وقتی امید پیروز می‌شود

«بچه های ویندرمر»؛ قصه بچه‌هایی که شکنجه شدند

- 13 دقیقه مطالعه
فیلم «بچه های ویندرمر» به زندگی کودکان و نوجوانان بازمانده از اردوگاه های آلمان نازی می‌پردازد که شدیدترین شکنجه ها را پشت سر گذاشته اند.

به گزارش فیلم نت نیوز، جنگ احتمالا تلخ ترین و تاریک ترین بخش تاریخ هر سرزمینی است. دوران جنگ سرشار از آسیب های جسمی و روحی است و تاب آوری در آن شرایط دشوارترین کار جهان است. برای نسل ما و پیش از ما که دوران هشت ساله جنگ، شنیدن آژیرهای خطر، صدای موشک باران، تصویر کشته ها و ویرانی را خصوصا در دوران کودکی تجربه کرده ایم همچنان جنگ جایی در پستوی ذهن مان باقی مانده است.

مثال ساده اش را می‌توانید در چهارشنبه سوری ها ببینید که همچنان نسلی که تجربه جنگ را داشته از هر صدای بلندی همانند ترقه و فشفشه ها هراس دارد اما نسل های بعدی با آن شادمانه می‌خندند و لذت می‌برند. مدت زمان جنگ ها اهمیتی ندارد، چه چند ماه چه چند سال، آنچه باقی می‌ماند تا سال ها زخم های روح و روان آدم هاست و دوران پس از جنگ بیش از خود جنگ تلفات داشته و دارد. جنگ ۶ ساله جهانی دوم مرگبارترین درگیری تاریخ بود که منجر به کشته شدن ۷۰ تا ۸۵ میلیون نفر شد که بیشتر آن ها غیرنظامی بودند.

جنگی که ۸۰ سال از پایان آن می‌گذرد اما گویی داستان های آن را پایانی نیست و با این همه داستان و فیلم و سریال همچنان زوایای تاریکی از آن پنهان مانده‌اند. اگر فیلم های شاخصی همانند فهرست شیندلر، حرامزاده های لعنتی، نجات سرباز رایان، دشمن پشت دروازه و… با سریال ماندگار ارتش سری به دوران جنگ و وقایع آن دوره پرداخته اند، فیلم «بچه های ویندرمر» به دوران پس از جنگ و تلخی های پس از آن پرداخته است.

وقتی به صورت اتفاقی سکانسی از «بچه های ویندرمر» (The Windermere Children) را دیدم، همان سکانس کافی بود تا برای دیدن نسخه کامل فیلم ترغیب شوم و پس از تماشای آن دقیقا دچار همان وضعیتی شدم که باید ذات یک اثر هنری پدید آورد، همان اتفاقی که بعد از دیدن یک فیلم یا تئاتر، یک سریال یا خواندن یک کتاب و حتی شنیدن یک موسیقی در روح و روان مخاطب ایجاد می‌شود و دیگر او را از آن اثر گریزی نیست.

بچه های ویندر را در فیلم نت تماشا کنید

فیلم «بچه های ویندرمر» به زندگی کودکان و نوجوانان بازمانده از اردوگاه های آلمان نازی می‌پردازد که پس از جنگ توسط یک سازمان خیریه برای درمان و دوری از آسیب های روحی و روانی به اردوگاهی نزدیک دریاچه ویندرمر و شهری در انگلستان منتقل می‌شوند تا تحت درمان و آموزش قرار بگیرند و بتوانند مجدد به جامعه و زندگی عادی برگردند. فیلمنامه بر اساس خاطرات واقعی کودکان نوشته شده است و از همان آغاز فیلم و تیتراژ، خاطرات کودکان با صدای میانسالی شخصیت های حقیقی روی تصاویری از نقاشی های کودکانه روایت می‌شود.

در این درام جنگی کارگردان تلاش کرده تا مخاطب را به عنوان یک ناظر بی واسطه در دل اتفاقات قرار دهد تا جایی که هر اتفاق کوچکی را ببیند و از مجموع دیده ها و شنیده ها پی به لایه های زیرین داستان و خاطرات تلخ کودکان ببرد.

حضور کودکان و نوجوانان زخم خورده از جنگ در یک اتوبوس به سمت اردوگاه جدید، برای آنان که زندگی شان در اردوگاه های کار اجباری نازی ها و آشوویتز گذشته است، سرشار از بی اعتمادی و دلهره است تا جایی که همچنان تصور می‌کنند حضورشان در انگلستان هم نقشه ای برای زندانی کردن و آزار و اذیت آنان است. در ابتدای فیلم برخی واقعیت ها و برخوردهای کودکانه به نظر عجیب می‌آید اما هرچه پیشتر می‌رویم عمق تلخی پشت آن بیشتر مخاطب را درگیر و او را آزار می‌دهد، همانند بچه ای که ساعت ها پس از رسیدن اتوبوس به مقصد جدید از اتوبوس پیاده نمی‌شود و می‌ترسد که در پس آن دیوارها چه چیزی در انتظار اوست.

زمانی که تمام کودکان سر میز شام حضور دارند و تنها برش های تازه نان بر سر میز است، پس از دعای شام در شکلی عجیب همه به نان هجوم می‌برند و هر کسی تلاش می‌کند نان بیشتری به دست آورد و حتی جایی نان را برای بعد مخفی کند. همین تصویر به همراه دیالوگ مدیر اردوگاه که می‌خواهد هرچه می‌توانند نان بر سر میز بیاورند تا بچه ها بدانند محدودیت یا قحطی در کار نیست، به روشنی نشان می‌دهد این کودکان از چه جهنمی خارج شده اند. یا در ادامه وقتی چند کودک خردسال از دیدن یک سگ فانتزی فرار می‌کنند و به جنگل پناه می‌برند، در کنار صدای وهم آلود کابوس های شبانه این کودکان، دیگر نقطه ابهامی در دل و ذهن مخاطب نسبت به گذشته آنان باقی نمی‌گذارد.

نکته مهم در فیلم «بچه های ویندرمر» آنجاست که کارگردان دو رویکرد موازی در مفهوم اصلی فیلم پی گرفته است؛ نخست نگاهی به اتفاقات تلخ و دهشتناکی که بر سر این کودکان آمده است و مخاطب بارها از خود می‌پرسد چگونه یک انسان با هر نوع نگاهی می‌تواند در گوشه ای از جهان این چنین ظلمی را نسبت به انسانی دیگر و حتی چند کودک بی دفاع داشته باشد؟ این حجم آزار سادیسمی که سربازان و نگهبانان آلمان هیتلری نسبت به زندانیان بی‌گناه روا داشتند با کدام منطق و احساس قابل توجیه است؟ و در مقابل، بی هویتی و بی کسی این بچه ها که خانواده هایشان در مقابل آنان سلاخی و کشته شدند و همچنان که با آسیب های جسمی و روانی گذشته روبرو هستند، باید خود را با جامعه ای جدید که تجربیات آنان را ندارد تطبیق دهند و خود را به آن ها اثبات کنند و در برابر نگاه های تحقیرآمیز ساکنان انگلیسی هم تاب بیاورند. تمام این مفاهیم در دل تصاویر و میزانسن های هوشمندانه کارگردان قرار دارد و در کنارش استفاده از تضاد زبانی که این کودکان در مقابل زبان انگلیسی دارند و مفهوم جملات را متوجه نمی‌شوند، نهفته شده است تا جایی که مخاطب پا به پای فیلم و لحظات پیش می‌آید و با آن همراه می‌شود.

windermere kids movie-1

با توجه به روایت حقیقی داستان که در نهایت با حضور چند تن از بازماندگان همان دوره کهنسال هستند به پایان می‌رسد، تلاش کارگردان بر این بوده تا از لوکیشن های واقعی و نزدیک به زمان داستان استفاده کند. حتی همین فضای سبز و بارانی و بسیار زیبای آن دهکده انگلیسی هم به بخشی از مفهوم زیرمتن تبدیل می‌شود؛ جایی که بچه ها در کنار دریاچه از محل زندگی خود صحبت می‌کنند و آنجاست که متوجه می‌شویم برخی از آنان تمام زندگی خود را پشت سیم های خاردار و در چند اردوگاه گذرانده اند.

فیلم «بچه های ویندرمر» فیلمی در ستایش امید است. در ستایش اینکه زندگی ادامه دارد و مهر تاییدی است بر این فلسفه که بزرگ ترین موهبت انسان، انعطاف پذیری او در مقابل شرایط است که چه در دشواری و تلخی و چه در آزادی و روشنی می‌تواند به حیات خود ادامه دهد.

اگرچه زخم های عمیق روحی تا پایان عمر با روح و روان انسان عجین و جداناپذیر است، اما می‌توان با انسانیت و مهر، خاطرات تلخ را از جان بقیه زدود و به آن ها زندگی هدیه کرد. کارگردان به صورت مصداقی این زنده نگاه داشتن امید را در فیلم جا داده است، وقتی پس از اعلام مرگ همه اعضای خانواده قربانیان از سوی صلیب سرخ، یکی از نوجوان های بازمانده بر زنده بودن برادر بزرگش تاکید دارد و در مقابل همه ناامیدی ها و باور نداشتن به دیگران، مقاومت می‌کند تا در نهایت این آرزویش به واقعیت تبدیل می‌شود. سکانس پایانی داستان در پیوند جامعه ساکن دریاچه و بچه های اردوگاه، تصویری ساده اما زنده از ارتباط انسانی است؛ اینکه با همه سختی ها تلاش های گروهی از انسان های نیک اندیش باعث می‌شود تا این کودکان و نوجوانان به زندگی بازگردند و در مقابل اهالی شهر هم آن ها را به عنوان بخشی از جامعه خود بپذیرند. فیلم با همین تاکید زیبا بر امید و انسانیت، مخاطب را با داستان تنها می‌گذارد.

احتمالا بسیاری از بینندگان فیلم همانند من از وجود چنین داستانی یا این بچه ها بی اطلاع بودند و بزرگ ترین رسالت فیلم که موفق به انجام آن شده این است که بخش تاریکی از تاریخ جنگ جهانی دوم و دوران پس از جنگ را برای مخاطب بازگو می‌کند تا این فرصت را به بیننده بدهد تا بتواند خود داستان های دیگری را جستجو کند که به نظرم هدف بسیار ارزشمندی است که این اثر به آن دست پیدا کرده است.

اینجاست که باز باید بر این نکته تاکید کرد که هر رویداد تاریخی، حقیقی یا غیرواقعی که ریشه در زیست انسانی دارد و در گذشته رخ داده، داستان های بسیاری در نهان خود دارد که می‌تواند سالیان سال به درونمایه ادبیات، سینما و تئاتر بدل شود؛ اینکه داستان همچنان در هنرهای نمایشی و ادبیات حرف اول را می‌زند و می‌توان با روایت یک داستان پرکشش، انسانی و تاثیرگذار، فارغ از پروداکشن های عظیم و هزینه های بسیار با جلوه های ویژه بصری و صوتی، مخاطب را با خود همراه کرد.

نوید جعفری

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها