موسیقی فیلم چیست و چرا بدون آن سینما ناقص است؟

- 8 دقیقه مطالعه
موسیقی فیلم فقط یک صدای خوشایند نیست، حتی نقش مکمل هم نیست بلکه یکی از ستون‌های اصلی تجربه سینمایی است و گاهی از تصویر هم تاثیرگذارتر است.

به گزارش فیلم‌نت نیوز، وسط جنگل تاریک، نور کم‌سو از چراغ‌قوه روی درخت‌ها می‌افتد. شخصیت اصلی با نفس‌هایی بریده و اضطرابی که از چشم‌هایش پیداست، در دل تاریکی جلو می‌رود. ناگهان صدایی از دوردست شنیده می‌شود. موسیقی آرام و زیرپوستی شروع می‌شود. ضرب‌آهنگ کند و سنگین، سازهای زهی در پس‌زمینه. قلب من تندتر می‌زند. انگار خودم آنجا هستم. این لحظاتی از فیلم «شکارچی گوزن» است؛ جایی که هیچ دیالوگی وجود ندارد و فقط صدا و موسیقی حضور دارند: یک اضطراب کش‌دار، تا لحظه انفجار. دقیقا همین‌جاست که آدم می‌فهمد موسیقی، بی‌هیچ کلام معنادار، چطور با روح ما حرف می‌زند. موسیقی، عنصر مهمی است که خیلی وقت‌ها حتی متوجه حضور گسترده‌اش در فیلم‌ها نمی‌شویم، اما در پشت پرده تصویر، صدا روح‌مان را درگیر می‌کند.

موسیقی فیلم چیست و چرا این‌قدر مهم است؟

موسیقی فیلم فقط صدایی دل‌نشین نیست و حتی نمی‌توان آن را در جایگاه نقش مکمل قرار داد. موسیقی، یکی از ارکان اصلی تجربه سینمایی است و گاه از تصویر نیز قوی‌تر عمل می‌کند. مخاطب، بدون آگاهی مستقیم، از طریق موسیقی وارد فضای احساسی فیلم می‌شود؛ می‌ترسد، می‌خندد، غمگین یا هیجان‌زده می‌شود. موسیقی، احساسات را هدایت می‌کند و به صحنه معنا می‌بخشد. فیلمی که فاقد موسیقی باشد، ناقص به‌نظر می‌رسد.

تم‌ها و موتیف‌ها: صدای پنهان شخصیت‌ها

آهنگسازان با دقت بالا، عناصر موسیقی را طراحی می‌کنند؛ از انتخاب ساز تا ریتم و ساختار ملودیک. یک تم اندوه‌بار ممکن است در ابتدا فقط ملودی‌ای زیبا به‌نظر برسد، اما تکرارش همراه با چهره‌ شخصیتی آسیب‌دیده، آن را به صدای درونی آن شخصیت تبدیل می‌کند. مخاطب با این صدا پیوند برقرار می‌کند؛ زیرا احساس آن شخصیت را مستقیم درمی‌یابد.

یکی از روش‌های موثر در موسیقی فیلم، استفاده از تم‌های مستقل برای شخصیت‌هاست. جان ویلیامز در «جنگ ستارگان» برای هر شخصیت تمی ویژه ساخته است. وقتی «مارش امپراتوری» پخش می‌شود، حتی بدون آن‌که دارث ویدر در قاب باشد، حضورش را احساس می‌کنیم. این تم‌ها با گذر زمان، حس آشنایی، یادآوری و درگیری احساسی ایجاد می‌کنند و ذهن مخاطب را درگیر می‌سازند.

سازبندی و تنظیم: جادوی بی‌کلامی که حس می‌سازد

انتخاب ساز در انتقال احساسات نقشی تعیین‌کننده دارد. ویولن برای اندوه، سازهای کوبه‌ای برای تنش، پیانو برای سکوت و تامل. تنظیم دقیق می‌تواند مخاطب را از هیجان به غم یا از آرامش به اضطراب ببرد. در صحنه‌های تعقیب، ریتم تندتر می‌شود و ضربان قلب بالا می‌رود و در لحظات عاطفی، موسیقی نرم و محو است. مخاطب، بدون آگاهی مستقیم، وارد مسیر احساسی صحنه می‌شود.

از شایر تا کهکشان: نمونه‌هایی ماندگار از موسیقی در فیلم

موسیقی هاوارد شور در مجموعه‌ «ارباب حلقه‌ها» مثالی درخشان است. برای هر سرزمین و فرهنگ، تمی مستقل خلق کرده. ورود به شایر با موسیقی‌ای گرم و آرام همراه است، درحالی‌که ورود به موردور با ملودی‌هایی تاریک و تنش‌زا ساخته شده است.

در «جنگ ستارگان»، موتیف‌ها شخصیت‌ها را از طریق صدا به یاد ماندنی می‌کنند. شنیدن هر تم، بلافاصله فضا، احساس و هویت مربوط به آن شخصیت را در ذهن تداعی می‌کند.

هانس زیمر در فیلم‌هایی مثل «تلقین»، «میان‌ستاره‌ای» و «دانکرک»، مرز میان صدا و تصویر را محو کرده است. در «دانکرک»، صدای ساعت، تنش را لحظه‌به‌لحظه افزایش می‌دهد. در «میان‌ستاره‌ای»، ارگ کلیسا، حس عظمت و انزوا را القا می‌کند. در «تلقین»، با کند شدن ریتم موسیقی، زمان برای مخاطب نیز کش‌دار می‌شود. این صداها، صرفا همراه تصویر نیستند بلکه جزئی از روایت‌اند.

علم پشت صدا: موسیقی چگونه بدن و ذهن ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

پژوهش‌ها نشان داده‌اند موسیقی فیلم می‌تواند ضربان قلب را افزایش دهد، تمرکز بصری را بالا ببرد و میزان همدلی با شخصیت‌ها را بیشتر کند. موسیقی غمگین، مخاطب را نسبت به رنج شخصیت‌ها حساس‌تر می‌سازد. موسیقی پرتنش، بدن را به واکنش وامی‌دارد. صدا، نه‌تنها احساس، بلکه بدن ما را نیز درگیر می‌کند.

بهترین های موسیقی فیلم و سریال

از نام آشناترین آهنگسازان موسیقی فیلم در جهان می‌توان به جان ویلیامز (جنگ ستارگان، پارک ژوراسیک، فهرست شیندلر)، انیو موریکونه (خوب، بد، زشت؛ ماموریت؛ سینما پارادیزو)، هانس زیمر (تلقین، میان‌ستاره‌ای، گلادیاتور، شیر شاه)، هاوارد شور (ارباب حلقه‌ها، هابیت، سکوت بره‌ها)، برنارد هرمن (روانی، سرگیجه، راننده تاکسی)، آلن سیلوستری (بازگشت به آینده، فارست گامپ، انتقام‌جویان)، توماس نیومن (رهایی از شاوشنک، زیبایی آمریکایی، اسکای‌فال)، جو هیسایشی (شهر ارواح، همسایه‌ام توتورو، قلعه متحرک هاول)، هیلدور گودنادوتیر (جوکر، چرنوبیل) و ترنت رزنر و آتیکوس راس (شبکه اجتماعی، دختر گمشده، روح) اشاره کرد. در میان آهنگسازان ایرانی نیز نام مجید انتظامی (از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، روز واقعه)، بابک بیات (مرسدس، سلطان، هامون)، کارن همایونفر (جرم، بی‌پولی، سعادت‌آباد)، فریبرز لاچینی (سارا، پری، لیلا)، پیمان یزدانیان (جدایی نادر از سیمین، گذشته، فروشنده)، فردین خلعتبری (رستگاری در هشت و بیست دقیقه، سفر به چزابه، شیدا)، ستار اورکی (ابد و یک روز، بدون تاریخ بدون امضا، متری شیش و نیم)، آریا عظیمی‌نژاد (میم مثل مادر، طلا و مس، شیار ۱۴۳)، مسعود سخاوت‌دوست (تمساح خونی، دو روز دیرتر، دست ناپیدا) و کریستف رضاعی (در دنیای تو ساعت چند است؟، پرسه در مه، پله آخر) به‌چشم می‌خورد که هرکدام با آثار ماندگار خود، در شکل‌گیری تجربه احساسی مخاطب نقشی مهم ایفا کرده‌اند.

از این به بعد به موسیقی فیلم‌ها با دقت گوش بده

موسیقی فیلم فقط یک همراه زیبا نیست؛ بخشی از روایت است. بخشی از شخصیت‌ها. بخشی از احساسات ما. پس دفعه بعد که فیلمی می‌بینید، فقط به تصویر نگاه نکنید. گوش بدهید. ببینید موسیقی کی شروع می‌شود، چطور تغییر می‌کند، چه سازهایی دارد، چه حسی به شما می‌دهد. تجربه تماشای فیلم، عمیق‌تر و ماندگارتر خواهد شد. موسیقی فیلم، هنر شنیدن احساسات است. وقتی تصویر خاموش می‌شود، صدا هنوز ادامه دارد. و شاید همین صداست که برای همیشه در دل ما می‌ماند. کدام صحنه از کدام فیلم در ذهن‌تان با موسیقی‌اش تداعی می‌شود؟

حامد اناری

برچسب‌ها: موسیقی فیلم
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها