میان تارها و آینده؛ بازگشت به قلب اسپایدرمن
چگونه سونی میتواند دنیای سینمایی اسپایدرمن (SSU) را نجات دهد؟
به گزاش فیلمنت نیوز، در دنیای سینما ساختن یک فرنچایز موفق از ابرقهرمانان به اندازه حفظ تعادل در یک تار عنکبوت ظریف، چالشبرانگیز است. سونی، با دسترسی انحصاری به شخصیتهای مرتبط با مرد عنکبوتی، دنیای سینمایی اسپایدرمن را ساخته و فرصتهای طلایی را برای خلق دنیای سینمایی خود به دست آورده است. اما در حالی که «ونوم» (Venom) در سال ۲۰۱۸ توانست مخاطبان را جذب کند و بیش از ۸۵۰ میلیون دلار فروش جهانی داشته باشد، سایر تلاشهای سونی برای گسترش دنیای سینمایی SSU (Sony’s Spider-Man Universe) نتوانست همان موفقیت را تکرار کند. فیلمهایی همچون «موربیوس» (Morbius) و «کریون شکارچی»، بهجای تبدیل شدن به سنگ بناهای جدید این دنیا، با نقدهای منفی و فروش ناامیدکننده مواجه شدند.
بسیاری معتقدند که سونی در ایجاد ارتباطات قوی و منسجم بین فیلمهای خود، همانند آنچه مارول در MCU (Marvel Cinematic Universe) انجام داده، موفق نبوده است. اما آیا سونی باید این دنیا را متوقف کند؟ یا اینکه همچنان راهی برای بازسازی و احیای آن وجود دارد؟ دنیای اسپایدرمن، با گالری غنی از شخصیتهای مکمل و شرور، همچنان پتانسیل بالایی برای روایت داستانهای قدرتمند دارد. از کاراکترهای نمادین مانند گوئن استیسی و دکتر اختاپوس گرفته تا شخصیتهای کمتر شناختهشده مانند بلک کت و اسپایدروومن، سونی میتواند با رویکردی هوشمندانهتر، شکافهای این دنیا را پر کند و ارتباطات عمیقتری با مخاطبان برقرار سازد.
این مطلب به دنبال بررسی مشکلات کنونی SSU، تحلیل اشتباهات گذشته، و ارائه پیشنهادهایی برای بازسازی و تقویت این دنیای سینمایی است. شما فکر میکنید سونی میتواند جایگاه خود را در عصر فرنچایزهای سینمایی باز یابد؟ یا اینکه این دنیا نیز مانند تارهای عنکبوتی کهنه، از هم فروخواهد ریخت؟
با توجه به خبرهایی که از دنیای سینمایی اسپایدرمن سونی (SSU) به گوش میرسد، به نظر میرسد این کمپانی تصمیم گرفته است اسپینآفهای شرورمحور خود را در حالت تعلیق نگه دارد و بهجای آن، تمرکز خود را بر روی تولید آثاری معطوف کند که شخصیت اسپایدرمن بهطور مستقیم در آنها حضور دارد و در عین حال از داستانپردازی در بالاترین سطح ممکن بهره میبرند. این تغییر جهت، فرصتی برای تامل است اما بازهم بهنظر میرسد باید به ایدههایی فراتر فکر کرد تا این دنیای سینمایی نجات پیدا کند.
چرا فیلمهای اسپایدرمن سونی شکست میخورند؟
دلایل شکست فیلمهای SSU کاملاً واضح هستند. سونی عمدتا به ساخت فیلمهایی با استانداردهای درجه دوم یا سوم (B و C) روی آورده که به انتظارات مخاطبان امروزی بیتوجه بودهاند و حتی نمیتوان گفت سونی واقعاً درک درستی از آنچه تماشاگران مدرن میخواهند یا به آن اهمیت میدهند، داشته است. این آثار، فاقد برنامهریزی بلندمدت یا هدف خاصی بودهاند و تنها نقطه اشتراکشان این است که سونی قصد داشته با این اسپینآفها، دنیایی مرتبط با اسپایدرمن ایجاد کند؛ اقدامی که در عمل نه انسجامی داشت و نه توانست نظر منتقدان یا مخاطبان را جلب کند.
امروز، مخاطبان بیش از هر زمان دیگری به داستانهایی نیاز دارند که شخصیتپردازی غنی، ارتباطات معنادار و کیفیت سینمایی بالا ارائه دهند؛ سه عنصری که فیلمهای اخیر سونی نتوانستهاند بهدرستی به نمایش بگذارند. اگر سونی بخواهد جهان SSU را از مسیر شکست به موفقیت هدایت کند، باید دیدگاه خود را تغییر دهد. این دنیا نهتنها به داستانهایی متصل و منسجم، بلکه به ساختارهایی جدید نیاز دارد که با خواستههای مخاطبان امروزی همسو باشند. تنها در این صورت است که SSU میتواند از زیر سایه MCU خارج شده و به دنیایی مستقل و ماندگار تبدیل شود.
اگر سونی بخواهد این اسپینآفها را به آثاری سودآور تبدیل کند، باید به فراتر از صرفاً حضور اسپایدرمن فکر کند. کلید موفقیت در این است که داستانهای عمیقتر، شخصیتپردازی چندلایهتر و ارتباطات منسجمتری میان آثار خود ایجاد کند. دنیای اسپایدرمن مملو از شخصیتهایی است که هرکدام میتوانند به قطب روایتی قدرتمند تبدیل شوند؛ از بلک کت گرفته تا کرِیوِن شکارچی و مادام وب. این شخصیتها در صورت پرداخت درست، ظرفیت بالقوهای برای گسترش جهان سینمایی سونی دارند و میتوانند فراتر از تنها یک اسپینآف شرورمحور ظاهر شوند.
نبرد شرورهای دنیای اسپایدرمن: فرصتی برای تقویت SSU
مجموعه ونوم در فیلم نت
کرِیوِن به عنوان یکی از جذابترین شرورهای دنیای اسپایدرمن، میتوانست در فیلمهای ونوم بهعنوان شخصیتی معرفی شود که از وجود ونوم آگاه است و برای شکار این هیولا نقشه میکشد. این رویکرد، نهتنها داستانی هیجانانگیز برای فیلم مستقل «کرِیوِن شکارچی» ایجاد میکرد، بلکه ارتباطی طبیعی و معنادار میان فیلمها برقرار میساخت.
تصور کنید: کرِیوِن در ابتدا بهعنوان یک شکارچی افسانهای و غیرقابل توقف معرفی میشود که به دنبال شکار ونوم است، اما در طول این نبرد، پیچیدگیهای شخصیتی و انگیزههای او آشکار میشود. این داستان نهتنها میتوانست جذابیت کرِیوِن را به عنوان شخصیت اصلی افزایش دهد، بلکه زمینهای مناسب برای اتصال این فیلم به دیگر آثار SSU و حتی ایجاد یک نبرد بزرگ میان شرورهای دنیای اسپایدرمن فراهم میکرد. سونی میتوانست با ایجاد یک تقابل جذاب میان شخصیتهای شرور دنیای اسپایدرمن، ارتباطات معنادارتری بین فیلمهای خود برقرار کند. یکی از ایدههای بالقوه، معرفی داستانی بود که در آن «کرِیوِن شکارچی» (Kraven the Hunter) به اشتباه «ونوم» (Venom) را مسئول یک سری قتلهای وحشتناک میدانست. این سوءتفاهم میتوانست به نبردی هیجانانگیز میان این دو شخصیت منجر شود، اما در نقطهای از داستان، کرِیوِن متوجه میشد که این قتلها در واقع توسط «موربیوس» (Morbius) انجام شدهاند. چنین ایدهای، حتی در محدودیتهای برنامههای فعلی SSU، میتوانست باعث شود این دنیا به یک فرنچایز موفق و یکپارچه تبدیل شود. اتحاد شرورهایی که معمولاً در تضاد با یکدیگر هستند، نهتنها داستانهای جدید و منحصربهفردی خلق میکرد، بلکه انتظارات مخاطبان از یک دنیای سینمایی را نیز برآورده میساخت.
اگر اسپایدرمن حضور ندارد، باید تأثیرش بر شرورهای SSU حس شود
طرح اولیه سونی برای اسپینآفهای مرتبط با «مرد عنکبوتی شگفتانگیز» (Amazing Spider-Man) منطقی به نظر میرسید، چرا که این آثار قرار بود در همان دنیای یک نسخه محبوب و شناختهشده از اسپایدرمن اتفاق بیفتند. اما متأسفانه، در دنیای سینمایی اسپایدرمن سونی (SSU) که فاقد یک اسپایدرمن اختصاصی است، تاریخچه و شخصیتپردازی شخصیتهای کلاسیک اسپایدرمن به شکلی نامتناسب و گاه حتی دستوپاگیر تغییر یافته است.
در این میان، تام هاردی (Tom Hardy) توانسته است بهعنوان ادی براک (Eddie Brock) عملکرد خوبی ارائه دهد، اما رابطه او و همزیستیاش با ونوم، بدون وجود اسپایدرمن، هویت اصلی خود را از دست دادهاند. این کمبود، تأثیر قابلتوجهی بر داستانهای آنها گذاشته است. بهطور خاص، شخصیتهایی مانند کارنیج (Carnage) و کلیتوس کسدی (Cletus Kassidy)، که پتانسیل عظیمی برای تعاملات پیچیده و دراماتیک با اسپایدرمن داشتند، پیش از هرگونه برخورد با این شخصیت کلیدی کشته شدند. مشکل اصلی SSU این است که شخصیتهای آن، بدون حضور اسپایدرمن، حس و ارتباط اصلی خود را از دست میدهند. شرورهای اسپایدرمن، از جمله ونوم و کارنیج، همواره با تار عنکبوتی اسپایدرمن گره خوردهاند و فقدان او، به معنای عدم وجود نقطه تلاقی اساسی میان داستانها و شخصیتهاست.
برای آینده این دنیا، معرفی هر نسخهای از اسپایدرمن ضروری است. حتی اگر این نسخه کاملاً جدید باشد یا از نسخههای قبلی (مانند مرد عنکبوتی گارفیلد یا مگوایر) استفاده شود، حضور اسپایدرمن میتواند ارتباطات داستانی لازم را برقرار کند. بدون این شخصیت کلیدی، SSU همچنان فاقد هویت یکپارچه خواهد بود و آثار آن، با وجود پتانسیل بالا، به همان سردرگمی فعلی دچار میمانند.
متوقف کردن روند تبدیل شرورها به ضدقهرمان
در حالی که به تصویر کشیدن شخصیت اصلی فیلم «موربیوس» (Morbius) به عنوان یک ضدقهرمان، متناسب و معقول به نظر میرسد، رویکرد مشابه در مورد «ونوم» (Venom) به اندازه کافی شایستگی لازم را ندارد. در کمیکها، ونوم در ابتدا به عنوان یک دشمن بسیار ترسناک و مرگبار برای اسپایدرمن معرفی شد و پس از مدتی طولانی، نقش «محافظ کشنده» (Lethal Protector) را به خود گرفت. با این حال، نسخه سینمایی ونوم تقریباً بدون هیچ پیشزمینهای از این مسیر، از همان ابتدا در قالب یک ضدقهرمان ظاهر شد. این رویکرد مشکلساز، به وضوح در مورد شخصیتهای دیگر SSU نیز تکرار شده است. مثلا کریون هانتر که قرار است یک شکارچی بیرحم و قاتلی بالفطره باشد در فیلمش در قامت یک ضدقهرمان به تصویر کشیده شده است. مشکل اصلی اینجاست که SSU با تغییر ماهیت شرورهای کلاسیک اسپایدرمن، هویت اصلی آنها را کمرنگ کرده و عمق و پیچیدگی داستانهای آنها را از بین برده است.
درس اصلی اینجاست: باید یا بزرگ بازی کرد، یا اصلاً وارد میدان نشد. مشکلی که تاکنون SSU با آن مواجه بوده، این است که همواره در حال زمینهسازی بوده و هیچگاه جسارت شلیک تیر نهایی را نداشته است. سونی به جای ساخت پروژههایی که صرفاً برای معرفی شخصیتها طراحی شدهاند، باید روی ایجاد روایتی بزرگتر و هیجانانگیزتر تمرکز کند؛ فیلمی که نه تنها از نظر بصری خیرهکننده باشد، بلکه از نظر داستانی نیز مخاطبان را درگیر کند.
استفاده از شخصیتهای مستقل اسپایدرمن در SSU
یکی از چالشهای بزرگ دنیای سینمایی اسپایدرمن سونی (SSU)، معرفی شخصیتهایی است که هویت آنها به شکلی ناگسستنی با اسپایدرمن گره خورده است. همانطور که گفته شد، متأسفانه، سونی تاکنون شخصیتهایی مانند ونوم (Venom) و کارنیج (Carnage) را بدون ایجاد ارتباطات ضروری با اسپایدرمن معرفی کرده است. این تصمیم باعث شده تا داستانها ناقص و شخصیتها از پیشینه روایی خود جدا شوند.
اما این مشکل به تمام شخصیتهای اسپایدرمن تعمیم نمییابد. بهعنوان مثال، در فیلم «مادام وب» (Madame Web)، علیرغم اینکه شخصیت کاساندرا وب نیازی به ارتباط مستقیم با پیتر پارکر ندارد، داستان فیلم بهطور ضمنی با بن پارکر و تولد پیتر گره خورده است. این مثال نشان میدهد که حتی شخصیتهایی که میتوانند مستقل عمل کنند، بهطور غیرضروری به اسپایدرمن مرتبط شدهاند.
معرفی یک اسپایدرمن غیر از پیتر پارکر
فیلمهای انیمیشنی «اسپایدر-ورس» (Spider-Verse) و بازیهای ویدیویی Insomniac Spider-Man ثابت کردهاند که نسخههای دیگری از اسپایدرمن، مانند مایلز مورالز (Miles Morales)، میتوانند بسیار محبوب و موفق باشند. محبوبیت مایلز مورالز بهویژه پس از فیلم «اسپایدرمن: در میان دنیای عنکبوتی» (Across the Spider-Verse) افزایش یافته است. بر همین اساس یکی از بهترین راهها برای تقویت دنیای سینمایی اسپایدرمن سونی (SSU)، تمرکز بر نسخههای متفاوت و جدید از اسپایدرمن است. شخصیتهایی مانند مایلز مورالز، میگوئل اوهارا (اسپایدرمن ۲۰۹۹) و گوئن استیسی (اسپایدر-وومن) که در فیلمهای انیمیشنی «اسپایدر-ورس» محبوبیت بسیاری پیدا کردهاند، ظرفیت بالایی برای روایت داستانهای تازه و جذب نسل جدید مخاطبان دارند. مایلز مورالز با داستانهایی درباره هویت فرهنگی و مسئولیتهای ابرقهرمانی میتواند بهعنوان محور یک مجموعه لایو-اکشن مستقل بدرخشد. میگوئل اوهارا نیز با پیشینه علمی-تخیلی خود در آیندهای پادآرمانی، پتانسیل خلق فیلمی خلاقانه و متمایز را دارد. در همین حال، گوئن استیسی در نقش اسپایدر-وومن میتواند در قالب یک فیلم لایو-اکشن، هم نوستالژی و هم نوآوری را به تصویر بکشد، بهویژه اگر اما استون نقش این نسخه از گوئن را بازی کند. این شخصیتها فرصتی طلایی برای سونی هستند تا دنیای اسپایدرمن را گسترش دهد، از وابستگی به پیتر پارکر رها شود و داستانهایی مستقل و ماندگار ارائه دهد.
فیلم «اسپایدر-گرل» با محوریت میدی پارکر در دنیای ریمی: فرصتی برای احیای فرنچایز
فیلم «راهی به خانه نیست» (No Way Home) نهتنها علاقه مخاطبان به شخصیت اسپایدرمن اندرو گارفیلد را دوباره زنده کرد، بلکه باعث شد نسخه توبی مگوایر از اسپایدرمن نیز بار دیگر به مرکز توجه بازگردد. اگرچه ساخت «مرد عنکبوتی ۴» (Spider-Man 4) به کارگردانی سم ریمی، رؤیایی است که طرفداران بیشماری منتظر آن هستند، ایدهای دیگر نیز وجود دارد که میتواند به همان اندازه هیجانانگیز باشد: یک فیلم اسپینآف در دنیای ریمی با محوریت شخصیت میدی پارکر (Mayday Parker) یا همان اسپایدر-گرل (Spider-Girl).
میدی پارکر، دختر پیتر پارکر و مری جین واتسون در دنیای کمیکهای MC2، یکی از شخصیتهای برجستهای است که میتواند نسل جدیدی از مخاطبان را با دنیای اسپایدرمن پیوند دهد. این شخصیت، با به ارث بردن قدرتهای پدرش، تبدیل به قهرمانی با هویت مخصوص به خود شده است. استفاده از داستانهای میدی پارکر بهعنوان یک دنباله برای «مرد عنکبوتی ۳» (Spider-Man 3)، بهویژه به کارگردانی سم ریمی، میتواند به یک تجربه سینمایی برجسته تبدیل شود.
آرش پارساپور
مجموعه مرد عنکبوتی در فیلم نت