نگاهی به The Conjuring: Last Rites 2025
«احضار ۱» تا «احضار؛ آخرین مراسم»/ ترس دَر میزند
به گزارش فیلمنت نیوز، برای مشتاقان فیلمهای ترسناک و سینمای وحشت دیدن آخرین قسمت از مجموعه «احضار» قطعا اتفاق خوشایندی است، هرچند همچنان این قاعده کلی در مورد اکثر آثار دنبالهدار سینمای جهان صدق میکند که قسمت اول جذابتر از سایر قسمتهاست.
مجموعه ۱۰ فیلم از ماجراهای «احضار» که از «احضار ۱» به کارگردانی جیمز وان در ۲۰۱۳ آغاز شد، حالا با فیلم «احضار؛ آخرین مراسم» (The Conjuring: Last Rites 2025) و ادامه داستان اد و لورن وارن به پایان میرسد. دو شخصیت حقیقی که از دهه ۷۰ میلادی فعالیت خود را در زمینه اتفاقات ماوراطبیعی و جنگیری آغاز کردند، در سری مجموعههای «احضار» به عنوان شخصیتهای اصلی حضور دارند.
مجموعه فیلمهای «احضار» که از ۲۰۱۳ با «احضار ۱» آغاز شد، با «آنابل»، «احضار ۲»، «آنابل: آفرینش»، «راهبه»، «نفرین لیورونا»، «آنابل به خانه میآید»، «احضار: شیطان مرا وادار کرد»، «راهبه ۲» و در نهایت با «احضار: آخرین مراسم» توانست طرفداران بسیاری را در جهان با خود همراه کند.
احضار: آخرین مراسم در فیلم نت
نکته جالب در این فیلمها آنجاست که برخلاف سال عرضه و ساخت ــ که حدودا سالی یک فیلم و گاهی دو سال یک فیلم عرضه شده است ــ سیر زمانی اتفاقات در این مجموعه، تفاوت بسیاری با خود آثار دارد به شکلی که در سیر زمانی که در بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۸۱ رخ میدهد، ترتیب فیلمها متفاوت میشود. اگر کسی بخواهد به ترتیب زمانی فیلمها را ببیند باید از این ترتیب استفاده کند: «راهبه»، «آنابل: آفرینش»، «راهبه ۲»، «آنابل»، «احضار»، «آنابل به خانه میآید»، «نفرین لیورونا»، «احضار ۲»، «احضار: شیطان مرا وادار کرد»، اما نکته اساسی در سری مجموعههای «احضار» و خلاقیت جیمز وان آنجاست که برخلاف سایر فیلمهای ترسناک، در «احضار» ما با فضایی واقعی و خانوادگی روبهرو هستیم. نباید فراموش کرد که همین جمله «بر اساس یک داستان واقعی» و اطلاعات موجود درباره اد و لورن وارن، این پیشفرض را به مخاطب میدهد که در حال تماشای مجموعهای واقعی است. همین واقعگرایی و شباهت به زندگی روزمره عنصر ترس را در وجود بیننده بیش از پیش تقویت میکند.
در «احضار» از ترس ناشی از فیلمهای اسلشر و خون و خونریزی تهوعآور خبری نیست، هرچند جیمز وان به عنوان کارگردان و تهیهکننده اجرایی در کارنامه خود سابقه ساخت مجموعه «اره» را دارد که همچنان قسمت اول تا سوم آن تماشایی است، اما او ترجیح داده است چه در مجموعه «احضار» و چه در «توطئهآمیز» (که آن هم مجموعه موفقی در زمینه سینمای وحشت است)، ترس اصلی را در دل نادیدهها، ارواح شیطانی و ارتباط جهان موازی ارواح و زندگان قرار دهد.
جیمز وان هوشمندانه در «احضار» جهانی را خلق میکند که ترس بهصورت قطرهچکانی در آن طراحی شده است. در طول زمان هر فیلم، بیشترین ترس نه در دیدن موجود شیطانی بلکه در اضطراب ناشی از حضور و چگونگی حضور او ایجاد میشود. از سوی دیگر، این بازی زمانی در روایت داستانی همانند دیگر مجموعهاش «توطئهآمیز» که گذشته آدمها و پیشینه شکلگیری شخصیت شیطانی را به چالش میکشد، به جذابیت این مجموعهها میافزاید.
نکته دیگر در مجموعه فیلمهای «احضار»، ماهیت خانواده و ایمان است. خانواده رکن اصلی همه اتفاقات است و خانه به عنوان مأمن اهل خانه در «احضار»، خود بدل به خطری عجیب برای اهل خانه میشود. وجود یک موجود شیطانی، خانه را بر علیه اعضا میکند و بر اساس همان قانون سینمای وحشت، روح اهریمنی به سراغ کسی که در خانه میرود و شخصیتی مثبت و آرام را تسخیر میکند. همانطور که با تسخیر مادر یا دختر، چالش اصلی شکل میگیرد و آدمها اینجا بر اساس ایمان و اعتقادشان میتوانند در مقابل شک و شیطان مقابله کنند.
قسمت پایانی «احضار» با عنوان «آخرین مراسم» بر اساس ماجرای واقعی تسخیر خانه خانواده اسمِرل در پنسیلوانیا ساخته شده است و مایکل چاوز به عنوان کارگردان و جیمز وان با عنوان تهیهکننده در آن حضور دارد. داستان از ۱۹۶۴ آغاز میشود؛ زمانی که اد و لورن در جوانی و در دوران بارداری بر سر یک پرونده حاضر میشوند. پس از سالها، در حالی که دخترشان در آستانه ازدواج است و سالهاست دیگر بهصورت عملی پروندهای را نمیپذیرند، متوجه میشوند دخترشان هم در خطر تسخیر موجودات شیطانی است. در واقع، داستان قسمت پایانی از اولین پرونده آنان آغاز و به آخرین پروندهشان ختم میشود.
فیلم با همان الگوی همیشگی سریهای قبلی «احضار» پیش میرود: ابتدا همه چیز طبق روال طبیعی در جریان است، اما به مرور نشانههایی از مشکل و تغییرات ظاهر میشود که بهصورت موازی میان زندگی خانواده وارن و یک خانواده دیگر روایت میشود، تا جایی که هر دو داستان و شخصیتها به هم میپیوندند و اوج داستان شکل میگیرد.
تقسیمبندی اتفاقات و نشانهگذاریها از طریق یک آیینه عتیقه و باز شدن مجدد پای «آنابل» در لحظاتی از داستان، بخشهای ترسناک و شوکآوری میسازد که قطعا برای مخاطب سینمای ترسناک بسیار لذتبخش است. از سوی دیگر، بازی باورپذیر بازیگران اصلی در کنار سایر بازیگران باعث شده تا برخلاف نمونههای مشابه، «احضار» در باب بازیگری نیز اثری قابل توجه باشد.
«احضار؛ آخرین مراسم» (The Conjuring: Last Rites) چهارمین کارگردانی مایکل چاوز در میان دهگانه «احضار» است و به نظر منتقدان نشانه تبحر و پیشرفت او در کارگردانی فیلمهای ترسناک در این مجموعه است، اما نمیتوان از این نکته غافل شد که همچنان به پای کارگردانیهای جیمز وان همانند «احضار ۱» و «احضار ۲» نمیرسد. در حقیقت، جیمز وان آنچنان در قسمت اول و دوم مخاطب را اسیر میکند و او را دچار غافلگیریهای بهتآور میسازد که عملا کار را برای غافلگیری بیشتر مخاطب در قسمتهای بعدی دشوار میکند. رجوع کنیم به صحنه ساده اما ترسناک در «احضار ۱» وقتی مادر در تاریکی زیرزمین گرفتار شده و تلاش دارد با روشن کردن کبریت اطراف را روشن کند. هر بار کبریت به آخر میرسد، لحظهای تاریکی صحنه را در برمیگیرد و مجددا کبریت میزند تا جایی که در دور سوم ناگهان دو دست از تاریکی پشت سر او وارد نور میشود و دوبار دست بر هم میکوبد و به یکباره صحنه سیاه میشود. همین قسمت کوتاه که برآمده از عنصر تکرار و بازی کودکانه «سه دست» است، خون را در رگ مخاطب کریستال میکند تا وحشتی عظیم را تجربه کند.
یا در «احضار ۲» وقتی لورن در اتاق کار با تابلوی نقاشیشده راهبه شیطانی روی دیوار مواجه میشود: ضبطصوت ناگهان روشن میشود، چراغها خاموش میشوند، تابلو در تاریکی قرار میگیرد و چشمهای آن میدرخشند. درها به هم کوبیده میشوند و سایه راهبه از روی دیوار حرکت میکند تا به پشت تابلو میرسد و دستهای کبود او در دو طرف قاب قرار میگیرند و ناگهان قاب به حرکت درمیآید. همین دو صحنه از دو کارگردانی قبلی جیمز وان نمونهای از هوشمندی او در طراحی داستان و کارگردانی است که «احضار» را به فیلمی متفاوت در سینمای وحشت بدل کرد و مخاطبان بسیاری را برای ادامه داستان مشتاق نگه داشت.
این نکته را نباید فراموش کرد که اصلیترین عامل موفقیت هر فیلم ترسناکی در تاریخ سینمای وحشت، استفاده از نشانهگذاریها و عناصر سادهای همانند تکرار است که میتواند ترس را در وجود بیننده مشتاق زنده نگه دارد. نمونههای ناموفق بسیاری وجود دارد که اگرچه در آغاز تا میانه فیلم مخاطب را با خود همراه میکنند، اما در ادامه بهراحتی دستشان برای بیننده رو میشود تا جایی که دلیلی برای ادامه داستان وجود ندارد.
در واقع، تقسیمبندی صحیح اتفاقات، نشانهها و ایجاد اضطراب و ترس در دو سوم فیلم بدون لو دادن شخصیت ترسناک است که میتواند مخاطب را به یک سوم پایانی برساند و از فیلم لذت ببرد. فیلمهای ترسناک از دو الگوی مشخص بهره میبرند که چاوز نیز به خوبی از آن بهره برده است. الگوی اول: قرار دادن بیننده و قهرمان در یک موقعیت و نادانستگی عمدی در مورد اتفاقات پیشرو. الگوی دوم: دادن اطلاعات به بیننده و در نادانستگی قرار دادن قهرمان. این ترکیب، حس اضطراب و تعلیق را در مخاطب بیشتر میکند.
«احضار: آخرین مراسم» نیز از همین دو الگو بهره برده است و فیلم در آغاز تا میانه به نسبت موفق است. تلاش کرده با کمترین ارائه شخصیت اهریمنی، ترس را در دل مخاطب ایجاد کند. با اینهمه، در این قسمت با یک روح شیطانی معین همانند راهبه شیطانی یا موجود اهریمنی مشخص روبهرو نیستیم. با اینهمه در همین قسمت هم لحظات ماندگار بسیاری برای تحت تاثیر قرار دادن بیننده وجود دارد که به نوعی موخرهای آبرومند برای «احضار» رقم میزند.
پایان «احضار» اگرچه قرار است پایانی بر داستان اد و لورن باشد، اما قابلیت ادامه بر اساس سرنوشت داماد خانواده و دخترشان را خواهد داشت. البته اگر جیمز وان تصمیم نداشته باشد با استفاده از همان بازی زمانی که قبلا در آن موفق عمل کرده، باز داستانی از گذشته این دو شخصیت را روایت کند.
در نهایت، فیلم «احضار؛ آخرین مراسم» قطعا برای هواداران مجموعههای ترسناک «احضار» پس از مدتها انتظار اثری قابل توجه خواهد بود که میتواند مخاطب خستهشده از آثار معمولی را با خود همراه و سرگرم کند؛ فیلمی که نکته اصلیاش در این عبارت خلاصه میشود: آیا باید از ترسهای پیشین فرار کرد یا در نهایت با شجاعت در مقابل آنها ایستاد؟
نوید جعفری