آیا همکاری برندها با اینفلوئنسرها تبلیغات را متحول کرده است؟
به گزارش فیلمنت نیوز، چند سال پیش شاید کمتر کسی تصور میکرد که نوجوانی با رقصهای ۱۵ ثانیهای روی صفحه موبایل بتواند فروش یک برند جهانی را متحول کند، اما اکنون در عصر شبکههای اجتماعی، تیکتاکرها و اینفلوئنسرها به بازیگران اصلی دنیای تبلیغات بدل شدهاند. همکاری کمپینهای تبلیغاتی با این چهرههای جوان آنلاین، شیوه سنتی بازاریابی را زیر و رو کرده و رویکردی تازه و تعاملی را رقم زده است. برندهای بزرگ دریافتهاند که برای جذب نسل جدید و ایجاد موجهای وایرال، باید روی همان موجی سوار شوند که مخاطبانشان را مجذوب کرده است. در این گزارش تحلیلی، به بررسی ابعاد مختلف این ترند نوین میپردازیم. از دلایل اقبال برندها به تیکتاکرها گرفته تا نمونههای موفق جهانی و حتی نگاهی گذرا به وضعیت این روند در ایران. نتیجه این همکاریها گزارش فروشهای خیرهکننده و تغییری بنیادی در لحن و سبک تبلیغات است که توجه مخاطبان عادی را نیز به خود جلب کرده و آینده بازاریابی را شکل میدهد.
تیکتاک؛ سکوی پرتاب تبلیغات مدرن
تیکتاک با بیش از ۱.۵۸ میلیارد کاربر فعال ماهانه در سراسر جهان، به یکی از قدرتمندترین سکویهای تبلیغاتی جهان تبدیل شده است. این پلتفرم که زمانی با ویدئوهای سرگرمکننده رقص و لبخوانی شناخته میشد، اکنون گنجینهای از مخاطبان نوجوان و جوان در اختیار برندها قرار داده است. طبق آمارهای جدید، بیش از ۶۰٪ بازاریابان جهانی اکنون تیکتاک را در مرکز توجه استراتژی تبلیغاتی خود قرار میدهند. اما اولین سوال اینجا پیش میآید که چرا مییددخهعیغابچرا چنین اقبالی به تیکتاک شکل گرفته است؟ دلایل متعددی برای این موضوع وجود دارد:
اولین دلیل الگوریتم خاص تیکتاک است. الگوریتم «For You» تیکتاک به گونهای طراحی شده که محتوا را به فراتر از دایره دنبالکنندگان منتشر میکند. این یعنی حتی یک کسبوکار کوچک یا یک چهره گمنام هم میتواند ناگهان ویدئویی پربازدید داشته باشد و میلیونها نفر را درگیر کند. در واقع کاربران تیکتاک ۱٫۸ برابر بیش از سایر شبکهها با برندها و موضوعات جدید آشنا میشوند. این فرصت کشفشدگی بیسابقه، برندها را تشویق کرده تا به امید یک شبه وایرالشدن، در تیکتاک سرمایهگذاری کنند.
دلیل دیگر این توجه این است که تیکتاک عمدتا میزبان کاربران جوانتر است که تعاملپذیری بالایی با محتوا دارند. این نسل که کمتر به تبلیغات سنتی تلویزیون یا بیلبورد توجه نشان میدهد، در تیکتاک با آغوش بازتری پیامهای برندها را میپذیرد. البته به شرطی که این پیامها در قالبی خلاقانه و بومی پلتفرم ارائه شوند. همچنین فرمت ویدئوهای کوتاه تیکتاک باعث میشود پیام تبلیغاتی در عرض چند ثانیه منتقل و در ذهن حک شود. برندها یاد گرفتهاند که در ۳ ثانیه طلایی اول ویدئو، توجه مخاطب را قاپ بزنند. با یک صحنه چشمگیر، جمله جذاب یا استفاده از یک موسیقی ترند. سرعت بالای فید تیکتاک ایجاب میکند محتوا فوری و تاثیرگذار باشد، و بسیاری از کمپینهای موفق دقیقا از همین اصل بهره بردهاند. باید این نکته را در نظر گرفت که تیکتاک دیگر فقط شبکه سرگرمی نیست؛ امکانات تجارت الکترونیک (مثل دکمههای خرید مستقیم و فروشگاههای درونبرنامهای) در این پلتفرم رو به گسترش است. این یعنی یک اینفلوئنسر میتواند ضمن نمایش محصول، لینک خرید آن را نیز بدهد و مخاطب بدون ترک اپلیکیشن خرید کند. ترکیب سرگرمی و خرید در یک فضا، ارزش تیکتاک را برای کمپینهای تبلیغاتی دوچندان کرده است.
همه این عوامل موجب شده برندها دریابند که تیکتاک میدانی حیاتی برای رقابت تبلیغاتی است. یک تحلیلگر رسانهای در گزارشی متذکر شده: «پلتفرم در حال رشد سریع تیکتاک اثربخشی خود را به عنوان ابزاری بازاریابی برای دسترسی به مشتریان جدید (بهویژه جوانترها)، ساخت پایگاه وفادار و حتی افزایش فروش بهروشنی نشان داده است». برندهایی که زودتر این واقعیت را درک کردهاند اکنون یک گام از رقبا جلوترند.
چرا برندها به اینفلوئنسرها اعتماد میکنند؟
همکاری با اینفلوئنسرها (اعم از تیکتاکرها، یوتیوبرها یا اینستاگرامرها) به ستون اصلی استراتژی بازاریابی دیجیتال تبدیل شده است. بازاریابی اینفلوئنسری صنعتی چند میلیارد دلاری است که رشد خیرهکنندهای را تجربه میکند. بر اساس آمارها، هزینه جهانی صرفشده در این حوزه تا سال ۲۰۲۵ به حدود ۳۲.۵ میلیارد دلار رسیده که نسبت به فقط ۱٫۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ جهشی چشمگیر است. اما چرا شرکتها چنین سرمایهای را روانه اینفلوئنسرها میکنند؟ پاسخ ساده است: بازگشت سرمایه غیرقابل انکار. به طور میانگین برندها بهازای هر ۱ دلار هزینه در اینفلوئنسر مارکتینگ حدود ۵٫۷۸ دلار فروش کسب میکنند و در کمپینهای بزرگ این نسبت گاه به ۲۰ برابر هم میرسد. این بازده فوقالعاده ناشی از ارتباط صمیمی و معتمدانهای است که اینفلوئنسرها با مخاطبان خود دارند.
اما فراتر از اعداد، دلایل کیفی مهمی هم در کار است. برخلاف تبلیغات رسمی که اغلب رنگ و بوی اغراق یا پیام بازرگانی دارند، توصیه یک اینفلوئنسر محبوب واقعی و خودمانی به نظر میرسد. دنبالکنندگان احساس میکنند دوستشان یک محصول را پیشنهاد میدهد نه یک شرکت بیچهره. مطالعات نشان میدهد ۸۲٪ مصرفکنندگان بیشتر احتمال دارد به توصیه یک میکرواینفلوئنسر (اینفلوئنسری با دنبالکنندگان کمتر اما جامعه وفادار) عمل کنند. این یعنی وقتی یک بلاگر زیبایی در تیکتاک صادقانه از کرم مورد علاقهاش میگوید، تاثیرش بسیار عمیقتر از تبلیغ همان کرم در تلویزیون است.
همچنین نرخ تعامل (Engagement) محتواهای اینفلوئنسرها به شکل محسوسی بالاتر از تبلیغات سنتی است. بهویژه میکرواینفلوئنسرها در این زمینه درخشیدهاند. آنها معمولا نرخ تعامل تا ۶۰٪ بیشتر از مگااینفلوئنسرها یا سلبریتیها دارند. طبق یک تحقیق، میانگین نرخ تعامل در کمپینهای تیکتاک وقتی با خردهاینفلوئنسرها اجرا شده حدود ۸٫۲٪ بوده که بهمراتب بالاتر از نرخ ۵٫۳٪ در همکاری با چهرههای خیلی پرطرفدار است. دلیل این امر آن است که میکرواینفلوئنسرها معمولا دنبالکنندگانی معدود اما بسیار وفادار دارند و رابطهشان شبیه یک جامعه صمیمی است. هر توصیه یا معرفی محصول از جانب آنها به چشم مخاطب، پیشنهاد از سوی یک آشنای معتمد میآید؛ در نتیجه لایکها، کامنتها و به طور کلی تعامل بیشتری شکل میگیرد.
برندها دریافتهاند که به جای پیامپراکنی گسترده و بیهدف، میتوانند با کمک اینفلوئنسر مناسب به گروه مخاطبان خاص علاقهمند دسترسی یابند. برای مثال، یک برند لوازم کوهنوردی با همکاری یک ولاگر سفرهای ماجراجویانه میتواند دقیقا به قلب جامعه کوهنوردان راه پیدا کند. این دقت در هدفگیری، اثربخشی تبلیغ را بالا میبرد. همانگونه که تحلیلهای بازاریابی به ما میگوید همکاری با چندین رهبر افکار در حوزههای کوچک هم اثرگذارتر و هم کمهزینهتر از پرداخت مبالغ هنگفت به یک چهره بسیار مشهور است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که اینفلوئنسرها استاد تولید محتوایی هستند که مناسب فضای شبکه اجتماعی باشد. برندها با همکاری آنها در واقع از خلاقیت و هنر داستانگوییشان بهره میبرند. نتیجه این میشود که تبلیغ، شکل یک ویدئو یا پست سرگرمکننده و خودمانی به خود میگیرد که نه تنها آزارنده نیست، بلکه مردم خودشان آن را داوطلبانه تماشا و حتی بازنشر میکنند. چنین محتوای بومی و غیرکلیشهای شانس وایرالشدن بسیار بیشتری دارد.
دنیای شبکههای اجتماعی به سرعت برق دستخوش ترندهای تازه میشود. از چالشهای فراگیر گرفته تا میمهای زودگذر. حضور اینفلوئنسرها در کنار برند به آنها این امکان را میدهد که خیلی سریع سوار موج هر ترند جدید شوند. بیش از نیمی از برندهای فعال در تیکتاک، خود را درگیر چالشها و لحظات فرهنگی ترند شده میکنند تا نزد مخاطبان «بهروز» به نظر برسند. بدون همراهی اینفلوئنسرهای آشنا به فضای مجازی، برای شرکتها دشوار است که چنین سرعت عمل و چابکیای داشته باشند.
با مجموع این مزایا، روشن است که چرا اعتماد برندها به اینفلوئنسرها روزافزون شده است. البته این صنعت بینقص هم نیست و چالشهایی مانند شفافیت در تبلیغ (افشای محتوای اسپانسری) و گاهی مشکلات اخلاقی یا حواشی پیرامون اینفلوئنسرها نیز مطرحاند. با این حال، کفه دستاوردها و مزایا چنان سنگین است که شرکتها نمیتوانند از این موج چشمپوشی کنند.
نمونههای موفق همکاری با اینفلوئنسرها
بهترین راه درک قدرت این ترند، مرور نمونههای واقعی کمپینهایی است که از همکاری با اینفلوئنسرها به موفقیت خیرهکننده رسیدهاند. در ادامه چند نمونه بینالمللی شناختهشده را بررسی میکنیم که هر کدام به نحوی نشاندهنده وجهی از این تغییر در دنیای تبلیغات هستند:
دانکین دوناتز و چارلی دیآملیو: شاید هیچ مثالی به اندازه همکاری دانکین (Dunkin’) با چارلی دیآملیو ستاره ۱۹ ساله تیکتاک درخشان نباشد. چارلی که با ویدئوهای رقص در تیکتاک به شهرت جهانی رسید، سال ۲۰۲۰ نوشیدنی مورد علاقهاش از دانکین (یک نوع قهوه سرد با کارامل) را در شبکههای اجتماعی مطرح کرد. همین موضوع جرقهای شد تا دانکین نوشیدنی جدیدی به نام «The Charli» روانه بازار کند. نتیجه این شد که در همان روز معرفی این نوشیدنی، فروش قهوه سرد در دانکین ۲۰٪ افزایش یافت و روز بعد به رشد ۴۵٪ رسید. علاوه بر این، دانلود اپلیکیشن دانکین در روز رونمایی ۵۷٪ بیشتر از میانگین معمول شد. این همکاری آنقدر موفق بود که از آن پس دانکین همکاری خود را با چارلی ادامه داد و حتی کالاهای جانبی (مانند لباس) با برند مشترک عرضه کرد.
ردکن و سابرینا کارپنتر: شرکت محصولات موی Redken در سال ۲۰۲۳ سابرینا کارپنتر (خواننده و بازیگر آمریکایی) را به عنوان سفیر جهانی برند خود برگزید. سابرینا که با آهنگهایش در تیکتاک وایرال شده بود، برای مخاطبان جوان کاملا شناختهشده و محبوب است. همکاری او با ردکن به یک کمپین بسیار موفق در شبکههای اجتماعی بدل شد. پستها و ویدئوهای تبلیغاتی که سابرینا در آنها از محصولات مو و روتین مراقبتی خود میگفت، بازخورد فوقالعادهای گرفتند. بنا بر گزارشها، طی چند ماه ابتدایی این کمپین، محتواهای featuring سابرینا بالاترین میزان بازدید و تعامل را در میان تمام محتوای صفحات ردکن داشتند. یکی از پستهای او بیش از ۸۳ هزار بازدید به دست آورد و در صدر پربازدیدهای آن دوره قرار گرفت. رمز موفقیت این کمپین در همراستا بودن چهره اینفلوئنسر با هویت برند بود؛ سابرینا با موهای بلوند و استایل خود دقیقا تصویری بود که ردکن برای مخاطبانش میخواست. این شد که پیام مراقبت از مو به شکلی ملموس و جذاب به نسل جدید منتقل شد و ردکن توانست حضور پررنگی در بازار آنلاین پیدا کند.
آسوس و ارتش میکرواینفلوئنسرها: شرکت مد و پوشاک آنلاین ASOS از پیشگامان بهرهگیری از اینفلوئنسر مارکتینگ در صنعت پوشاک است. آسوس به جای اتکا به چند چهره بسیار مشهور، یک برنامه بلندمدت راهاندازی کرده که طی آن با صدها میکرواینفلوئنسر مد و زیبایی در سراسر جهان همکاری میکند. این اینفلوئنسرهای کوچکتر هر کدام جامعه دنبالکنندگان مختص خود را دارند و به طور مداوم استایلها و آیتمهای آسوس را در پستهای روزمره خود معرفی میکنند. استراتژی آسوس باعث شده محتوایی پیوسته، متنوع و واقعا باب میل سلیقههای گوناگون تولید شود. وقتی کاربری صفحه یک بلاگر مد محلی را دنبال میکند و میبیند لباس یا اکسسوری او از آسوس است، احساس میکند یک فرد واقعی نزدیک به خودش آن را پیشنهاد داده نه یک تبلیغ رسمی. نتیجه این رویکرد برای آسوس، ایجاد تصویری اصیل و فراگیر از برند بوده که در ذهن نسل جوان به عنوان مقصد مد روز جا افتاده است. به بیان دیگر، آسوس نشان داد تعداد فالوئر به اندازه کیفیت فالوئر مهم نیست؛ گاهی اثرگذاری جمعی دهها اینفلوئنسر کوچک میتواند بیشتر از یک سفیر فوقستاره باشد.
هدسپیس و تیکتاکرهای سلامت روان: اپلیکیشن مدیتیشن و سلامت روان Headspace نمونه متفاوتی از این رویکرد را به نمایش گذاشت. این برند برای افزایش آگاهی نسبت به مدیتیشن، با تنی چند از تیکتاکرهای حوزه سلامت روان و سبک زندگی مثبت همکاری کرد. این اینفلوئنسرها که بعضا روانشناس، مربی یوگا یا صرفا افرادی با تجربه مشکلات اضطراب بودند، در ویدئوهای صادقانهای از چالشهای روحی خود گفتند و نشان دادند چگونه با کمک مدیتیشن و ابزارهای هدسپیس بر استرس غلبه کردهاند. محتواهایی شامل آموزش مدیتیشن کوتاه، نکات کاهش اضطراب روزمره و داستانهای شخصی این خالقان، به سرعت در تیکتاک دستبهدست شد. کاربران جوان احساس کردند برندی واقعا دغدغهمند پشت این پیامهاست نه صرفا تبلیغ یک محصول. این کمپین یک گفتمان مثبت درباره سلامت روان در فضای تیکتاک به راه انداخت. موفقیت هدسپیس نشان داد این پدیده حتی میتواند به تغییر نگرش فرهنگی هم کمک کند.
از نمونههای بالا که بگذریم، صدها مثال ریز و درشت دیگر نیز گویای قدرت این مدل تبلیغاتی هستند. برای نمونه، کمپانی لوازم آرایش e.l.f با راهاندازی چالش تیکتاک EyesLipsFace# در سالهای اخیر میلیاردها بازدید گرفت و فروش محصولاتش را اوج داد. شرکتهای فستفود مثل چیپوتل با چالشهای سرگرمکننده مثل GuacDance# میلیونها کاربر را درگیر محتوا کردند. حتی برخی برندها پا را فراتر گذاشته و کارمندان خود را به اینفلوئنسر تبدیل کردهاند. دانکین دوناتز برنامهای راه انداخت که در آن کارکنانش را تشویق میکرد ویدئوهای جالب از پشتصحنه کار در تیکتاک منتشر کنند. تمامی این رویکردها یک پیام مشترک دارد: تبلیغات زمانی موفقتر است که به جای صدای برند، صدای آدمهای واقعی شنیده شود.
با جا افتادن روند همکاری برندها و اینفلوئنسرها، پرسش مهم این است که آینده این فضا به کدام سو خواهد رفت؟ شواهد حاکی از آن است که این روند در حال بلوغ و پیچیدهتر شدن است. چند مسیر احتمالی برای سالهای پیش رو قابل ترسیم است:
بسیاری از برندها متوجه شدهاند که بهتر است به جای کمپینهای تکضرب با یک اینفلوئنسر، روابط بلندمدت برقرار و حتی او را در موفقیت برند سهیم کنند. نمونهاش شکلگیری مدلهایی است که در آن اینفلوئنسر به جای دستمزد ثابت، سهمی از فروش یا سهام برند را دریافت میکند. این رویکرد که با ظهور فناوری بلاکچین و مدل DAO (سازمان خودگردان غیرمتمرکز) تسهیل شده، به اینفلوئنسر احساس مالکیت و انگیزه مضاعف میدهد. به بیان دیگر، احتمال دارد شاهد گذار از «اینفلوئنسر به مثابه تبلیغکننده» به «اینفلوئنسر به مثابه شریک تجاری» باشیم. در این صورت، مرز میان سازنده محتوا و سازنده برند کمرنگ میشود.
یکی از روندهای نوظهور، پیدایش اینفلوئنسرهای مجازی یا ساختهشده توسط رایانه است. شخصیتهای دیجیتالی مانند Lil Miquela در اینستاگرام نشان دادهاند که حتی یک چهره غیرواقعی هم میتواند میلیونها دنبالکننده جذب کند. گزارشهای اخیر حاکی است که بخشی از رشد آینده این صنعت را اینفلوئنسرهای هوش مصنوعی هدایت خواهند کرد. برندها ممکن است به خلق چهرههای دیجیتال سفارشی روی بیاورند که کاملا تحت کنترلشان باشد و ریسکهای حاشیهای اینفلوئنسرهای انسانی (مانند اظهارنظرهای جنجالی) را نداشته باشد. هرچند جذابیت و اصالت یک انسان واقعی را سخت میتوان شبیهسازی کرد، اما قطعا تکنولوژی نقش پررنگتری در شکلدهی آینده این فضا خواهد داشت.
اینطور که پیداست فروش از دل شبکه اجتماعی روندی است که ادامه خواهد یافت. تیکتاک همین حالا هم قابلیت فروش مستقیم را در برخی مناطق ارائه کرده و انتظار میرود بیش از پیش به پلتفرمی همهکاره از سرگرمی تا خرید بدل شود. این یعنی اینفلوئنسر آینده میتواند در یک ویدئوی چند دقیقهای، هم محصولی را معرفی کند، هم به سوالات رایج پاسخ دهد و هم در لحظه محصول را به فروش برساند. چنین یکپارچگیای تجربه کاربر را آسان میکند و برندها را به نتایج سریعتر میرساند.
در یک جمعبندی، آینده همکاری کمپینهای تبلیغاتی و اینفلوئنسرها روشن اما پرتلاطم است. رقابت برای جلب توجه مخاطب شدیدتر خواهد شد و فقط آن برندها و اینفلوئنسرهایی برنده میشوند که خلاقیت، صداقت و درک متقابل را سرلوحه کار خود قرار دهند. آنچه مسلم است اینکه دوران تبلیغات یکسویه و خشک به سر آمده و مخاطب امروز، بخشی از فرآیند تبلیغاتی شده است. برند و اینفلوئنسر دو بازوی رساندن پیام هستند که در نهایت، موفقیتشان را مدیون مشارکت فعال مخاطبان خواهند بود.
نگاهی به وضعیت ایران
اما در ایران این روند چگونه جریان دارد؟ هرچند پلتفرم تیکتاک به طور رسمی در ایران فیلتر است و کاربران فقط با ابزارهای تغییر آیپی به آن دسترسی دارند، ولی مفهوم اینفلوئنسر مارکتینگ سالهاست که در فضای مجازی ایران جا افتاده است. بخش عمده این فعالیتها تاکنون بر بستر اینستاگرام بوده است؛ شبکهای که خود در یکیدو سال اخیر با محدودیتهایی مواجه شده، اما همچنان محل تجمع میلیونها کاربر ایرانی است. برندهای ایرانی (از فروشگاههای پوشاک و آرایشی گرفته تا رستورانها و استارتاپهای خدماتی) به خوبی دریافتهاند که تبلیغ از زبان یک چهره محبوب فضای مجازی داخلی تا چه حد میتواند موثر باشد. کافی است به موج تبلیغات محصولات مختلف توسط بازیگران، خوانندگان یا بلاگرهای مشهور ایرانی در اینستاگرام نگاهی بیندازیم تا میزان نفوذ این شیوه را ببینیم. حتی واژه «شاخ اینستاگرام» در فرهنگ عامه رایج شده که نشان از تاثیر این پدیده بر زندگی روزمره دارد.
با وجود فیلتر بودن تیکتاک، ویدئوهای ترندشده آن معمولا از طریق سایر شبکهها (تلگرام یا اینستاگرام) به دست کاربران ایرانی میرسد و برخی جوانان ایرانی هم محتواهایی به سبک تیکتاک تولید میکنند. در سالهای اخیر چند تلاش محدود برای بهرهگیری از تیکتاکرهای بینالمللی جهت تبلیغ محصولات ایرانی یا گردشگری ایران مشاهده شده، اما به دلیل موانع دسترسی و همچنین تحریمهای خارجی علیه کاربران ایرانی، این موارد بسیار معدود بوده است. با این حال، نمیتوانیم خودمان را از جریان جهانی منفک بدانیم؛ احتمالا با بهبود اوضاع دسترسی یا رفع تحریمهای تکنولوژیک، برندهای ایرانی نیز مشتاق خواهند بود روی موج تیکتاک سوار شوند. در حال حاضر، اینفلوئنسرهای ایرانی در اینستاگرام نقشی مشابه تیکتاکرهای جهانی ایفا میکنند و شرکتها برای تبلیغ کالا و خدماتشان از آنها بهره میگیرند. موفقیت برخی از این تبلیغات (برای مثال فروش سریع یک محصول آرایشی پس از معرفی توسط یک بیوتیبلاگر معروف) نشان میدهد فرمول اینفلوئنسر مارکتینگ در ایران هم جواب میدهد، به شرط آنکه با خلاقیت و شناخت سلیقه مخاطب همراه باشد.
در پایان، آنچه به عنوان اصل طلایی میتوان مطرح کرد این است که در دنیای اشباعشده از پیامهای تبلیغاتی، مردم به افراد اعتماد میکنند نه به شعارها. چه در نیویورک چه در تهران، وقتی یک چهره محبوب و قابل ارتباط درباره برندی صحبت میکند، گوشها تیزتر میشود. همکاری کمپینهای تبلیغاتی با تیکتاکرها و اینفلوئنسرها آمده است که بماند و حتی شکلدهنده نسل آینده برندها باشد. عصر جدید تبلیغات، عصری تعاملی و انسانی است که در آن مرز بین محتوا و تبلیغ کمرنگ شده و شاید بتوان گفت دیگر هر مشتری راضی خود یک مروج بالقوه برند است. برندهایی که این واقعیت را درک کرده و به درستی با اینفلوئنسرهای مرتبط مشارکت کنند، برندگان نبرد در اقتصاد دیجیتال خواهند بود.
فراز اسدی
منابع و مراجع:
Medium – The Future of Brand Partnerships
Teleprompter – TikTok Marketing Trends 2025
Business Insider – Fast-food chains on TikTok
SocialInsider – Influencer Marketing Campaigns
آمار و اخبار تبلیغات اینفلوئنسرها در ایران