درباره فصل چهارم «عشق، مرگ و رباتها»
آیا آیندهای برای شاهکار آنتولوژی نتفلیکس وجود دارد؟
به گزارش فیلمنت نیوز، مجموعه آنتولوژی عمدتا انیمیشنی نتفلیکس با نام «عشق، مرگ و رباتها» در فصل چهارم خود ۱۰ داستان مختلف را با موضوعات متنوع روایت میکند. این سریال از همان ابتدا یک مجموعه عمیقا متفکرانه و نمادین بوده و هر یک از قسمتهای آن، حقیقت پنهان عمیقی را در مورد دنیای عجیب و مدرنی که در آن زیست میکنیم یا جهانهای علمی تخیلی خارقالعادهای را که به سمت آنها پیش میرویم، نشانمان میدهد. احتمالا به همین دلایل باید گفت که این مجموعه یکی از بهترین سریالهای نتفلیکس به شمار میآید و خبر خوب اینکه روایت و داستان گویی استعاری و تمثیلی این مجموعه در فصل چهارم نیز به قوت قبل باقی مانده و روند آن کند نشده است.
مجموعه تلویزیونی انیمیشن بزرگسالانه «عشق، مرگ و رباتها» که توسط تیم میلر ساخته شده، شامل ژانرهای متنوعی از جمله کمدی، ترسناک، علمی تخیلی و فانتزی است. یکی ازعوامل مهم پشت این سریال، دیوید فینچر کارگردان بلندآوازه آمریکایی است که به نوعی حضورش به عنوان مدیر تولیدِ سریال باعث افزایش توجهات به این مجموعه شده است. این سریال بازسازی فینچر و میلر از فیلم علمی تخیلی انیمیشنی کانادایی «هوی متال» محصول ۱۹۸۱ نیز است.
نکته غم انگیز درباره این مجموعه این است که به دلیل اختلافات خلاقانه بین تهیهکنندگان و استودیوی سازنده و همچنین بیتفاوتی مدیران استودیو، این پروژه به مدت یازده سال در مرحله برزخ توسعه مانده بود و در نهایت سرویس استریم نتفلیکس به این ایده علاقهمند شد و موافقت کرد که کار توزیع آن را برعهده بگیرد، اما برخلاف نظر سازندگان که میخواستند این اثر را به عنوان یک فیلم سینمایی عرضه کنند نتفلیکس خواهان ساخت یک سریال از این قصه بود. فصل اول سریال در ۱۵ مارس ۲۰۱۹ منتشر شد، فصل دوم در ۱۴ می ۲۰۲۱، فصل سوم در ۲۰ می ۲۰۲۲ و حالا فصل چهارم در ۱۵ می ۲۰۲۵ منتشر شد. این سریال نقدهای مثبتی از منتقدان دریافت کرده و به خصوص صداپیشگی، جلوههای صوتی و رویکرد منحصر به فرد سریال در استفاده از سبکها و ژانرهای مختلف انیمیشن از سوی منتقدان ستایش شده است.
درباره فصل چهارم
فصل چهارم همانطور که در ابتدا اشاره شد شامل ۱۰ اپیزود است که قسمت اول آن با عنوان «نمیتوانم متوقف شوم» توسط دیوید فینچر فیلمساز مشهور سینما کارگردانی شده است. در کنار فینچر، تیم میلر، خالق و مدیر تولید سریال نیز در میان کارگردانان ۱۰ قسمت این فصل قرار دارد از دیگر فیلمسازان این فهرست میتوان به جنیفر یو نلسون، پاتریک آزبورن، رابرت وَلی و امیلی دین اشاره کرد. در این فصل بار دیگر، ژانر علمی تخیلی، همه چیز LDR («عشق، مرگ و رباتها») را شکل میدهد و البته کمدی و فانتزی، زیستشناسی و فناوری، خشونت و تراژدی نیز همگی دست به دست هم میدهند تا به حجم داستان بیفزایند.
در ادامه بخشهایی از نقد جاناتان ویلسون را بر این فصلِ سریال میخوانیم تا متوجه شویم آیا این شاهکار نتفلیکس برای ادامه یافتن آینده ای دارد یا نه؟ ویلسون در نشریه رِدیاستیدیکات مینویسد: «آنتولوژیها طبق تعریفشان همیشه ترکیبی از چیزهای مختلف هستند، اما سریال «عشق، مرگ و رباتها» ساخته تیم میلر و دیوید فینچر در طول سه فصل اول خود در نتفلیکس به طرز چشمگیری به صورت منسجم باقی ماند. متاسفانه اما باید گفت این روند با فصل چهارم به پایان میرسد چراکه برای اولین بار تعداد قسمتهای ناموفق آن از قسمتهای موفق سریال بیشتر است. هیچ چیز این فصل لزوما به طور کامل و مطلق بد نیست، اما متاسفانه تعداد کمی از قسمتهای این فصل تاثیر ماندگار واقعی دارد و باید تاکید کرد هیچ اثری از جسارت ذهنی و مفهومی شخصیت «جیبارو» که استادانه و به صورت مبهم در فصل سوم وجود داشت، در اینجا دیده نمیشود.
البته بیشتر انتقادی که از این فصل میشود مربوط به فرآیند سرپرستی و سازماندهی آن است تا کیفیت خود قسمتهای کوتاه سریال، چرا که حداقل، کیفیت این قسمتها به طور مداوم بالا باقی میماند و اغلب در آن سبکهای متنوع هنری و انیمیشن برای تأثیرگذاری فوقالعاده به کار گرفته میشوند. در این مجموعه ده قسمتی، تنها نیمی از اپیزودها بیش از ده دقیقه طول میکشند در حالیکه در فصل سوم، تنها یک قسمت کمتر از ده دقیقه طول کشید و چندین قسمت نزدیک به ۲۰ دقیقه بودند. این موضوع در مورد فصلهای اول و دوم نیز صادق است. به هر حال مدت زمان اپیزودهای یک مجموعه، همه چیز آن مجموعه نیست، اما این عدد نشان دهنده یک مشکل بزرگتر است، زمانی قسمتهای کوتاه و دلچسب سریال بین قسمتهای طولانیتر بودند، اکنون بخش عمدهای از فصل را همین بخشهای کوتاه تشکیل میدهند، معنی این حرف این است که در این فصل محتوای موضوعی بسیار کمتری برای پرداختن به آن وجود دارد. مثلا در این فصل با این قالب ساخت اپیزودی با پیچیدگی اخلاقی اپیزود «سفر بد» واقعا امکانپذیر نیست چرا که قسمتهای طولانیتر به جای ایجاد موقعیتی برای داستانسراییهای پیچیدهتر معمولا فضایی برای اکشنهای پیچیدهتر ایجاد میکنند. به عنوان مثال، یک قسمت در اینجا کنسرت ۶ دقیقهای از رد هات چیلی پپرز را نشان میدهد که با عروسکهای نخی بازسازی شده است، اگرچه از نظر بصری باشکوه و مجلل است (اولین باری است که دیوید فینچر برای ساخت یک اپیزود پشت دوربین قرار گرفته است) با این وجود در این صحنهها فقط چند آهنگ اجرا میشود، بدون هیچ طرح یا ایده عمیقتری که به مخاطب عرضه شود.
قسمت دوم این فصل، از نظر سبکی دنبالهای بر «شب مردگان کوچک» است که از همان سبک بصری استاپموشن استفاده میکند، اما از نظر مفهومی حداقل از دیدگاه من به دلیل شباهتهایش با نسخهای بهتر از همان ایده، کمی از مُد افتاده و کهنه به نظر میرسد. یک قسمت این فصل با عنوان «رز عنکبوتی» عالی است، این اپیزود در همان دنیای علمی تخیلی قسمت «ازدحام» در فصل سوم اتفاق میافتد، ضمنا بهترین قسمت، در کنار «رز عنکبوتی» احتمالا اپیزود «جیغ تيرانوسار» است که در کمال تعجب، همان قسمتی است که کاراکتر آقای بیست در آن حضور دارد. با وجود انتقادات نسبت به این فصل میتوان گفت این فصل به نوعی ترکیبی برجسته و درخشان و پرانرژی از فیلمهای «گلادیاتور»، «پارک ژوراسیک» و «سریع و خشمگین» است که باوجود فقدان هرگونه توضیح یا زمینهسازی واضح و آشکار، موفق میشود شخصیتپردازی عمیقی را ایجاد کند.»
محمدامین شکاری