقرار بوده که به جدایی کشیده شده است. در این مکالمه کوتاه هم روی شکنندگی درونی سارا تاکید شده و هم اطلاعاتی درباره گذشتهاش به تماشاگر داده میشود.
بخش مهمی از زمان فیلم را مهمانی به خود اختصاص داده که فضای مفرحی دارد اما در لایه های زیرین آن تنشی کمرنگ به چشم می خورد برای مثال می توان به دیالوگ های ردوبدل شده میان سارا، پیمان و فریبا درباره همان عشق سابق اشاره کرد که گویا او هم مسافر کانادا و همان پرواز ساعت شش صبح است. با پیش رفتن مهمانی و تغییر حال و احوال مهمانها، به مرور تنش ذکر شده شدت بیشتری گرفته و قهرمان فیلم را در وضعیتی بغرنج قرار میدهد. تنها ماندن سارا در خانه پیمان و فریبا، نقطه عطف اول فیلم به حساب میآید که به خوبی سارا را در مخمصه قرار داده و تماشاگر را در اضطراب بابت رسیدن به موقعاش به پرواز نگه میدارد. در نیمه میانی فیلم این تنشها افزایش رفته و تا جایی پیش میرود که یک نقطه عطف درخشان رقم میخورد. در عین حال، سارا به مرور در یک باتلاق فرو رفته و هرچه بیشتر دست و پا میزند بیشتر در آن غوطهور میشود. مدیری برای بسط داستان و نیز جذابتر شدن آن، پای سیاوش را به ماجرا باز کرده و از او به عنوان یک شخصیت محوری بهره میگیرد؛ موضوعی که به نتیجه خوبی رسیده و با ورود چند شخصیت دیگر تنش به اوج خود رسیده، ژانر و لحن فیلم هم تغییر میکند. نقطه عطف بعدی هم در همین فضا رقم خورده و قصه وارد پرده پایانی میشود؛ جایی که خود مهران مدیری در نقشی کوتاه ظاهر شده و جمعبندی نهایی را انجام میدهد.
مدیری در مقام کارگردان پیشرفت محسوسی نسبت به فیلم قبلی خود کرده و توانسته قصهای را که تقریبا تمام آن در یک لوکیشن میگذرد به فیلمی پرکشش تبدیل کند که تماشاگر را تا آخر همراه خود نگه میدارد. او همچنین به واسطه سالها سابقه بازیگریاش، در انتخاب بازیگران نقشهای اصلی خود موفق عمل کرده است. سمیرا حسن پور یکی از بهترین نقشآفرینیهای عمرش را در این فیلم ارائه کرده و به خوبی با شخصیت پرتلاطم سارا جفت و جور شده است. برای مثال میتوان به وحشت او در آپارتمان خالی از دوستانش اشاره کرد که کاملا به اندازه و دور از اغراق به نظر میرسد. مهرداد صدیقیان هم در نقش سیاوش متقاعدکننده به نظر آمده و در نیمه دوم فیلم به خوبی قصه را پیش میبرد.
محمد جلیلوند عضو انجمن منتقدان سینما
ساعت ۶ صبح به زودی در سینما آنلاین فیلمنت