نقد و بررسی آخرین فیلم بردی کوربت
«بروتالیست»؛ درام جسورانه و بنایی ماندگار در تاریخ سینما
به گزارش فیلمنت نیوز، معماری برای برخی سینماگران موضوع جذابی است و فیلمهای بسیاری با محوریت این هنر ساخته شدهاند. از مستندهای پرتره معماران بزرگ مانند «معمار من: سفر یک پسر» (My Architect: A Son’s Journey) (2003) درباره زندگی لوئی کان معمار بزرگ استونی-تبار آمریکایی تا فیلمهای داستانی مانند «سرچشمه» (The Fountainhead) (1949) که به مسائل و چالشهای معماری میپردازند، سینما گهگاه سعی در نمایش ابعاد مختلف معماری بر پرده نقرهای داشته است. فیلم «شکم یک معمار» (The Belly of an Architect)(1987) با نگاهی سوررئال به رابطه بین معماری و بدن انسان پرداخته و فیلم نسبتا جدید شاعرانه «کلمبوس» (Columbus) (2017) نیز به تاثیر معماری مدرن بر احساسات و روابط انسانی میپردازد.
جنبش بروتالیسم بهعنوان یکی از جریانهای مهم معماری مدرن، دستمایه آخرین فیلم بردی کوربت (Brady Corbet) قرار گرفته و دوباره معماری را به سینما آورده است.
داستان فیلم «بروتالیست» (The Brutalist) حول محور لازلو توث (با بازی آدرین برودی) میچرخد؛ معماری یهودیتبار که پس از جنگ جهانی دوم و نابودی زندگیاش در مجارستان به آمریکا مهاجرت میکند و در تلاش است با طراحی یک ساختمان عظیم و نمادین، هویت از دسترفتهاش را بازسازی کند. این ساختمان یک پروژه معماری، نمادی از آرزوها، دردها و امیدهای اوست. زاویه دید وارونه به مجسمه آزادی در ابتدای فیلم و هنگام خروج لازلو از کشتی در بندر نیویورک، نوید میدهد که با فیلمی متفاوت سروکار داریم.
بروتالیسم (Brutalism) یک سبک معماری است که در دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ میلادی در جهان رواج داشت. این سبک معمولاً با استفاده از بتن خام و عریان، فرمهای هندسی ساده و حجیم و ظاهری خشن و صریح شناخته میشود. اصطلاح «بروتالیسم» از واژه فرانسوی «béton brut» به معنای «بتن خام» گرفته شده است که به استفاده گسترده از بتن در این سبک اشاره دارد. معماری برخی از سازههای قدیمی دانشگاه تهران و سردر مشهور آن در این دسته بناها قرار میگیرد. فیلم از این سبک بهعنوان یک عنصر بصری و استعارهای برای زندگی لازلو استفاده میکند. بتن خام و سرد، نماد برهنگی رنجها و زخمهای او و فرمهای هندسی نشاندهنده تلاش او برای ایجاد نظم و ساختار در زندگی آشفتهاش است.
فیلمبرداری اثر نیز بهشدت تحت تاثیر سبک بروتالیسم است. استفاده از نورپردازی طبیعی، سایههای عمیق و ترکیببندیهای متقارن به فیلم حالتی نقاشی و هنری میبخشد. هر صحنه بهدقت طراحی شده تا احساسات و تنشهای درونی شخصیتها را منعکس کند. به این نکته نیز باید توجه کرد که پس از چندین دهه، فیلمبرداری «بروتالیست» تماما با تکنیک ویستاویژن انجام شده است. تکنیک ویستاویژن یک تکنیک فیلمبرداری با فرمت عریض بود که در دهه ۱۹۵۰ توسط پارامونت پیکچرز ابداع شد. در این تکنیک، نگاتیو ۳۵ میلیمتری به صورت افقی وارد دوربین و در نتیجه اندازه هر فریم دو برابر حالت استاندارد میشد و کیفیت تصویر و وضوح آن تا حد زیادی بالا میرفت و برای نمایش در پردههای بزرگ سینما بسیار مناسب بود. از این تکنیک در فیلمهای مشهوری مانند «سرگیجه» و «شمال از شمال غربی» ساخته آلفرد هیچکاک استفاده شده است. با این وجود به دلیل هزینههای بالا و پیچیدگیهای فنی، این تکنیک بهتدریج کنار گذاشته شد و روشهای جدیدتر جای آن را گرفت. کوربت با استفاده از این فرمت، سعی کرده علاوه بر تطبیق فیلم با تکنیک فیلمبرداری همان دوره (دوران اوج بروتالیسم با رواج تکنیک ویستاویژن همزمان است)، شکوه و عظمت معماری بروتالیست را به تصویر بکشد.
ریویو نویس گاردین درباره این فیلم نوشته است: «حماسه «بروتالیست»، داستان مردان جسور و دیدگاههای بزرگشان است. این فیلم، جدی، سنگین و از نظر بصری باشکوه است و بر ایدههای بسیاری از جمله تنش بین هنر و تجارت انگشت میگذارد. فیلم عمدتاً بر یک مرد در یک مکان متمرکز است، اما دغدغههای بزرگتری دارد و همهچیز از آرمانشهر تا دیستوپیا، اشتیاق، مرگ، فرم، محتوا، مهاجرت، جذابیت و خطرات مدرنیته را هم در بر میگیرد.»
داستان لازلو از لحظه حضور او در ایالات متحده آغاز میشود و این سرآغاز سفری است که او را از دنیای قدیم به دنیای جدید، از فاشیسم به سرمایهداری، از وحشت هولوکاست به آغوش گشوده آمریکایی و هر آنچه که مستلزم آن است، میبرد.
بهعنوان سومین فیلم یک فیلمساز ۳۶ ساله، «بروتالیست» دستاوردی قابلتوجه است؛ نوعی پروژه پرشور و عظیم که معمولاً تنها در اختیار تعداد محدودی از کارگردانان مشهور و باسابقه قرار دارد. کوربت با ساخت این فیلم، به کلوپ فیلمسازان نخبه و تراز اول سینما وارد میشود که میتوانند برای پروژههای خود، آزادی در خلاقیت و بودجه مطالبه و دریافت کنند و تهیهکننده و سرمایهگذار، هیچ مخالفتی نکند.
نویسنده نیویورکتایمز معتقد است: «فیلم سهساعت و نیمه جاهطلبانه بردی کوربت، نمونهای تقریبا بینقص از همزیستی موضوع با سبک فیلمسازی است. این فیلم بزرگ، بیانیه سینمایی شکوهمندی درباره خلق یک بنای معماری شکوهمند است. ستایشی بر پاکیِ بینش خلاقانه در برابر ناآگاهی و محدودیتهای بودجهای و فداکاری شخصی والا در راه هنر. معمار مدرنیستی که فرصتها و رنجهای فراوانی را به لطف دمدمیمزاجی ثروتمندان آمریکاییِ فیلسوفمآب تجربه میکند و کوربت، بازیگر کودک سابق آمریکایی که به یک فیلمساز مستقل تبدیل شده، بهخوبی از پس نمایش این رنج باشکوه برآمده است».
آدرین برودی برای فیلم «پیانیست» برنده اسکار شد و علیرغم کار مداوم از آن زمان (و تبدیل شدن به یکی از بازیگران ثابت گروه وس اندرسون)، دیگر هیچوقت به آن نقطه اوج بازیگری نرسید. حالا اما در «بروتالیست» دوباره توانایی بینظیر خود را به رخ کشیده است. انگار اولین بار است که او را میبینید؛ با بدن پرانتزی و آن چهره جذاب و غمگین، تمام رنجی که لازلو تحمل میکند را بهخوبی در بازی خود نشان میدهد.
اهمیت و شهرت لازلو به عنوان یک معمار در بوداپست قبل از جنگ، به تدریج در فیلم مشخص میشود اما برودی تصویر این معمار مورد احترام در کشور خود را در ارزیابیهای صریح؛ در حساسیت روی طرحهایش و در بیتفاوتیاش نسبت به هر کسی که ارزش کارش را درک نمیکند، ارائه میدهد. لازلو عشق زندگیاش، ارژبت (با بازی فلیسیتی جونز) را از دست داده و بدون او روحی سرگردان است، در انباریها زندگی میکند و زغالسنگ پارو میکند و وقتی سفارش بازسازی کتابخانه یک صنعتگر ثروتمند به نام هریسون لی ون بورن (با بازی گای پیرس) را میگیرد، جرقه زندگی در او زده میشود: شغلی که مسیر زندگی لازلو را تغییر خواهد داد و برودی به خوبی از پس این تحولات روحی بر آمده است.
«بروتالیست» فیلمی درباره ناامیدی و رنج است؛ اگرچه کارگردان تمایل دارد این عنصر را در زیرسطح همه درامهای فیلم پنهان نگه دارد. لازلو، در مورد آنچه که از سر گذرانده صحبت نمیکند، با این حال این موضوع در رفتار، نگاه، راه رفتن و همهچیزش هویداست. لازلو مردی تکهتکه است که به سختی میتواند تظاهر به حفظ خود کند و آنقدر در نیمه اول فیلم در لبه پرتگاه فروپاشی قرار دارد که وقتی هریسون به او پیشنهاد کار میدهد، انگار که معجزهای رخ داده است.
به جز یک بخش پایانی کنجکاوانه زائد که در نمایشگاه معماری ونیز در دهه ۱۹۸۰ اتفاق میافتد، فیلم مدت زمان طولانی خود را توجیه میکند. داستان لازلو توث اثری غنی و جذاب از داستانسرایی است؛ نوعی جهانسازی کاملاً مبله که میتوان در آن زندگی کرد.
موسیقی فیلم ساخته دنیل بلومبرگ بهطور کامل با فضای فیلم هماهنگ است. موسیقی مینیمال و گاه انتزاعی، احساس تنهایی و گمگشتگی لازلو را تقویت میکند. در صحنههایی که شخصیتها با خاطرات دردناک خود روبرو میشوند، از سکوت بهطور ماهرانهای استفاده شده است. صداگذاری فیلم نیز طوری است که تمام جزییات را در نظر گرفته است؛ از صدای خشخش بتن گرفته تا نجوای باد، همه به ایجاد فضایی واقعی و باورپذیر کمک میکنند.
«بروتالیست» در جشنوارههای بینالمللی فیلم مورد توجه قرار گرفته و جوایز متعددی را از آن خود کرده است. از جمله این جوایز میتوان به جایزه بهترین فیلم در بخش درام و بهترین کارگردان و بهترین بازیگر مرد از جوایز گلدن گلوب اشاره کرد. این فیلم با کسب ۱۰ نامزدی در رشتههای مختلف، به یکی از مدعیان اصلی جوایز اسکار امسال نیز تبدیل شده و علاوه بر نامزدی در بخش بهترین فیلم، در رشتههای بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل زن و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد نیز نامزد دریافت جایزه شده است.
برخی از منتقدان، فیلم را به دلیل طولانی بودن و پرداختن وسواسگونه و بیش از حد به برخی از جنبههای داستان، مورد انتقاد قرار دادهاند. با این وجود، به نظر میرسد که این مورد، بیشتر از آنکه نقاط ضعف فیلم باشد، از ویژگیهای آن است که فیلم را از سایر آثار سینمایی متمایز میکنند. به عنوان مثال، طولانی بودن فیلم، به کوربت این امکان را داده است تا به طور کامل به شخصیتها و داستان فیلم بپردازد و دنیای «بروتالیست» را به طور کامل برای تماشاگر خلق کند.
«بروتالیست» هم از نظر فنی و هم از نظر محتوایی، حرفهای زیادی برای گفتن دارد و میتواند تماشاگر را به سفری در دنیای هنر، معماری و انسانیت ببرد. این فیلم نه تنها برای فیلمبازها، بلکه برای علاقهمندان به معماری، تاریخ و فلسفه نیز جذاب خواهد بود.
جهانگیر شاهولد
۲ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
از این فیلم نتیجه گرفتم اگر یک یهودی هروئینی باشد خیلی بد نیست ولی یک سیاهپوست هروئینی از طبقات پایین جامعه خواهد بود . اگر پسر عموی یهودی لازلو با زنی مسیحی ازدواج کند و دینش و نامش را تغییر دهد منفور ولی اگر کسی به دین یهود بپیوندد محبوب . این فیلم نتیجه گیری می کند اگر آرشیتکت طراح و سازنده کار شما را نیمه کاره رها کند و پولتان را بر باد بدهد اشکالی ندارد چون یهودی مظلومی است ولی صاحب کاری که باعث نجات همسر و خانواده لازلو می شود در نهایت متهم .
نتیجه اخلاقی دیگر فیلم این بود که تمام یهودی ها مذهبی هستند و به دستور مذهبشان کشورها ی دیگر را باید قصب کنند ولی مذهبی بودن برای سایر ملل نشانه عقب افتادگی شان است.
از کجای فیلم چنین برداشت هایی کردید؟ کاملا مشخص است که از روی غرض و حرص نسبت به یهودیت صحبت میکنی. یعنی هولوکاست را نمی دانید. آشویتس را نمی دانید. آوارگی را نمی دانید و نمی فهمید. سعی کنید با دید وسیع تری به دنیا نگاه کنید، برای جامعه تان بهتر است