«جان سخت» با یک قلاب طلایی
به گزارش فیلم نت نیوز، اگر بخواهیم بیهیچ حرف پس و پیش به متن سریال «جان سخت» و قسمتهای پایانی آن بپردازیم باید بگوییم مصطفی تقیزاده در پایان قسمت پانزده سریال «جان سخت»، دیگر با حدسیات، ذهنیات و احساسات مخاطب قمار نمیکند. او راهی که انتخاب کرده را تا انتها میپیماید و کلایمکسی از جنس خون و مرگ رقم میزند. کارگردان در پایان این قسمت، راه قسمتهای ابتدایی را در پیش گرفته و باری دیگر موتور حدس و گمان را در بیننده روشن میکند به همین دلیل پیشبینی میشود که قلاب طلایی سریال در ادامه دوباره به کار گرفته شود. حال این قلاب طلایی چیست؟
در روایت یک فیلمنامه دو عنصر برای جذب مخاطب بسیار شناختهشده و حائز اهمیت مورد بحث است؛ ایجاد کنجکاوی و تعلیق. رابرت مککی در کتاب داستان برای این دو عنصر و کارکرد آنها به صراحت توضیح میدهد: ایجاد کنجکاوی برای درگیر کردن ذهن مخاطب است و تعلیق، احساسات او را به دام میاندازد. هردو از مسیر خود قلابشان را بر تماشاگر انداخته و او را به سمت خود میکشانند. به اصطلاح بیننده را سمپات میکنند.
«قلاب» در این میان، استعارهای است برای نقطه اتصال مخاطب با جهان داستانی. همان جایی که ذهن و احساسات بیننده توامان درگیر میشوند. سریال «جان سخت» در بیشتر قسمتهای خود موفق میشود این قلاب را بیندازد. قلابی که بهواسطهی آن، تماشاگر دیگر صرفاً ناظر بیرونی نیست، بلکه در دل موقعیتها غرق میشود، تصمیم میگیرد، نگران میشود، حدس میزند و مدام در حال سنجش احتمالات است.
در روند روایت، تقیزاده با سنجشگری میزان اطلاعاتی که به مخاطب میدهد، کیفیت و عمق این قلاب را کنترل میکند. هر گرهای که در داستان تعبیه میشود، بخشی از این قلاب است. قلابی که از سویی ذهن را تحریک میکند، و از سوی دیگر، احساسات را به بازی میگیرد. این ترکیب دقیق، همان چیزیست که در تحلیل ساختار روایی باید آن را «قلاب طلایی» دانست. قلابی که اگر درست پرتاب شود، بیننده را تا پایان قصه با خود میکشد، بیآنکه رهایش کند.
اکنون، نشانههایی هرچند گذرا اما ملموس از حضور دوباره این قلاب در ادامه مسیر روایت به چشم میخورد. حالا دیگر تماشای قسمتهای بعدی نه صرفاً برای دنبال کردن سرنوشت شخصیتها، که برای ردیابی لحظهایست که دوباره ذهن و دل مخاطب به چنگ این قلاب بیفتد. همین احتمال، خود هیجانانگیز است.
محراب توکلی