نگاهی به فیلم «سگ سیاه»/ در برزخ میان انزوا و ارتباط
به گزارش فیلمنت نیوز، «سگ سیاه» فیلم سینمایی چینی در ژانر درام است که به کارگردانی هو گوان و با بازی ادی پنگ و لیا تانگ ساخته شده است. «سگ سیاه» در هفتادوهفتمین دوره جشنواره فیلم کن در بخش نوعی نگاه پذیرفته شد و در نهایت جایزه اصلی این بخش را نیز به دست آورد. با در نظر گرفتن این نکته که هر ساله ۲۰ فیلم با سبکهای غیرمعمول و شیوههای غیرمتعارف داستانگویی که به دنبال شناختهشدن در سطح بینالمللی هستند در بخش نوعی نگاهِ جشنواره کن به نمایش درمیآیند، میتوان گفت که این دستاورد، جایگاه فیلم را بهعنوان یک آثار شاخص جشنوارهای با سبک غیرمتعارف تثبیت کرد ولی با دیدن «سگ سیاه» میتوانیم فلسفه اعطای آن جایزه را درک کنیم.
«سگ سیاه» فیلمی است که در ابتدا اثری متعارف بهنظر میرسد و شاید حتی تماشاگران ایرانی را یاد دستهای از آثار وطنی بیاندازد اما هرچه پیشتر میرود به فیلم خاصتری تبدیل میشود و در نهایت لذت مواجهه با اثری متفاوت را در تماشاگرانی ایجاد میکند که از دیدن خیل فیلمهای شبیه به هم خسته شدهاند.
شما میتوانید فیلم سگ سیاه را در فیلمنت تماشا کنید
داستان «سگ سیاه» در آستانه برگزاری المپیک ۲۰۰۸ پکن میگذرد. این فیلم، داستان مردی بهنام لانگ را روایت میکند که پس از چند سال حبس به محل دورافتاده، بیابانی و نهچندان خوشایند زندگیاش بازمیگردد و بهنظر میرسد هدف خاصی برای ادامه زندگیاش ندارد تا اینکه در یک پروژه جمعآوری سگهای خیابانی برای تمیزسازی خیابان در راستای برگزاری مسابقات المپیک استخدام شده و با یک سگ سیاه ارتباطی دوستانه برقرار میکند. با این حال، روایت هو گوان از این داستان به یک درام سرراست محدود نمیماند بلکه به مطالعهای عمیق از تنهایی، هویت و سازگاری تبدیل میشود.
فیلم «سگ سیاه» بهوضوح ریشه در مفاهیم سیاسی دارد. آنچه هو گوان از پروژههای دولتی چین نشان میدهد، تلاش برای پوشاندن زشتیها و ضعفها با خاک و در عوض ساختن یک چین بهظاهر تازه با انبوهی از آسمانخراشها و پروژههای کلان است. فیلم یادآوری میکند که آنچه ممکن است در مقابل عظمت چین مدرن گم شود، سرنوشت و هویت انسانها است. هو گوان در طول فیلم با استفاده از انواع نمودهای تصویری سعی در برجستهسازی این تقابل دارد. جالب این است که بحث محدود به سازههای دست بشر نیست بلکه حتی عناصر طبیعی هم نقش مشابهی را بر عهده دارند. بهعنوان مثال لانگ را چند باری در نماهای دور یا بسیار دور بهشکلی میبینیم که انگار در دل عناصر طبیعی گم شده است. استفاده از اینگونه تصاویر با بار نمادین، شخصیتهایی را نشان میدهد که از یک سو با معضلات مدرنسازی تحمیلی روبهرو هستند و از طرف دیگر توسط گذشته سنتی خودشان تحت فشار قرار گرفتهاند.
با این وجود، فیلم به دام پیامزدگی نمیافتد. هو گوان نیازی نمیبیند که موضوعات کلان سیاسی را بهشکلی مستقیم بازگو کند بلکه ترجیح میدهد از مسیر توجه به روابط میان شخصیتها و تغییر درونی شخصیت لانگ به این مفاهیم نزدیک شود. همین نکته است که «سگ سیاه» را از محدوده فیلمهای یکبارمصرف دور میکند. فیلم تحسینشده هو گوان هرچه پیشتر میرود شخصیتر میشود و بهجای محوریتدادن به پیامهای سیاسی و اجتماعیاش، در مسیر عکس حرکت میکند. «سگ سیاه» فیلمی است که از بیرون شروع میکند و به درون میرسد. نمایش تحولات در حال وقوع در منطقه زندگی شخصیتها، مقدمهای است برای نفوذ به عمق وجود شخصیت اصلی و شخمزدن درون او از طریق نمایش رفاقتی غیرمنتظره میان او و یک سگ.
همین سگ، کلید اصلی درک شخصیت لانگ محسوب میشود. هر چه جلوتر میرویم شباهتهای بیشتری میان لانگ و سگی که در کنار او است احساس میکنیم. لانگ، پس از آزادی از زندان، هنوز از دید برخی از اطرافیان همچون یک مجرم بهنظر میرسد. زمانی که سگِ مشکوک به هاری «زندانی» میشود و لانگ کنار او میماند، شباهت آن دو را بهشکل آشکاری درک میکنیم. هر دو تنها، محبوس، درکناپذیر از سوی محیط اطراف، خسته، و رها از هر گونه قید و بند هستند. هو گوان بهجای اینکه فیلم را از شعارهای سیاسیِ مطابق الگوهای روز پر کند، نشان میدهد که چطور این رابطه هم به شناخت ما از لانگ کمک میکند و هم او را بهتدریج تغییر میدهد. با این تمهید، هو نیازی ندارد که برای شناساندن شخصیت اصلیاش مدام به گذشته او سرک کشیده و توضیحات زیادی در مورد تمام اتفاقاتی بیان کند که شخصیت از سر گذرانده است. هر چند اشارههایی گاهوبیگاه و البته کلیدی به این گذشته وجود دارد (از جمله اشاره به پیشینه لانگ بهعنوان یک نوازنده راک که سبکی غیربومی محسوب میشود و همین میتواند تضاد میان او و محیط پیرامون را بیشتر نشان دهد) اما بخش عمده فیلم به غنیسازی روابط لانگ با دیگران اختصاص یافته است؛ روابطی که علیرغم زمان نسبتا کم آنقدر قوام مییابند که الگویی کلی را شکل دهند. شاید آشکارترین نمونه، رابطه لانگ با پدر پیر و بیمارش باشد که انگار بازتابی از آینده احتمالی خود لانگ در صورت باقیماندن در این منطقه حاشیهای و بدون امکانات است. بهشکل عمومیتر، میتوان گفت هر کدام از روابط کلیدی مطرحشده در «سگ سیاه» دارند جنبهای از شخصیت لانگ را بازتاب میدهند و او را به گذشته، حال یا آینده احتمالیاش در آن مکان دورافتاده متصل میکنند. آنچه او را بهسمت تصمیمات نهاییاش سوق میدهند جزییاتی هستند که در همین روابط گنجانده شدهاند.
جنبههای تکنیکی فیلم هم نقش مهمی در افزایش شناخت ما از لانگ ایفا میکنند. «سگ سیاه» پر از نماهای بسیار دوری است که فضاهای خالی و خرابیها را بازتاب داده و به این ترتیب بر تنهایی و نامشخصبودن آینده لانگ تاکید میکنند. همچنین استفاده مناسب از سکوت و صداهای محیط، عنصر دیگری است که هم جنبهای شاعرانه به فیلم میبخشد و هم خلوتبودن زندگی شخصیت را موکد میکند.
«سگ سیاه» میتوانست یکی از آن فیلمهای متعارفی باشد که نمونههایش را در سینمای ایران هم زیاد دیدهایم. اشاره به تضادهای طبقاتی، نمایش زاغهها و مناطق نیمهویران حاشیه شهر، پرداختن به زندگی طردشدگان جامعه، و فضاسازی لخت با تاکید بر خرابیها و فضاهای خالی، از جمله شباهتهای فیلم تحسینشده هو گوان و برخی از فیلمهای سینمای ایران محسوب میشود. با این وجود توجه هو گوان به شخصیتپردازی عمیق و اکتفا نکردن به خلق چند تیپ تکراری، استفاده از استعارههای ظریف در عین توجه به روابط انسانی، تاکید بر جزییاتی که به شناخت ما از شخصیتها کمک میکنند، و فضاسازی منحصربهفرد، «سگ سیاه» را از آثار تکراری و صرفا پیاممحور جدا کردهاند.
آریا قریشی