«چیزهایی که میکُشی»؛ گیرافتاده در دام پدرسالاری
در فیلمنت نیوز بخوانید
به گزارش فیلم نت نیوز، گاهی برای رسیدن به کُنه یک چیز، باید دور شد، یک قدم عقب گذاشت و از زاویهای دیگر به ماجرا نگاه کرد. این همان کاری است که علیرضا خاتمی کارگردان ایرانی-آمریکایی در فیلم تازهاش «چیزهایی که میکُشی» (The Things You Kill) انجام داده است. او با قرار دادن دوربینش در خاک ترکیه سراغ پدرسالاری سمی و خشونت موروثی رفته است. یک تراژدی خانوادگی پر از رمز و راز و درگیریهای روانشناختی که ریشه در یک مشکل جهانی و قدیمی دارد و تفاوتی ندارد که در ایران ساخته شود یا در ترکیه. این فیلم صرفا داستان یک انتقامجویی نیست، بلکه هویت در حال تغییر و نبردی بیپایان برای فرار از سایه شوم پدر را به شکلی حسابشده کالبدشکافی میکند.
تقابل سنت و مدرنیسم در بازگشت علی به وطن
شخصیت اصلی داستان «چیزهایی که میکُشی»، علی (با بازی اکین کوچ) یک مدرس ادبیات است که پس از چهارده سال زندگی و تحصیل رشته ادبیات تطبیقی در آمریکا به وطن برگشته، اما این بازگشت نه یک آرامش دوباره که شروع طوفانی است از درگیریهای پنهان و آشکار. گویی تمام چیزهایی که او روزی از آنها فرار کرده، دوباره به سراغش آمدهاند. او بین یک زندگی مدرن و آشفته در شهر و یک باغ خشک و بیثمر در حومه شهر گیر افتاده است: نمادی از درگیری بین سنت و مدرنیسم.
پدرسالاری: از لولههای خانه تا ریشههای روان
مشکلات او ظاهرا واضح است: رابطه پرتنش با پدر خشن و مستبدش حمید (با بازی ارجان کسال)، نگرانی برای مادر بیمار و زمینگیرش که تحت کنترل پدر است و از همه مهمتر مشکل ناباروری که آن را توهین مستقیمی به مردانگیاش تلقی کرده و حتی از همسر دامپزشکش هاجر (با بازی هاجر ارگوجلو) پنهان میکند. اینجاست که خاتمی با استادی، اولین لایههای نمادگراییاش را میچیند: خراب لولهکشی خانه پدری، باغ بیحاصل، اسپرم کم علی و مادری فرسوده و از پاافتاده که همه و همه به انسداد، ناکارآمدی و اختلال در سیستم پدرسالاری اشاره دارند. گویی ذات این ساختار پوسیده، جریان حیات و باروری را در همه ابعاد از روابط انسانی گرفته تا طبیعت مسدود کرده است.
مرگ مادر و آغاز تراژدی ذهنی
علی با مرگ ناگهانی مادر، دیگر نمیتواند خشم و بدگمانی خود را مهار کند. شک او مبنی بر اینکه پدرش در این مرگ دست داشته است، جرقه یک جستوجوی تاریک میشود که مسیر فیلم را از یک درام خانوادگی واقعگرایانه، به یک تراژدی ذهنی نئو-نوآر دلهرهآور تغییر میدهد.
جابهجایی هویتها؛ وقتی علی و رضا یکی میشوند
چیزی که فیلم «چیزهایی که میکُشی» را از یک قصه انتقام معمولی متمایز میکند، ورود شخصیت مرموز رضا (با بازی ارکان کولچاک کوستندی)، یک کارگر آواره تحصیلکرده در آمریکا است که برای کار به باغ علی میآید. اینجاست که خاتمی علاوه بر کد دادن به مخاطب درباره اینکه قصد دارد در ادامه فیلمش چه کند، یکی از هوشمندانهترین و جسورانهترین تمهیدات روایی فیلم را رو میکند: جابهجایی نقشها بین علی و رضا در اواسط فیلم. این نه یک تعویض ساده که یک غوطهوری مبهم و هویتی سیال است و برخی منتقدان آن را به ترفندهای فیلمسازانی چون لوئیس بونوئل یا حتی تهرنگهای دیوید لینچی شبیه دانستهاند.
رضا دقیقا همان چیزی است که علی نیست یا شاید آرزو دارد که باشد: جسور، قاطع، مایل به زیر پا گذاشتن قانون (مثل پیشنهاد رشوه برای دسترسی به آب باغ). او تجسم منِ مردانه و سنتی است که جامعه پدرسالار میطلبد و علیِ تحصیلکرده در غرب، سعی در سرکوبش دارد. اسم فیلمساز که ترکیبی از نامهای علی و رضا است نیز این دوگانگی روانشناختی را تشدید میکند.
این دو مرد با دو هویت متضاد که در یک روح گرفتار شدهاند، به دو روی یک سکه تبدیل میشوند. خاتمی با این بازیِ ظریف خود نشان میدهد که تلاش برای کشتن یا سرکوب خشم و میل به خشونت که در وجود پدر و ساختار پدرسالاری ریشه دارد، به سادگی میسر نیست. این میل سرکوبشده به شکلی دلهرهآور بر زندگی علی مسلط میشود. همانطور که یکی از منتقدان به خوبی بیان کرده، «چیزهایی که میکُشی» این نظریه را مطرح میکند که پدرسالاری خشن حتی در نهاد مدرنترین مردان جوان نیز کمین کرده است.

علی در دانشگاه، ادبیات انگلیسی و ترجمه تدریس میکند. این شغل، کلیدیترین استعاره فیلم است. او توضیح میدهد که ریشه لغوی کلمه عربی ترجمه به معنای کشتن (رجم) است؛ کشتن نسخه قبلی یک متن برای خلق نسخهای جدید که هرگز عینا شبیه به نسخه اصلی نخواهد بود. تم اصلی فیلم همین است و در سراسر فیلم منعکس میشود. حقیقت پدربزرگ در ترجمه حذف شده است. حمید، پدر علی، تصویری از پدرش (پدربزرگ علی) ساخته که خشونت او را حذف کرده است. معشوقه جدید حمید، تنها نسخه مهربان او را میشناسد. در این پدرسالاری، حقیقت مدام بازنویسی میشود تا مطابق میل صاحب قدرت باشد؛ هر لایهای از واقعیت که کشته میشود، یک شخصیت جدید از فرد را خلق میکند.
«چیزهایی که میکُشی»، یک تمرین زیرکانه در بازنویسی روایت شخصی است. علی میترسد که پدر شدن، به معنای تکرار شدن کاستیها و خشونتهای پدرش باشد. برای او کشتن پدر چه به صورت نمادین چه فیزیکی، تلاشی است برای کشتن و ترجمه هویت خود به یک نسخه عاری از میراث خشونت، اما خاتمی نشان میدهد که این کار چقدر دشوار است، زیرا بذر پدرسالاری در عمیقترین لایههای روح و رفتار مردان کاشته شده است، حتی اگر آگاهانه با آن بجنگند.
«چیزهایی که میکُشی» اثری است که بیننده باید با هوشیاری تماشا کند و به دنبال سرنخها بگردد. خاتمی با کارگردانی دقیق خود که جایزه بهترین کارگردانی بخش سینمای جهان جشنواره ساندنس را نیز برای او به ارمغان آورد، ما را در فضایی پرتنش و پر از دروغهای کوچک و حقایق پنهان رها میکند. اتمسفر فیلم که توسط بارتوش شوینیارسکی فیلمبرداری شده، با مناظر وسیع، خشک و در عین حال زیبا، یک استعاره بصری قدرتمند از سرزمینی بیحاصل و در انتظار رویش است؛ سرزمینی که مشکل آب آن جز با فساد حل نمیشود.
برخی از منتقدان، ریتم آرام فیلم و پیچیدگی نهایی روایت را کمی گیجکننده دانستهاند، گویی از یک معمای پلیسی-خانوادگی، انتظار یک وضوح قطعی داشتهاند. اتفاقا زیبایی فیلم دقیقا در همین ابهام فریبنده است. خاتمی به طور هدفمند قهرمان و ضدقهرمان را در هم میآمیزد و تماشاگر را وادار میکند تا دوگانگیهای سنتی خوب و بد را کنار بگذارد. علی، که خود را یک مرد مدرن، روشنفکر و رها از زنجیر پدرسالاری میپندارد، در نهایت متوجه میشود که آنچه میکُشد، نه صرفا یک پدر مستبد، بلکه آن بخش تاریک و خشن درون خودش است که برای بقا و احیای مردانگی تهدیدشدهاش، باید از آن خلاص شود.
نماینده کانادا در اسکار ۲۰۲۶، فیلمی درباره هویت، توهم و میراث اجتنابناپذیر خشونت است و این سوال اساسی را مطرح می کند که آیا میتوان از گذشته گریخت؟ آیا میتوان به آنچه از آن میهراسیم تبدیل نشویم؟ شاید برای خاتمی، این فیلم یک تسویه حساب شخصی با تاریخ خانوادگی خود و یک مرثیه برای مردی باشد که در سیستم پدرسالاری به دام افتاده است. او با این اثر پیچیده به ما میگوید که رهایی از این سیستم پدری بسیار سختتر از آن است که تصور میکنیم. گاهی برای کشتن یک ژن معیوب، ناچاریم بخشی از وجود خود را سلاخی کنیم، اما حتی آن قسمت سلاخیشده هم میتواند در قالب یک رویای آشفته مرموز بازگردد و انتقام بگیرد. «چیزهایی که میکُشی» مغز را به چالش میکشد و ذهن را برای مدتها درگیر میکند.
جهانگیر شاهولد


