نویسنده با دوربین
رابرت بنتون از «کریمر علیه کریمر» تا «بیلی باتگیت»
به گزارش فیلمنت نیوز، رابرت بنتن، فیلمنامهنویس و کارگردان برنده اسکار که خالق برخی از ماندگارترین آثار سینمای آمریکا است، کمتر از یک ماه پیش در تاریخ ۱۱ مه ۲۰۲۵ در خانهاش در شهر نیویورک درگذشت. به همین بهانه نگاهی کوتاه به دو اثر از او میاندازیم.
بنتون ۹۲ سال داشت. میراث او در طول دههها فیلمسازی در هالیوود امتداد یافته است؛ میراثی که اگرچه پرشمار نیست اما چند اثر ارزشمند و ماندگار در آن دیده میشود. بنتون بیشتر برای فیلمهای «کریمر علیه کریمر» ۱۹۷۹ (Kramer vs. Kramer)، «جایی در قلب» ۱۹۸۴ (Places in the Heart) و نویسندگی مشترک فیلم «بانی و کلاید» ۱۹۶۷ (Bonnie and Clyde) شناخته میشود. او فیلمسازی دروننگر بود که عمده آثارش بر محور ساخت شخصیت شکل گرفتهاند. گرچه شخصا چنین آثاری را نمیپسندم اما باید اعتراف کرد که بنتون در ساخت شخصیت از طریق دوربین نه متکی به نمایش احساسی، هیجان یا مد روز، بلکه بیشتر بر شناخت روانشناختی و درام موقعیت متکی است.
از دیگر آثار او که بدون شک ارزش دیدن دارند میتوان به فیلمهای «بیلی باتگیت» ۱۹۹۱ (Billy Bathgate)، «کسی ابله نیست» ۱۹۹۴ (Nobody’s Fool) با بازی پل نیومن و محبوبترین فیلمش برای نویسنده این سطور یعنی «همنشین بد» ۱۹۷۲ (Bad Company) با بازی جف بریج جوان اشاره کرد.
با وجود کسب چندین جایزه اسکار، بنتون بیشتر در حاشیه سینمای جریان اصلی باقی ماند. آثارش اندک (تنها یازده فیلم بلند طی بیش از چهار دهه فعالیت) اما همواره تاملبرانگیز، عاطفی و از نظر فرمی، ظریف و دقیق است. همانطور که وینسنت کانبی منتقد قدیمی نیویورک تایمز زمانی گفته بود: «بنتون نزدیکترین چیزی است که سینمای آمریکا به وارث واقعی فرانسوا تروفو دارد.» بنتون از ستایشگران همیشگی موج نوی فرانسه، بر این اعتقاد بود که فیلمها را «دوربین مینویسد» و فیلمسازی را امتداد نقاشی میدانست؛ هنری که در جوانی به آن پرداخته بود.
«کریمر علیه کریمر»؛ یک نقطه اوج
شاید هیچ فیلمی به اندازه «کریمر علیه کریمر» معرف کارنامه بنتون نباشد؛ درامی محصول ۱۹۷۹ که حاصلش اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اقتباسی برای بنتون بود. فیلمی که در ۹ رشته مختلف نامزد دریافت اسکار شد و در ۵ رشته جایزه اسکار دریافت کرد. علاوه بر کارگردانی و فیلمنامه، «کریمر علیه کریمر» برنده جایزه بهترین فیلم در سال ۱۹۷۹ شد و جوایز بازیگری برای داستین هافمن و مریل استریپ را هم در کارنامه دارد. این اثر که اقتباسی از رمان اوری کورمن بود، داستان خانوادهای است که در ابتدای فیلم فرومیپاشد. تد کریمر، یک مدیر تبلیغات است که شغلش از بقیه زندگیاش مهمتر است. تد ناگهان مجبور میشود به تنهایی فرزندش را بزرگ کند، چراکه همسرش، جوانا، او و پسر خردسالشان را ترک میکند.
منتقدان آن زمان «کریمر علیه کریمر» را به خاطر پیچیدگی احساسی و پرهیزش از اغراق ملودراماتیک ستودند. همانطور که راجر ایبرت در نقد سال ۱۹۷۹ خود نوشت، خودداری فیلم از جانبداری در دعوای حضانت، یکی از عناصر اصلی قدرت آن بود: «آنچه در داستانهایی از این دست اهمیت دارد… این نیست که چه کسی حق دارد یا نه، بلکه این است که آیا افراد درگیر میتوانند مطابق با بُعد بهتر وجودشان رفتار کنند یا نه.»
در فیلم نه پدر شیطان است و نه مادر؛ بلکه هر دو بزرگسالانی آسیبپذیر و ناقص هستند که در تلاشند میان نیازهای فردی و مسئولیتهای خانوادگی توازن برقرار کنند. مسیر تد، از پدری بیتفاوت به پدری عمیقا درگیر و مراقب، یکی از ارکان عاطفی فیلم است و فیلمبرداری درخشان نستُر آلمندروس، صمیمیت در حال تحول میان پدر و پسر را با لطافت به تصویر میکشد. اگر چه میتوان روایت داستان را از نقطه نظر مرد دید اما این خصلت بسیاری فیلمهاست که از یک منظر و موضع روایت میشوند.
به همین سیاق اگر میراث «کریمر علیه کریمر» را با لنز دنیای امروز ببینیم (همان به روز بودنی که بنتون در فیلمهایش از آن فاصله میگرفت) شاید این خصلت بیطرفی را که ایبرت بر آن تاکید میکند، دیگر در آن نخواهیم یافت. از این دیدگاه اگرچه فیلم در به تصویر کشیدن مفهوم پدر بودن نوگرا و پیشگام است، اما در نحوه پرداخت به شخصیت جوانا (مادر) و روند دادگاه حضانت مورد انتقاد قرار گرفته است. جوانا در بخش عمدهای از روایت غایب است و تنها در اواخر فیلم بازمیگردد تا حضانت فرزند را درخواست کند، بیآنکه فرصتی واقعی برای بیان تحولش بیابد. این نبود توازن در زمان روایت و میزان همدلی، هم در دادگاه و هم در نگاه تماشاگر، باعث میشود مخاطب ناخودآگاه تد را قهرمان و جوانا را مادری رهاکننده ببیند.
آنچنان که اسکات توبیاس در چهلسالگی اکران فیلم در گاردین نوشته است: «در انتها تصمیم نهایی جوانا میتواند به عنوان رستگارای تلقی شود، اما همزمان این روایت را تقویت میکند که مادران باید خواستههای خود را فدای مسیر رشد مردان کنند. به این ترتیب، فیلم تصویری بسیار احساسی اما در نهایت یکسویه از زندگی خانوادگی پس از طلاق ارائه میدهد.»
البته میتوان دیدگاه توبیاس در نقلقول بالا را درک کرد اما این دیدگاه از محور اصلی روایت در این فیلم چشم پوشیده است. دلیل نهایی مادر برای گذشت از حق حضانت فرزند این است که او نمیخواهد کودکش بار دیگر دچار آشوب عاطفی و درد دست بهدست شدن شود. البته چنین رویکردی فداکاریهای پدر در فیلم را نادیده میگیرد؛ پدری که در ابتدا غرق در کار و موقعیت شغلی خود بود، در نهایت از موفقیت برای فرزندش چشمپوشی میکند. آیا این چشم پوشی دوطرفه نیست؟ به نظر میرسد چنین است.
با وجود این نقدها، «کریمر علیه کریمر» همچنان یکی از آثار شاخص سینمای آمریکا در دههی ۱۹۷۰ باقی مانده است؛ اثری که در عین آشکارسازی محدودیتهای فرهنگی زمانهاش، جسارت پرداختن صادقانه و ظریف به موضوع طلاق را داشت. صداقت و صنعتگری آن همچنان پابرجاست، حتی اگر پیشفرضهایش نیازمند بررسی انتقادی بیشتری باشد و در نهایت فیلم همانقدر به امروز و اکنون مرتبط است که به زمانه خودش.
«کریمر علیه کریمر» را با دوبله فارسی در فیلمنت تماشا کنید
«بیلی باتگیت»، سبکی بدون هسته مرکزی
تقریبا یک دهه بعد از «کریمر علیه کریمر»، بنتون با «بیلی باتگیت» بازگشت. اقتباسی از رمان تحسینشده ای. ال. دکتروف درباره روزهای پایانی گنگستر معروف، داچ شولتز. داستان فیلم در نیویورک ۱۹۳۰ میگذرد. برای کسانی که رمان دکتروف را خواندهاند فیلم داستان را قربانی کرده است اما نمیتوان از بازی داستین هافمن، نیکول کیدمن و لورن دین در این فیلم گذشت. ظاهر بصری فیلم خوب و فیلمنامه هوشمندانه است با این همه فیلم از نمایش داستان درمیماند.
داستان از دیدگاه بیلی (با بازی دین)، نوجوانی باهوش روایت میشود که پادوی یک گنگستر معروف (هافمن) میشود و رفتهرفته تحت حمایت او درمیآید. «بیلی باتگیت» داستان وفاداری، جاهطلبی و بقاست؛ بیلی در جهانی از قدرت و خشونت حرکت میکند و در این میان عاشق درو پرستون (با بازی کیدمن) میشود.
فضای تاریخی فیلم بهزیبایی ساخته شده است، فیلمبرداری و طراحی صحنه هم، حال و هوای مجللی به روایت میبخشد. اما در هستهی مرکزی، بیلی، از نظر احساسی تهی بهنظر میرسد؛ شخصیت بیلی بیشتر یک ناظر است تا کنشگر و زندگی درونی او هرگز بهطور کامل مورد بررسی قرار نمیگیرد، موضوعی که یکی از ضعفهای فیلم نسبت به رمان است و بار دراماتیک فیلم را کاهش میدهد.
در نهایت «بیلی باتگیت» نمیتواند فضای قوی احساسی و روایت تصویری قوی ارائه دهد. فیلم یک درام تاریخی شیک است که سردی فاصلهدارش در تضاد با گرمای احساسی آثار اولیه بنتون قرار میگیرد. اگرچه نمیتوان آن را فیلمی بد خواند و یک شکست بهحساب آورد، اما همچنین نمیتوان آن را در زمره آثار شاخص بنتن قرار داد؛ اثری ظریف و بلندپروازانه که بهسختی با بیننده ارتباط میگیرد. با این وجود اگر ژانر گنگستری را میپسندید و بیننده حرفهای این ژانر هستید از دیدن فیلم لذت خواهید برد.
«بیلی باتگیت» را با دوبله فارسی در فیلمنت تماشا کنید
کارنامهای ظریف
کارنامه رابرت بنتون از دستهبندیهای پیشفرض میگریزد؛ او نه پرکار بود، نه علاقهمند به سازوکارهای موفقیت در هالیوود ولی با این حال، با تعداد معدود فیلمهایش، داستانهایی خلق کرده است که از خلال روایتهایی عاطفی با دقت ساختاری بالا مرزهای مردانگی، ماجراجوییهای زندگی و مسئولیت اخلاقی را جابهجا میکنند.
«کریمر علیه کریمر» و «بیلی باتگیت» دو سوی هنر بنتون را نشان میدهند: یکی صمیمی و پرشور و دیگری سبکپرداز و عقلانی است. هر دو گرچه نابرابر، اما آثاری ارزشمند از فیلمسازی هستند که به قدرت نوشتاری دوربین و پیچیدگی رفتار انسان ایمان داشت. در صنعتی که با نمایش و شتاب پیش میرود، درگذشت رابرت بنتون ما را به یاد ارزش خویشتنداری، شخصیتپردازی و پرسشهای دشواری میاندازد که پاسخهای ساده ندارند.
رضا علینیا